هدایت شده از ایده های جدید مربیان کودک
آی قصه قصه قصه
نون و پنیر و پسته
بازم کتاب قصه
کنار من نشسته
عجب کتاب نازی!
عجب کتاب نابی!
بابام برام خریده
به به چه انتخابی
وا می کنم با شادی
صفحه اولش را
مثل نویسنده ها
اول میگم بسم الله
#واحدکار_کتاب_کتاب_خوانی
http://eitaa.com/joinchat/1567096844C746db3d35d
4_5823590699752226894.mp3
709.2K
آهنگ کودکانه #اصول_دین پنج بود👆
نمایش_نامهی امام رضا علیه السلام
نقش ها: راوی، زینب، پدر زینب، مادر زینب، مادربزرگ زینب
راوی:
زینب کوچک ما میرفت کلاس قرآن
قرآنو خیلی زیبا میخوند برای مامان
راضی بودن از دستش مامان و بابای اون
توی دل معلم همیشه بود جای اون
اون دختری زرنگ و با ادب و تمیز بود
پیش تمام مردم زینب خانم عزیز بود
زینب کوچک ما که عاشق سفر بود
منتظر سفر به یه جای بی خطر بود
جایزه داد پدر جان یه روز برای زینب
میخواست که گل بریزه به سر تا پای زینب
یه روز پدر زینب رو نوازش کرد و گفت
پدر:
زینب من تو هستی ریحانه ی بهشتی
یه عالمه کار خوب تو قلب من نوشتی
دختر نازنینم حافظ قرآن من
از همه بهترینم قلب و دل و جان من
جایزه دارم برات چون که میخونی قرآن
مسافرت به شهر مقدس خراسان
راوی:
زینب کوچک ما قند تو دلش آب شده
از شوق این جایزه پرشور و بی تاب شده
خلاصه روز رفتن مامان بزرگ پیرش
آینه و قرآن بدست رد میشدن به زیرش
مامان بزرگ زینب گریه می کرد زار و زار
بغل گرفت زینب و بوسید اونو چه بسیار
مادر بزرگ گفت
مادربزرگ:
دعا بکن برایم دختر بی گناهم
من که به درگاه حق حقیر و روسیاهم
یه یادی از من بکن وقتی رسیدی مشهد
دعا بکن برایم دستت رسید به مرقد
یادت نره یه سوره برای آقا بخوان
بخون دعای فرج برای صاحب زمان
یادت نره تو مشهد مریضا رو دعا کن
یواشکی درد دل برا امام رضا کن
راوی:
زینب سوار ماشین همش تو فکر و رویاست
تو فکر مادربزرگ گاهی تو فکر آقاست
زینب روشو میکنه به مامان میگه
زینب:
چرا میریم زیارت مامان مهربونم
امام رضا کی هستن بگو برام بدونم
چرا مامان بزرگم میگه که یادش کنم
سلام بدم به آقا یک کمی شادش کنم
امام رضا که نیستن من ایشونو ببینم
یا که برای ایشان کمی قرآن بخونم
مادر با مهربانی جواب میده
مادر:
دختر خوب و نازم قربون روی ماهت
الهی که همیشه امام رضا پناهت
داریم دوازده امام ما شیعیان دنیا
امام رضا که باشد امام هشتم ما
امام رضا میفهمه حرف دل کودکان
هر آرزویی داری بگو برای ایشان
شهیدا زنده هستند امام رضا شهیده
مهر و محبت او به آهو هم رسیده
امام رضا به هر کی هر چی که خواسته داده
اون پسر کاظم و اون پدر جواده
امام رضا رئوفه غمخوار بی کسونه
امام رضا کریمه غریب و مهربونه
هرکی مریضی داره یا آرزویی داره
امام رضا از دلش غصشو بر میداره
زینب روش میکنه به بابا میگه
زینب:
چرا امام خوبان شهید شدن بابایی
چرا اومد به مشهد در غربت و جدایی
پدر با ناراحتی میگه
پدر:
در سالیان پیش بود یه شخصی شاه مشهد
یه مرد زشت و بدجنس یه شاه ظالم و بد
مامون عباسی بود نام پلید این مرد
امام رضای ما رو مامون بد شهید کرد
مامون که خوب میدونست توی تموم دنیا
نزد تمام مردم عزیزه مولای ما
میخواست بگه به مردم مامون زشت و مکار
امام رضا یارشه اگه میکنه هر کار
امام رضای باهوش نقشه ی اونو رو کرد
مامون و پیش مردم خار و بی آبرو کرد
آقا اومد به مشهد از شهر خود مدینه
دل سیاه مامون پر از گناه و کینه
انگور سمی داد به امام مهربانی
آقامونو شهید کرد در وسط جوانی
راوی:
کم کم به شهر مشهد نزدیک شدند عزیزان
گنبد و گلدسته ها از دور شدن نمایان
وقتی که چشم زینب افتاد به گلدسته ها
اشک تو چشش حلقه زد دستاشو آورد بالا
امام رضا رو زینب از ته دل صدا کرد
برای مادربزرگ یواشکی دعا کرد
اول وضو گرفتند چون به حرم رسیدند
به دور گلدسته ها کبوترا رو دیدند
چه بوی عطر خوبی توی هوا پیچیده
صدای نقاره ها توی فضا پیچیده
در حرم مطهر چه حالی داره نماز
زینب و خانواده مشغول راز و نیاز
همه دعا می کردن
همه:
امام رضای خوبان تویی شاه خراسان
زود تر رسان تو بر ما مهدی صاحب زمان
امام رضا تموم مریضا رو شفا ده
سلامتی رو هدیه به همه ی ماها ده
شفاعت بندگان بکن به نزد خدا
ما رو بکن از گناه از معصیت ها جدا
مردم ما رو دور کن از درد و رنج و بلا
دعا بکن برامون ما هم بریم کربلا
همخوانی کل اعضای نمایش:
رضا رضا رضا رضا
رضا رضا رضا رضا
دوست داریم ما بچه ها
رضا رضا رضا رضا
مهدی ما رسان به ما
رضا رضا رضا رضا
ما رو ببر به کربلا
رضا رضا رضا رضا
حاجت ما رو کن روا
رضا رضا رضا رضا
مریضا رو بده شفا
رضا رضا رضا رضا
قرضای ما رو کن ادا
رضا رضا رضا رضا
دردای ما رو کن دوا
رضا رضا رضا رضا
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی
شهادت_امام_رضا_علیهالسلام
💕💕
پرتاب کردنهایی که کودک از روی خشم و عصبانیت رخ میدهد را نادیده بگیرید، چرا که اگر کودک بفهمد به وسیله این رفتار میتواند نظر شما را جلب کند آن را بارها و بارها تکرار خواهد کرد.
در عوض به او بگویید «اگر عصبانی هستی بهتره حرف بزنی، اینجوری من بهتر میفهمم مشکلت چیه.» به روشهای مختلف او را به استفاده از کلمات و بیان احساساتش تشویق کنید.
اگر کودک شما با پرتاب کردن مثلا یک مکعب چوبی در حال آسیب رساندن به کودک دیگری است، با همان آرامش او را منع کرده و بگویید «این کار خطرناکه» و به طور موقت از روش محرومیت استفاده کنید که بسته به سن کودک از ۳۰ ثانیه تا چند دقیقه میتواند باشد.
هیچ اشکالی ندارد اگر با تن صدا و لحن جدی به کودک بفهمانید که از این کار او ناراحت شدید اما هرگز عصبانیت را در صدایتان نشان ندهید .
من انسانم من انسان دو چشم دارم یک
دهان یک کله پر از مو با مژه و دو ابرو (۲)
دو گوش دارم میشنوه دندون دارم میجوه یک دماغ ویک دهان اینم لبام بچه جان (۲)
من انسانم من انسان حرف می زنم فراوان دو دست دارم توانا با دو تا پای پویا (۲)
ناخن دارم رو انگشت جمع بکنی میشه مشت باهوشم و زرنگم با تنبلی می جنگم (۲)
#واحدکار_اعضای_بدن
#آموزش_مغز
مغز مثل کامپیوتر مرکزی بدنتون عمل می کنه.
مغز جایی است که شما می تونید به کمک اون فکر کنید و یاد بگیرید.
مغز شما با تمام اعضای بدنتون ارتباط داره و می تونه به همه اعضای بدن فرمان بده!
شما به کمک مغزتون می تونید کارهای مختلفی رو انجام بدید و چیزهای مختلفی را به ذهنتون بسپارید.
#واحدکار_اعضای_بدن
┗━━━━━━━━━━━━┛
#مناسب_4سال به بالا
4_5852875680856933867.mp3
3.31M
سرود زیبای ۱۳ آبان
روز دانش آموز
نسخه باکلام
کاری زیبا از استاد شهروز حقی
از صندلیهای کلاس و خود بچه ها هم میتونید کمک بگیرین.تعداد مشخصی صندلی رو پای تخته قرار بدین و بگین به همون تعداد بچه ها برن و روی صندلی بشینن.اگه تعداد بچه ها و صندلیها برابر باشه تناظر بک به یک برقرار میشه ولی اگه تعداد بچه ها بیشتر یا کمتر باشه صندلی زیاد یا کم میاد و بچه ها متوجه میشن تعداد دسته ها مساوی نیست.
#تناظر
تناظر یک به یک