eitaa logo
| مُغْݪَقْ |
304 دنبال‌کننده
244 عکس
79 ویدیو
0 فایل
[🖤📓‌‌] مُغْلَقْ: بسته و نامفهوم... - زندگیٺ توۍ چۍ خلاصہ میشه؟! + شعر! . میخونیم https://abzarek.ir/service-p/msg/1496174 حمایتی نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
کم مباد از خانه‌‌یِ دل پایِ تو...!✨(: - @Moqlgh
يادمه يه‌روز كه از خواب پا شدم فهميدم يه تار موی سفيد تو سرم در اومده. عصرش كه با هم بوديم و تو داشتی طبق معمول با چشمات چشمامو اذيت می‌كردی با خنده گفتم: تو چی از جون من می‌خوای!؟ نگا موهام داره سفيد مي‌شه از دستت! از اون‌روز به بعد جات هم تو دلم بود هم رو سرم! هر وقت دل‌تنگت می‌شدم می‌رفتم جلوی آيینه و زل می‌زدم به اون يه تار موی سفيد.! روزا و شب گذشتن و من گمت كردم. اما هنوز اون يه تار مو وسط سرمه! هرروز كه از خواب پامیشم قبل از اينكه جلوی آينه برم دعا می‌كنم تار موی سفيد جديدی اضافه نشده باشه! میترسم... خيلی میترسم.... می‌ترسم موهام سفيد شه، اونجا هم گم‌ات كنم...!(: - @Moqlgh
عقل بیهوده سر طرح معما دارد بازی عشق مگر شاید و اما دارد با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت سر سربسته چرا این همه رسوا دارد در خیال آمدی و آینه‌ی قلب شکست آینه تازه از امروز تماشا دارد "بس که دلتنگم اگر گریه کنم می‌گویند قطره‌ای قصد نشان دادن دریا دارد"(: تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت! چه سخن‌ها که خدا با من تنها دارد...!(: - @Moqlgh
هرچه باشی خوب و بد بسیار می خواهم تو را... گرچه بی قانون و ناهنجار می خواهم تو را... کرده عشقت گرچه پیرم باز بعد از سال ها کودکی هستم که با اصرار می خواهم تو را... از نگاهش خوانده ام بو برده از رازی که هست؛ مادرم فهمیده است انگار می خواهم تو را... از سرانجامی که خواهم داشت می ترسم ولی! بی محابا می‌کنم اقرار می خواهم تو را.. سر به روی سینه ام بگذار بشنو از دلم با تپیدن می کند تکرار می خواهم تو را... عقل بی منطق شد از وقتی که دلخواهش شدی(: مثل هذیان بر لبی بیمار می خواهم تو را... با تمامت سهم من باشی کفایت می کند... هرچه باشی خوب و بد بسیار می خواهم تو را...(: - @Moqlgh
| مُغْݪَقْ |
وسط داد و بیداد و دعوا یهو می‌گفت: "منم!" راستش اونقدری سرم گرم گله و لجبازی بود که توجه نمی‌کردم تو
↻ نشسته بود خیره شده بود به دستاش. گفتم: "باز چه مرگته؟!" نفس عمیقی کشید؛ با بغض گفت: "یه بار که دستامون چفتِ هم بود بهم گفت میدونی چقدر دوستت دارم؟! اندازه ی انگشتای دستای همه ی آدمای دنیا، میدونی چقدر میشه؟! هشت میلیارد آدمه و دوتا دست و ده تا انگشت و اووووووو...اصلا حد و حساب نداره که، بی حد و حساب دوستت دارم دیوونه! موقعی که داشت می رفت نگفتم کاری به اون همه آدم و دستای غریبه شون ندارم، ببین منو! اگه بری این دستا اون قدری خالی میشن که هیچکس از بین این هشت میلیارد نفر نمیتونه کاری برای حسرتشون  کنه! نگفتم و رفت! گفتن و نگفتنم فرقیم نداشت، رفتنی رو غل و زنجیرشم کنی یه راهی برای نموندن پیدا میکنه... گاهی وقتا که حرفاش یادم میفته زل میزنم به دستایی که برای بار آخرم نشد که دستاشو بگیره، با خودم فکر میکنم یعنی از بین اون آدمایی که میگفت، الان دستاش قفل شده توو دستای کی و داره توو گوش کی از دوست داشتنی میگه که حد و حساب نداره؟!" - @Moqlgh
خلاصه‌ی همه عاشقانه ها این است! اگر دلـی به نگاهی دچار شد ؛ کافیست...✨☁️(: - @Moqlgh
رگِ خواب تو اگر دستِ دلم می‌افتاد... قصه‌ی عشق؛ فراهم شدنش حتمی بود!ఌ︎(: - @Moqlgh
اگر خطا نکنم ، عطر ، عطر یار من است کدام دسته گل امروز بر مزار من است! گلی که آمده بر خاک من نمی داند... هزار غنچه ی خشکیده در کنار من است! "گل محمدی من ، مپرس حال مرا... به غم دچار چنانم که غم دچار من است" تو قرص ماهی و من برکه ای که می‌خشکد! خود این خلاصه‌ی غم های روزگار من است... - @Moqlgh
کاش هر صبح به دیدار تو بیدار شدن تو دوا باشی و با عشق تو بیمار شدن با تو بودن همه عمر نفس در نفس‌ات سر به گیسوی تو از عطر تو سرشار شدن مثل برگ گل سرخ و لب خورشید بهار سیر از طعم خوش بوسه دیدار شدن حُسن آن نیست که آن کودک کنعانی داشت حُسن را چشم تو بایست خریدار شدن تو اگر باغچه را نیم نگاهی بکنی گل بابونه ندارد غم بی بار شدن… - @Moqlgh
غمخوار من!به خانه‌ی غم‌ها خوش آمدی با من به جمع مردم تنها خوش آمدی بین جماعتی که مرا سنگ می‌ زنند می‌ بینمت، برای تماشا خوش آمدی راه نجات از شب گیسوی دوست نیست ای من! به آخرین شب دنیا خوش آمدی پایان ماجرای دل و عشق روشن است ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی با برف پیری‌ ام سخنی بیش از این نبود منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی ای عشق، ای عزیز ترین میهمان عمر دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی!(: - @Moqlgh
به جای سرزنشِ من به او نگاه کنید!! دلیل سر به هوا گشتن زمین ؛ ماه است!✨🌙(: - @Moqlgh