گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است!
دل گفت که محرم تر ازین عشق کدام است؟(:
بوسیدم و لب دادم و آغوش کشیدم...
نامحرم من، محرمی و کار تمام است.!(:
#رهی_معیری
- @Moqlgh
دل ز تن بردی و در جانے هنوز...
دردها دادی و درمانے هنوز...🌱(:
#اميرخسرو_دهلوی
- @Moqlgh
پاسخی در خورد پیچیدگی موی تو نیست....
می کشد کار من از فکر تو آخر به جنون!
#فاضل_نظری
- @Moqlgh
يادمه يهروز كه از خواب پا شدم فهميدم يه تار موی سفيد تو سرم در اومده. عصرش كه با هم بوديم و تو داشتی طبق معمول با چشمات چشمامو اذيت میكردی با خنده گفتم: تو چی از جون من میخوای!؟
نگا موهام داره سفيد ميشه از دستت!
از اونروز به بعد جات هم تو دلم بود هم رو سرم!
هر وقت دلتنگت میشدم میرفتم جلوی آيینه و زل میزدم به اون يه تار موی سفيد.!
روزا و شب گذشتن و من گمت كردم. اما هنوز اون يه تار مو وسط سرمه!
هرروز كه از خواب پامیشم قبل از اينكه جلوی آينه برم دعا میكنم تار موی سفيد جديدی اضافه نشده باشه!
میترسم...
خيلی میترسم....
میترسم موهام سفيد شه، اونجا هم گمات كنم...!(:
#کسرا_بختیاریان
- @Moqlgh
عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد
با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا این همه رسوا دارد
در خیال آمدی و آینهی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد
"بس که دلتنگم اگر گریه کنم میگویند
قطرهای قصد نشان دادن دریا دارد"(:
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت!
چه سخنها که خدا با من تنها دارد...!(:
#فاضل_نظری
- @Moqlgh
هرچه باشی خوب و بد بسیار می خواهم تو را...
گرچه بی قانون و ناهنجار می خواهم تو را...
کرده عشقت گرچه پیرم باز بعد از سال ها
کودکی هستم که با اصرار می خواهم تو را...
از نگاهش خوانده ام بو برده از رازی که هست؛
مادرم فهمیده است انگار می خواهم تو را...
از سرانجامی که خواهم داشت می ترسم ولی!
بی محابا میکنم اقرار می خواهم تو را..
سر به روی سینه ام بگذار بشنو از دلم
با تپیدن می کند تکرار می خواهم تو را...
عقل بی منطق شد از وقتی که دلخواهش شدی(:
مثل هذیان بر لبی بیمار می خواهم تو را...
با تمامت سهم من باشی کفایت می کند...
هرچه باشی خوب و بد بسیار می خواهم تو را...(:
#طاهره_اباذریهریس
- @Moqlgh
| مُغْݪَقْ |
وسط داد و بیداد و دعوا یهو میگفت: "منم!" راستش اونقدری سرم گرم گله و لجبازی بود که توجه نمیکردم تو
↻
نشسته بود خیره شده بود به دستاش.
گفتم: "باز چه مرگته؟!"
نفس عمیقی کشید؛ با بغض گفت:
"یه بار که دستامون چفتِ هم بود بهم گفت میدونی چقدر دوستت دارم؟! اندازه ی انگشتای دستای همه ی آدمای دنیا، میدونی چقدر میشه؟! هشت میلیارد آدمه و دوتا دست و ده تا انگشت و اووووووو...اصلا حد و حساب نداره که، بی حد و حساب دوستت دارم دیوونه!
موقعی که داشت می رفت نگفتم کاری به اون همه آدم و دستای غریبه شون ندارم، ببین منو!
اگه بری این دستا اون قدری خالی میشن که هیچکس از بین این هشت میلیارد نفر نمیتونه کاری برای حسرتشون کنه!
نگفتم و رفت! گفتن و نگفتنم فرقیم نداشت، رفتنی رو غل و زنجیرشم کنی یه راهی برای نموندن پیدا میکنه...
گاهی وقتا که حرفاش یادم میفته زل میزنم به دستایی که برای بار آخرم نشد که دستاشو بگیره، با خودم فکر میکنم یعنی از بین اون آدمایی که میگفت، الان دستاش قفل شده توو دستای کی و داره توو گوش کی از دوست داشتنی میگه که حد و حساب نداره؟!"
#طاهره_اباذریهریس
- @Moqlgh
خلاصهی همه عاشقانه ها این است!
اگر دلـی به نگاهی دچار شد ؛
کافیست...✨☁️(:
#سعید_صاحبعلم
- @Moqlgh
رگِ خواب تو اگر دستِ دلم میافتاد...
قصهی عشق؛
فراهم شدنش حتمی بود!ఌ︎(:
#امید_صباغنو
- @Moqlgh
اگر خطا نکنم ، عطر ، عطر یار من است
کدام دسته گل امروز بر مزار من است!
گلی که آمده بر خاک من نمی داند...
هزار غنچه ی خشکیده در کنار من است!
"گل محمدی من ، مپرس حال مرا...
به غم دچار چنانم که غم دچار من است"
تو قرص ماهی و من برکه ای که میخشکد!
خود این خلاصهی غم های روزگار من است...
#فاضل_نظری
- @Moqlgh
کاش هر صبح به دیدار تو بیدار شدن
تو دوا باشی و با عشق تو بیمار شدن
با تو بودن همه عمر نفس در نفسات
سر به گیسوی تو از عطر تو سرشار شدن
مثل برگ گل سرخ و لب خورشید بهار
سیر از طعم خوش بوسه دیدار شدن
حُسن آن نیست که آن کودک کنعانی داشت
حُسن را چشم تو بایست خریدار شدن
تو اگر باغچه را نیم نگاهی بکنی
گل بابونه ندارد غم بی بار شدن…
#کریم_سهرابی
- @Moqlgh