فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ سرود کودکانه اربعین حسینی
#اربعین
بازیهای پرورشی.pdf
357.5K
_مجموعه ای ازبازیهای پرورشی قابل اجرادرکلاس.
✍مورداستفاده درمقاطع پیش وابتدایی
#بازی_کلاسی
#بازی_پرورشی
نابینایان یعنی نمی تونن ببینن از این نعمت محرومن
معمولا یک عصای سفید دارن و یه عینک دودی
اگر کسی و دیدیم نابیناست یادمون باشه اذیتش نکنیم و بهش احترام بذاریم
اگر به کمک نیاز داشت بهش کمک کنیم
#روز_جهانی_نابینایان
عصای سفید
موش
موشه ایستاده روی دو زانو
پاشنه ها ، پا ها پهلو به پهلو
بعدش می شینه روی پاشنه ها
دو تا دستاش هم به روی پا ها
آروم و آروم می یاره جلو
بالا تنه و سر خودشو
وقتی که سرش میره به پایین
دستاش به جلو به روی زمین
با هر نفسی میره پایین تر
زانوهاش به سینه اش میشه نزدیک تر
پیشونیش کجاس روی زمینه
حالا به فکر خوابی شیرینه
دستا به عقب کنار پاها
شانه هایش را می کنه رها
موشه خوابیده خواب خوش دیده
وقت بیداریش حالا رسیده
#روز_تربیت_بدنی
ویژه مربیانی که اولین سال واردکلاس میشن
روشهای جهت ارتباط باکلاس
🌸 به هنگام حضور و غياب به نحوه بازي بعد از سلام و احوالپرسی مربي با استفاده از توپ پلاستيكي و گفتن نام هر دانش آموز توپ را به سوي آنها پرتاب ميكند و دانش آموز با گرفتن توپ حاضر بودن خود را اعلام ميكند و توپ را به سمت مربي برميگرداند.
🌸 مربي با نام بردن دانشآموز آنها را تقليد صداي حيوانات وجود خود را اعلام نمایند.
🌸 با استفاده از مداد و زدن به نيمكت دانشآموزان آهنگ دلخواه بسازند. و وجود خود را اعلام كنند.
(هدف ايجاد ريتمهاي مختلف)
🌸 براي نظافت ناخنها همه دست خود را ببينند و روي سر بگذارند اگر ناخنشان بلند است دستها را مشت كنند و اگر ناخنها كوتاه باشد دستها را باز كنند و به صورت پروانه دست بزنند و حركت كنند.
🌸 براي آموزش مسواك زدن با خواندن شعر و انجام حركات آن را آموزش ميدهيم.
گل من آي گل من آي بچه خوشگل من هر چي ميگم گوش ميكني؟ بله
چيزي فراموش نكني اول بشين حالا بچرخ حالا پاشو دستهات را
باز كن و ببند همگي با هم دست ميزنيم پاي ميكوبيم مسواك به دندان ميزنيم
مسواك زدي؟ مسواك زدم حالا بشين بعد هم بچرخ حالا بخند.
شير آب و باز كم و ببند همگي با هم دست بزنيم پا بكوبيم موها را شانه بزنيم
موقع رفتن به كلاس مسواك را سر جاش ميگذاريم.
🌸 براي برقراري ارتباط مؤثر و ايجاد انس و الفت با محيط كلاس و مدرسه همچنين رفع نگراني نوآموز اين شعر همراه با آهنگ دلخواه مؤثر ميباشد.
عزيز دلم خوشگلكم نازنازكم ناز گلكم گريه نكن گريه كني غصم ميشه
چشماي من پر اشك ميشه گلت ميدم قولت ميدم تو مدرسه تو كلاس
خوش بگذره شاد بشي خنده كني با بچهها بازي كني به پارك ميريم رو تاب ميريم سرسره بازي ميكينم دلمون را راضي ميكنيم غنچه ميشيم باز ميشيم مثل گل ناز ميشيم
🌸 هنگام سلام و احوالپرسي با دانشآموزان مربي ميگويد سلام حالتون چطور است
دلتون شاد است لبتون خندونه
اگر خوشحال و خنداني دست بزن دست دست دست
اگر خوشحال و خنداني پا بكوب پا پا پا
اگر خوشحال و خنداني چرخ بزن چرخ چرخ چرخ
اگر خوشحال و خنداني پر بزن پر پر پر
اگر خوشحال و خنداني هَا هَا هَا اگر خوشحال و خنداني گريه كن نه نه نه
به ياد داشته باشيم كه بچهها به خاطر روح لطيف و حساسي كه دارند و به خاطر بايدها و نبايدها كه هنوز برايشان اتفاق نيفتاده است شعر را دوست دارند و به خاطر ريتمك بودن و موزون بودن شعر آن را ترجيح ميدهند پس مفاهيم را غيرمستقيم در قالب شعر و بازي با آنها آموزش ميدهيم اما هدف از شعر نبايد آنها را مجبور به حفظ كردن و اجبار در اين امر كند.
شعر يك فعاليت اصلي نيست بلكه ايجاد انگيزه و تثبيت فعاليتها است.
#بازی_های مرتبط با واحد کار خانواده
یکی از مورد علاقه ترین بازی ها خاله بازی است که با ایجاد محیطی مناسب برای بچه ها در واقع یک
تمرین ساده برای زندگی آینده را تجربه میکنند.
نمایش های ساده در کلاس اجرا کنندبه طور مثال
یک مامان که مهمان دارد و عجله دارد که تمام کارهایش را زود انجام دهد
یا یک خردسال مریض شده و پدر خانواده او را به دکتر میبرد
واحد کار خانه
هدف آشنایی با انواع خانه و قسمت های مختلف خانه
ابتدا تصاویری به خردسالان در مورد خانهنشان می دهیم و در مورد آنها با هم بحث میکنیم
در مورد بخشهای مهم خانه مثا آشپز خانه و دست شویی و اتاق خواب و…..
با هم صحبت کرده و سوالاتی را با هم رد و بدل می کنیم.
از بچه ها سوال کنیم که صابون در کدام قسمت خانه قرارمیگیرد یا مسواک و خمیر دندان ………..
یا عکسهایی تهیه کرده بخواهیم که در قسمت مناسب خانه قرار دهند.
انواع خانه
خانه چوبی – خانه آجری- در مورد مصالح مورد نیاز برای ساخت خانه در کلاس بحث و گفتگو میشود.
در مورد خانه های روستایی و شهری آپارتمانی و ویلایی کاردستی هایی در کلاس درست می شود
#واحدکار_خانه_و_خانواده
#داستان #اربعین 👇🏻👇🏻
🌸بازگشت دوباره
بچه ها! می خوام براتون یه قصه بگم، خوب گوش کنید. مدت ها از واقعه عاشورا می گذشت و یزید، که دشمن دین خدا بود، دستور داد تا اُسرای کربلا رو به مدینه ببرن. برای همین یکی از سربازانش رو مأمور کرد تا اسرا رو به مدینه برسونه. حضرت زینب علیهاالسلام که در میون اسرا بود، از اون مأمور درخواست کرد تا اون ها رو به کربلا ببره تا حضرت زینب و بقیه اهل بیت، بتونن مرقد پاک امام حسین علیه السلام و یارانش رو زیارت کنن. اون مأمور هم قبول کرد و اون ها روز چهلم، یعنی اربعین به کربلارسیدن. پس بچه ها، اربعین روزیه که حضرت زینب و دیگر اسیران بعد از چهل روز که از عاشورا می گذشت، دوباره به کربلا اومدن و مرقد امام حسین علیه السلام و یارانش رو زیارت کردن.
💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹
🌸خواهر داغ دیده
خیلی از شما بچه های عزیزم، حتما چیزهای زیادی درباره واقعه عاشورا و شهادت امام حسین شنیدید، ولی ببینم درباره اربعین حسینی هم کسی براتون حرفی زده؟ همون روزی که حضرت زینب و دیگر اسرا به میون کشتگان کربلااومدن. در اون روز، حضرت زینب وقتی به مزار برادرش امام حسین علیه السلام رسید، به یاد روز عاشورا افتاد و اشک از چشمانش جاری شد و با برادرش از رنج هایی که کشیده بود حرف زد و از دست دشمن شکایت کرد.
بچه های عزیز! ما هم برای زنده موندنِ نام امام حسین علیه السلام ، هر سال عاشورا و اربعین رو با شکوه بیش تری عزاداری می کنیم.
#واحدکار_اربعین
#داستان_کودکانه
#داستان #پاییز
پاییز بود. برگ های زرد درختان در هوا پرواز می کردند و چرخ زنان به زمین می رسیدند. برگ ها روی هم جمع می شدند و تپه های برگی درست می کردند. خانواده ی خارپشت ها، دنبال یک تپه ی برگی بزرگ می گشتند تا بتوانند همه ی زمستان سرد را در آن چمباتمه بزنند و بخوابند.
وقتی به یکی از این تپه های برگی رسیدند، مادر خارپشت گفت: « این جا خیلی خوبه! » هری کوچولو آن روز، خیلی سر حال نبود. او با بی حوصلگی راه می رفت و این طرف و آن طرف را نگاه می کرد. ناگهان بالای درخت، چیزی دید. خوش حال شد. با صدای بلند به پدرش گفت: « پدر، بالای آن درخت را نگاه کن! فکر کنم آن جا بهترین اتاق خواب برای من باشد. »
پدر خارپشت لبخندی زد و گفت: « بسیار خوب. اگر دوست داری، برو بالای درخت و یک شب آن جا بخواب! » پدر، یک نردبان بلند برای هری درست کرد تا بتواند از آن، بالا برود. هری با دست ها و پاهای کوچکش نردبان را محکم گرفت و از آن بالا رفت.
وارد اتاقک بالای درخت شد. منظره ای که از پنجره ی اتاق دید، بسیار زیبا بود. از آن جا می توانست همه ی ستاره های آسمان را ببیند. کم کم آماده ی خوابیدن می شد که صدای « گرومپ گرومپ » بلندی شنید. سنجاب های طبقه ی بالا « بپر بپر » بازی می کردند. کمی بعد سر و صدای جیغ بلندی از پنجره آمد. بیرون را نگاه کرد. خفاش های بازیگوش در تاریکی شب، قایم موشک بازی می کردند. صدای جیغ و داد خفاش ها که تمام شد، باد سردی آمد و درخت ها را تکان داد. باد، سر و صدای زیادی می کرد. هری نتوانت با آن همه سر و صدا بخوابد.
از نردبان پایین آمد. به آرامی به اتاق خواب زیر زمینی خودش رفت. با خودش گفت: « شاید اینجا بتوانم بخوابم! » بعد توی تختخواب گرم و نرمش، چمباتمه زد و آماده ی خوابیدن شد. هری حالا فهمیده بود چرا خارپشت ها روی درخت نمی خوابند. برادرها و خواهرهای هری از برگشتن برادر کوچولویشان خیلی خوشحال شدند. آن ها دوست داستند بدانند، خوابیدن در اتاقک درختی چه طور است! می خوساتند از هری بپرسند. اما هری آن قدر خوابش می آمد که نتوانست هیچ حرفی بزند. برادرها و خواهرهای هری با هم گفتند: « شب به خیر هری کوچولو. فصل بهار دوباره می بینمت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه بازی در ظاهر اسون ولی سخت برای بچه های کلاس اولی, حتی برای خودمم سخت بود😅
ولی دقت و تمرکز زیادی میخواد👌 همچنین برای هماهنگی چشم و دست
هم عالیه