eitaa logo
(تربیت>-< تفکر>-<تعالی)
156 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
44 فایل
#به_امید_تربیت_صحیح_دینی_نوین.... . #فرزندان_مان_آنچه_که_هستیم_میشوند_نه_آنچه_که_میخواهیم ...
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ عُمری زِ غم کرببلا خون جگر خورد ... قربان دل و چشم ترِ حضرت باقر 💠امام باقر علیه‌السلام: «بهترین چیزی را که دوست دارید دربارۀ شما بگویند، دربارۀ مردم بگویید.» 📚 بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج ۶۵، ص 🏴 (ع) تسلیت باد .
طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت  فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به آسمان رود و کار آفتاب کند .  پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!   وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .  فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم . شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند * به آسمان رود و کار آفتاب کند به عشق امیر مومنان علی (ع) به اشتراک بگذارید.... Dastan
. آدرس رو اشتباهی دادن دوستان اینکه ما چکاپ های مختلف بریم بیماری رو جری تر و قوی تر میکنه! .
. شما به هر چیزی توجه کنی اونو قویترش کردی✊️ چون داری بهش انرژی میدی و میری تو فرکانس اون! .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. فرکانس های تولیدی خودتان را جدی بگیرید... وقتی یک جایی از بدن تان بیمار است دائما آن را بررسی کنید و به همه توضیح دهید، در فرکانس بیماری قرار میگیرید و به مقدار و تعداد آن می افزایید⚠️ .
. شاید برای شما سوال پیش بیاید که آیا پیگیر بیماری های خود نباشیم؟!🤔 جواب این است که شما به هر میزان که به بیماریهای خود توجه می کنید باید ۱۷ برابر آن به اعضای سالم خود بیندیشید! و شکر آنها را به جا بیاورید، شکری که باعث ایجاد شعف در قلب شود و شما را مسرور گرداند، یعنی اعضای سالم را کاملا احساس کنید🌷 این موقع است که توجه شما در فرکانس سلامت و صحت قرار می گیرد و سلامتی را به بدن شما جذب می‌کند و اعضای بیمار شما هم سالم تر میشود! پس هرچه می توانید در حد مختصر و مفید به پزشک مراجعه کنید و بیشتر در درون خودتان دنبال سلامتی باشید! .
. 💢اثرات توجه و شکر رو تماشا کنید👇👇 .
14.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیش از ۷۰ درصد بدن ما از مولکول های آب تشکیل شده و سایر اعضای بدن به گونه ای در آن غوطه ورند! مراقب افکار و گفتارمان باشیم! 👈@masirbonyad_ir .
. 💠مخلص کلام اینکه، به پزشک و طبیبی مراجعه کنید که هیمنه بیماری را برایتان می شکند و توجه شما را از سختی و خطر بیماری به زیبایی ها و داشته ها و و خوبی هایتان منحرف میکند💯 .
اعمال شب و روز عرفه.
🔦 اعمال شب عرفه برای پولدارها فردي بود به نام آقاي ذكايي كه حياط بسيار بزرگي در خيابان پامنار داشت با اتاقهاي متعدد ، وضع مالي اش هم خوب بود. ماه به ماه براي دريافت اجاره به در منزل ما مي آمد. اجاره آن روز پانصد تومان بود، كم نبود. . 🔸شب عرفه اي بود، پدرم داشت آماده مي شد تا لب حوض منزل وضو بگيرد كه در زدند. گفت: ” در را باز كن ، حاج آقاي ذكايي است ، اجاره اش را مي خواهد.” . 🔸آمد داخل، به حاج آقا سلام كرد. مرحوم پدرم به من گفت: “پاكت آنجاست، برو بياور و به حاج آقا بده” رفتم پاكت را كه قبلا آماده كرده بود. برداشتم و بردم به آقاي ذكايي دادم. تشكر كرد و قبل از اين كه برود از پدرم سؤال كرد: امشب شب عرفه است؟ گفت: “بله، امشب شب عرفه است” سؤال كرد: “اعمال امشب چيست؟ اعمال امشب را براي ما نمي گوييد؟ تا آقاي ذكايي اين حرف را زد مرحوم پدرم بلند شد ايستاد و گفت: ” امشب اعمالي براي من دارد و اعمالي هم براي شما “! خيلي با اخلاق خوب ، با بيان خوب و زبان خوب و صورت باز پاسخ دادند. او با تعجب سؤال كرد: “مگر فرقي مي كند؟ . 🔸مگر من و شما دارد؟ مرحوم پدرم فرمود: “بله، فرق مي كند! اعمالي كه براي من هست ادعيه و زيارت امام حسين عليه السلام است، نمازهايي است، اذكاري است، بيدار بودن و احيا گرفتن است اين است كه تا صبح بنشينم و خدا را بخوانم و عبادت كنم، اين مربوط به من است. اما آن اعمالي كه براي شماست اين است كه الآن مقداري برنج و روغن خوب بخري و ببري در منزل كساني كه واقعا محتاج هستند، كساني كه سال مي گذرد و برنج نديده و نخورده اند، به ياد امام حسين به آنها بدهي و دلشان را شاد كني، چون شب عرفه است و شب امام حسين است، بعد هم به خانه ات برو و تخت بگير تا صبح بخواب! من بايد بيدار باشم و براي شماها دعا كنم، براي خودم دعا كنم “! ____ خاطره ای از شیخ علی اکبر برهان؛ ایشان وکالت مطلقه از سید ابوالحسن اصفهانی و آیت‌الله حجت داشتند. @atayaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا