نمایشنامه عروسکی ( احکام نماز )
شخصیت های عروسکی :
سهراب پسر بچه
حنایی (خروس)
شخصیت های انسانی :
عمو
(سهراب و حنایی داخل صحنه هستند )
حنایی: عجب موجود وحشتناکی بود
سهراب : کیو میگی
حنایی : همون ببری که گرفته بودی و نازش می کردی
سهراب: کدوم ببر ؟؟
حنایی : همون ببری که بهش غذا دادی به منم هی چپ چپ نگاه می کرد ، سکته کردم همش فکر می کردم قراره بشم یه لقمه چرب و نرم
(سهراب میزند زیر خنده )
حنایی : بله بخند، از ترس همه پرهای من ریخت
سهراب : بابا اون فقط یک گربه ملوس و کوچولو بود
حنایی : به همین خیال باش ، از نزدیک که خیلی گنده بود
سهراب : چشمای شما خروسیه فکر کنم همه چیز رو بزرگ می بینه
حنایی : یکمی هم انگار ریزش مو داشت ، فکر کنم مامانش موهاش اشتباهی با شامپو فرش شسته
خنده سهراب
سهراب : چی می گی حنایی جوونم مثل اینکه اصلا حالت خوب نیست
حنایی: من خیلی هم خوب و سرحالم قوووقووولی قوووووو
سهراب : عمو کجا موند ، قرار بود بعد نماز بریم پارک بازی
( عمو وارد صحنه می شود)
سهراب : سلام عمو
حنایی: سلام عمو جوون قوووووقوووولی قووو
عمو روحانی : به به سلام به شما و مهمون های عزیزمون
سهراب : عمو کجایی دیر شد الان پارک و میبندن
عمو روحانی : نگران نباش پارک همیشه بازه راستی بزار ببینم این موی چیه به لباس شما عزیزم
حنایی : موی ببره
عمو روحانی : ببر واقعا 😳
سهراب : نه عمو موهای پیشی ملوس محله مونه البته موهاش تمیزه
عمو روحانی : ای وای من ، پس باید بازم برای پارک رفتن صبر کنی
حنایی و سهراب : چرا عمووو؟؟؟
عمو روحانی: به خاطر اینکه سهراب جان نماز شما اشکال داره و باید دوباره بخونید
سهراب : چرا چون حنایی از گربه بدش میاد
حنایی : قوووووقوولووقووووقو
عمو روحانی : حنایی جان انقدر سر و صدا نکن همسایه ها بیدار شدن ، نخیر چون موی حیوانات حرام گوشت مثل گربه و سگ روی لباس ما باشه نمازمان باطله
سهراب : ای بابا عمو
عمو روحانی : ای بابا نداره من تا با حنایی یک گپ میزنم شما لباس هات رو عوض کن و نمازت رو بخون و بیا
سهراب : چشم پس تنهایی نرید منتظر من بمونید
عمو روحانی : باشه نگران نباش ، خوب چه خبر حنایی
پایان.
نشر با لینک مجاز 🌹🌹🌹
#نمایشنامه_عروسکی
#نمایشنامه_کوتاه
#نمایشنامه_درسی
#آموزش_احکام_دانش_آموزی
#مصطفی_بهلولی
@matnarosaki