eitaa logo
مربی یار
5.5هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🌷! ✅ به نقل از دختر شهید: «یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود، در زادگاه پدرم، شهر خوانسار، برای او مراسم ختم گرفته بودند. بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه می رفتم. 🔰وقتی وارد مدرسه شدم، دیدم که برای تجلیل از پدرم مراسم تدارک دیده اند، پس از مراسم راهی کلاس شدم، خانم ناظم از راه رسید و برنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد، در غیاب من همه بچه ها برنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم. 💠 ناظم از من خواست که حتما اولیایم آن را امضا کنند و فردا ببرم. به فکر فرورفتم که چه کسی آن را برایم امضا کند؟ 💥 نسبت به درس و مدسه ام بسیار حساس بودم و رفتن پدر و نبود مادر در خانه مرا حساس تر کرده بود. وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد... 🌟در خواب پدر را دیدم که از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی می کرد و ما هم از سر و کولش بالا می رفتیم. پرسیدم آقاجون ناهار خوردید؟ گفت: نه نخوردم. 🍀به آشپزخانه رفتم تا برای پدر غذا بیاورم، پدر گفت: زهرا برنامه ات را بیاور امضا کنم. گفتم آقاجون کدام برنامه؟ گفت: همان برنامه ای که امروز در مدرسه دادند. رفتم و برنامه امتحانی ام را آوردم اما هرچه دنبال خودکار آبی گشتم پیدا نشد. می دانستم که پدر هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، بالاخره خودکار آبی ام را پیدا کردم و به پدر دادم و رفتم آشپزخانه. اما وقتی برگشتم پدرم را ندیدم، نگران به سمت حیاط دویدم دیدم باغچه را بیل می زند. 🌻 آخر دم عید بود و بایستی باغچه صفایی پیدا می کرد، پدر هم که عاشق گل و گیاه بود.برگشتم تا غذا را به حیاط بیاورم ولی پدر را ندیدم . 🌾این بار هراسان و گریان به دنبال او دویدم اما دیگر پیدایش نکردم ناگهان از خواب پریدم... ☀️صبح شد، موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده می کردم، ناگهان چشمم به برنامه امتحانی ام افتاد که با خودکار قرمز امضا شده بود! ✅ وقتی به خواهرم نشان دادم حدس زد که شاید داداشم آن را امضا کرده باشد ولی یادم افتاد که برادرم در خانه نبود. 🔮خواب دیشب برایم تداعی شد، با تعجب ماجرا را برای خواهرم تعریف کردم. 🌼پدر در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود: «اینجانب رضایت دارم، سید مجتبی صالحی» و امضاء کرده بود. در مدرسه ماجرا را برای دوستم تعریف کردم، دوستم هم به من اطمینان داد که واقعیت دارد. او ماجرا را برای خانم ناظم تعریف کرد و گفت: که این اتفاق برای شهید صالحی افتاده، یعنی اسمی از من و پدر من به میان نیامد. مادر، شهید را به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم می دهد که با برخورد مردم که دم در می آیند و از امضای نامه می پرسند چه بکند؟ 🌻 شهید می گوید: «سادات (اسم همسر شهید) تو هم شک داری؟» با گریه می گوید نه، او ادامه می دهد: «اگر کسی شک دارد بگو تا روز قیامت در آن باقی بماند تا همه حقایق آشکار شود. ✨همان موقع برنامه را به آیت الله خزعلی می دهند تا برای تعیین صحت و سقم آن پیش علمای دیگر ببرد. 🌹علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید می کنند و برنامه به رویت حضرت امام(ره) نیز می رسد. 💠اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به "خود " است، اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد. ✨با تایید مطلب، امروزه مردم با رفتن به موزه شهدا و دیدن آن نامه، شهید را می شناسند و به یکدیگر معرفی می کنند... 🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹 📘به نقل از تبیان 📙باشگاه خبرنگاران جوان •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_13886205.mp3
3.43M
✔ حجت‌الاسلام 📜 موضوع: ⏰زمان: 17 دقیقه 15 ثانیه 👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🔻 🔻 🗣 معمولاً تو عُرف، کاری که خیلی راحت باشه رو به آب خوردن تشبیه می‌کنند. میگن: "انجام فلان کار، مثل آبِ خوردن میمونه" 🔔 امّا خدا میگه در همین آبی که می‌خورید تأمّل و اندیشه کنید: 👇️👇️👇️👇️ 🌴سوره واقعه آیات ۶۸، ۶۹ و ۷۰🌴 💟⇦أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاء الَّذِی تَشْرَبُونَ؟! 💟⇦أَ أَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ؟! 💟⇦لَوْ نَشَاء جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا. فَلَولا تشکرون؟! 💢 آیا به آبی که می‌نوشید اندیشیده‌اید؟! 💢 آیا شما آن را از ابر نازل کرده‌اید، یا ما نازل می‌کنیم؟! 💢 اگر بخواهیم، می‌توانیم این آبِ گوارا را تلخ و شور قرار ‌دهیم، ولی این کار را نمی‌کنیم. پس چرا شکر نمی‌کنید؟! قرآن میگه هم در کمیّت و نحوه تولید این آب تفکّر کنید، هم در کیفیت و گواراییِ آب 👈 اگر همه مردم کره زمین 🌍 جمع شوند، نمی‌توانند مثل این آب رو تولید کنند. آبِ به این گوارایی🌧💦💧 ♻️اندکی تفکّر لطفاً♻️ آفرینش، کلاس تدبّر و اندیشه است، و این تدبّر و اندیشه، خود زمینه‌سازِ تشکّر می‌شود. 👌 اگر کسی اهلش باشد، با نگاه کردن به یک لیوان آب ، مبدأ و معاد و خدا و... رو یاد می‌کند. ☝️ از این دفعه، هر بار که آب می‌خوریم، به این آیه فکر کنیم، و خدا رو بر این نعمت الهی شکر کنیم. راستی... ⚠️ "آب هست، ولی کم است" ⛔️در مصرف آب صرفه‌جویی کنیم⛔️ •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🍃 🔅به تعبیر عامیانه، ما سوراخ دعا را گم کرده‌ایم. فرزندان عزیزم! شما حواستان را جمع کنید، کسی نبود که به ما بگوید. ❌والله! راه همین پدر و مادر است ❌ بالله! راه همین است، ❌تالله! راه همین است. 🔴اي کسانی که هنوز پدر و مادر خود را از دست نداده‌اید، وقت را غنیمت بشمارید. فرصت خوبی است که خدا داده است. بدانيد راه، پدر و مادر است. ✔️پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مجلسي آن‌قدر راجع به پدر و مادر صحبت کردند که شخصي زار‌زار گریه کرد و گفت: یا رسول‌الله! من جهنّمی محض هستم. 💠حضرت فرمودند: چرا؟ گفت: مدّتی بود که زن و بچّه‌ام من را ترک کرده بودند و مادرم هم حالش بد بود، در آخر، شیطان من را وسوسه کرد و با خود گفتم: ديگر بس است، مادرم را در بیاباني بردم و در چاهی انداختم. 🌀یک لحظه گفتم: عجب کاری کردم! سرم را پایین بردم، ديدم مادرم مي‌گويد: عزیزم! تو سرت را پایین نیاوری که بیافتی - مادرم صدای نحیفی داشت، امّا چون در چاه صدا می‌پیچید، شنيدم - پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: تا عذابت ما را نگرفته است، برو بیرون! 🔶 پدر و مادر خدای رحمت هستند، ربّ صغیر هستند، همه وجود‌شان فرزندانشان است، با اين كه او را در چاه انداخته، می‌گوید: مواظب باش كه یک موقع تو نیافتی! چقدر پدر و مادر، مهربان و با محبّت‌ هستند! 🔷من احساس می‌کنم این که بیان کردند عقوق والدين از گناهان کبیره است، دلیلش این است كه ما غافلیم و داریم اين گنج الهی را مفت از دست می‌دهیم. ما از این مهربانی خدا، از این ربّ صغیر نتوانستیم خوب استفاده کنیم. خدایا! ما را بیامرز که ما قدر نعمت را ندانستیم. 🌸گزیده ای از کتاب دو گوهر بهشتی، آیت الله قرهی •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 💠 شهيد حجة الاسلام و المسلمين حاج آقا حسن بهشتى امام جمعه موقت اصفهان كه به همراه فرزند دو ساله اش در روز بيست و يكم ماه مبارك رمضان (مصادف با سالروز شهادت اقا اميرالمؤ منان عليه السلام) توسّط منافقين به شهادت رسيد مى فرمود: ساعت آخر عمر پدرم (آية اللّه حاج آقا مصطفى بهشتى اصفهانى) بالاى سر ايشان بودم. نفسهاى آخر را كشيد. من ساعت و دقيقه وفات ايشان را نوشتم و پارچه اى روى جنازه اش كشيدم و شروع به قرائت قرآن و توسّل و گريه كردم. صبح شد، به فاميل و بستگان اطّلاع دادم: سحر ايشان رحلت نموده. امّا ساعت مرگ را نگفتم. شهر اصفهان به مناسبت ارتحال اين عالم بزرگ تكانى خورد و مراسم تشييع باشكوه و بى نظيرى برگزار شد. بعد از مراسم جوانى به من مراجعه كرد و گفت: پدر شما در ساعت ۲۰/۲ دقيقه از دنيا رحلت نموده اند. گفتم: ساعت و دقيقه فوت در حبيب من است و احدى از مردم حتّى خواهر و برادرم نيز نمى دانند. شما كى هستى؟ خواهش مى كنم خودتان را معرّفى كنيد! آن جوان گفت: من يك آدم معمولى هستم. من در عالم رؤ يا به حرم آقا امام رضا عليه السلام مشرف شدم. ديدم آقا علىّ بن موسى الرضا عليه السلام از حرم بيرون مى آيند. گفتم: آقا! شما كجا مى رويد؟ فرمودند: هر كس به زيارت من بيايد لحظه آخر عمر به بازديدش مى روم. حاج آقا مصطفى بهشتى از علماى اصفهان است. لحظه آخر عمرش هست. مى روم بازديد ايشان. من از خواب بيدار شدم، ساعت و دقيقه را يادداشت كردم. تطبيق كردم، ديدم: دوشنبه ۲۰/۲ بعد از نيمه شب نوشته اش بانوشته‌ام دقيقاً مطابق بود. 📚به نقل از حجة الاسلام قرائتى: نشريّه نصيحت: شماره ۱۴۸، ص ۱، ۷/۶/۱۳۷۴. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🔸 . مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه ساده زیستی را نداشت. 🔹روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت: حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی، من زر و زیور می خواهم! 🔸مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید: برو هر جا دلت می خواهد! 🔹زن با نا باوری از خانه خارج شد، زیبا و زیبنده! غروب به خانه آمد . 🔸مرد خندان گفت: خوب! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد . زن متعجب گفت: تو از کجا می دانی؟ مرد جواب داد: و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید! زن باز هم متعجب گفت : مگر مرا تعقیب کرده بودی؟ 🔹مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت: تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را کشیدم! 💌 🔺هر که باشد نظرش در پی ناموس کسان 🔺پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان 🔅"امام صادق علیه السلام فرمود: در زمان حضرت موسی-علیه السلام-مردی با زنی زنا کرد وقتی به خانه خویش آمد،مردی را با زن خود دید،آن مرد را نزد حضرت موسی آوردواز او شکایت کرد. درآن لحظه جبرئیل بر آن حضرت نازل شد وگفت:هر کس به ناموس دیگران تجاوز کند به ناموس خودش تجاوز کنند.حضرت موسی به آن دو فرمود:با عفت باشید تا ناموستان محفوظ بماند. 🔺بنابراین،مؤمن با غیرت هرگز به ناموس دیگران نگاه حرام نمی کند،چرا که نمی خواهد کسی به ناموسش نظر بد داشته باشد. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🔴 ! ✳️شخصی از اصحاب حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام که دستش قطع شده بود محضر مقدس آقا امیرالمؤمنین علیه السلام شرف یاب شد. 🌷حضرت دست بریده او را گرفته و بجای خودش گذاشتند و آهسته چیزی خواندند،تا شفا یافت. 🍀مرد خوشحال و خشنود شد و رفت. 🌾روز بعد آمد خدمت حضرت و گفت : یا علی چه چیزی به دستم خواندی که خوب شد؟ 🌺حضرت فرمود:سوره حمد را خواندم. ⚡️آن شخص از روی تحقیر گفت: فقط سوره حمد را خواندی؟! 🍁تا این حرف را زد؛ فی الحال دستش آویزان شد و تا آخر عمر به همان حالت بی دستی باقی ماند، زیرا که سوره حمد را غیرقابل اعتنا و کوچک شمرد... 📘خزینه الجواهر،حدیث ۳۲ •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🔴 ! 🌹امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: ✅روزی دو فرشته از آسمان به زمین می آمدند که یکدیگر را ملاقات کردند. 🔆 یکی به دیگری گفت: «برای چه کاری فرو می آیی؟» او پاسخ داد: «خداوند، مرا مأمور کرده است که به دریای نیل بروم و یک ماهی نادر را برای حاکمی ستمگر که به آن میل پیدا کرده است بالا بیاورم، تا او در کفرش به نهایت آرزوی دنیایی برسد. ⚠️تو برای چه کاری می روی؟» 💠فرشته دیگر پاسخ داد: «من مامورم کاری شگفت انگیزتر از کار تو انجام دهم! ✅ به سوی بنده مؤمنی می روم که روزه دار و نمازگزار بوده و دعا و صدایش در آسمان شناخته شده است. 🔆 می روم تا ظرف غذایش را که برای افطار آماده کرده است، بریزم تا به نهایت آزمون در ایمانش برسد... ✍بنابراین هر بلایی که برای آزمودگی مؤمن به او می رسد، آثار پر برکت آن برایش ذخیره می شود. ❤️خداوند میفرماید: ای محمد! ✅اگر بنده ای را دوست بدارم، او را با سه چیز مواجه می سازم: دلش را غمگین، بدنش را بیمار و دستش را از بهره دنیا تهی می کنم... ♨️ و آن گاه که بر بنده ای خشم گیرم، او را با سه حالت همراه می کنم: دلش را شاد، بدنش را سلامت و دستش را از بهره های دنیا پر میکنم. 📘کافی، ج 2، ص 255، ح16. 📙بحار، ج 67، ص 229، ح40. 📗همان، ص 253، ح6. 📒همان، ص 255، ح 18. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ❣ یک روز زنگ منزلمان به صدا در آمد. در را باز کردم دیدم شخصی که نمی شناختم و از اهالی دزفول نبود پشت در ایستاده... او سوال کرد منزل شهید هیبت الله قاضی اینجاست؟ گفتم بفرمایید من پدرش هستم. یکباره به پای من افتاد و شروع کرد به بوسه زدن او را از روی زمین بلند کردم و به داخل خانه بردم. ❣ ایشان گفت : من همرزم پسر شما در جبهه بودم. سال ها از آن روز ها گذشت من دچار یک بیماری لاعلاج شدم. هر چه سراغ پزشکان معتبر رفتم مشکل من برطرف نشد. ناگهان خدا به دل من انداخت که به دزفول بیایم و به شهید قاضی متوسل شوم ❣ از شمال کشور با سختی به اینجا آمدم و از میان چندین قبرستان شهر مزار شهید قاضی دزفولی را با تلاش بسیار پیدا کردم ... پس از فاتحه شروع کردم با شهید قاضی صحبت کردن و دوران آشنایی هردو مان را یاد آوری کردم. بعد هم به او گفتم که این بیماری دارد مرا از پا در می آورد.من این همه راه آمده ام تا به واسطه شما از خدا شفایم را بگیرم. ❣ در همین حال از فرط خستگی خوابم برد.بلافاصله دیدم که شهید قاضی آمد و دستی به صورتم کشید و گفت : بلند شو شما شفا یافتی. بعد شهید با صدای بلند تری گفت : یک وقت فکر نکنی این شفا دادن از طرف من بوده جده ام حضرت زهرا سلام الله علیها به شما شفا دادند. ❣ این را که گفت : یکباره از خواب پریدم بلند شدم و ایستادم به وجد آمده بودم. روحیه عجیبی داشتم نمی دانید از شهید آباد تا منزل شما را چطور آمدم الان احساس میکنم اثری از بیماری در وجودم نیست. 🍃🌷 راوی_پدر_شهید •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ برادرم...سلام ...! این روزها هوا گاهی نفس‌ گیر میشود... این روزها گاهی به اوج میرسد... این روزها گویی همه جا ‌‌ است. برادرم، نمیدانم چقدر دلتنگ شده‌ای برای: "منم باید برم، آره برم سرم بره نزارم هیچ حرومی، طرف حرم بره" سوریه نرفته‌ای.... قبول اما در کوچه و بازار این سرزمین هم میشود شد... آری آن هنگام که در اوج جوانی چشم میبندی بر روی صورت نامحرم یعنی ... آن هنگام که بخاطر حیای چشم متلک میشنوی و به خود افتخار میکنی که چشمانت را کنترل کردی آن هنگام که در مجازی، هیچ دختری را خواهر خودت نمیدانی ... آن هنگام که با گریه برای پاک دامنی‌ات دعا میکنی یک نکته❗ در پاک بودن شیوه‌ی پیغمبری است. این روزها زخم‌زبان‌ها که به اوج رسید باید به علیه‌السلام اقتدا کنی...🍃 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ در حریم نبوی داد زدن ممنوع است گریه و زاری و فریاد زدن ممنوع است پیش این قوم که از گریۀ ما می ترسند خواندن ادعیه و داد زدن ممنوع است در بر طایفه ای که همه دور از نورند حرفی از ظلمت و بیداد زدن ممنوع است بین این قوم که آتش به گل و غنچه زدند ناله بر مادر و اولاد زدن ممنوع است قتل اولاد علی را همه جایز دانند تیغ بر گردن جلاد زدن ممنوع است بنویسید براین طایفۀ اهل جهیم حرف فردوس به میعاد زدن است •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ؟ تا پیش از تخریب و ویرانی قبور مطهر بقیع توسط وهابیت متعصب که براساس معتقدات خود، به تخریب بسیاری از آثار تاریخی پرداختند، بر روی قبور پیشوایان و سایر بزرگان اسلام که در مدینه مدفون بودند گنبدها و بناهایی قرار داشت. ائمه بقیع در بقعه بزرگی که به طور هشت ضلعی ساخته شده بود و اندرون و گنبد آن سفیدکاری شده بود مدفون بودند. به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، هشتم شوال سال 1344 هجری قمری مصادف است با سالروز یک اتفاق تلخ در تاریخ بشریت، که دل هر انسان آزاده‌ای را به درد می‌آورد، در این روز قبرستان بقیع به عنوان مهم‌ترین قبرستان اسلام به دست وهابیون تخریب شد. برای درک میزان دردناکی و شنیع بودن این اقدام باید توجه کرد که در کمتر کشوری به اندازه سرزمین حجاز، آثار مربوط به قرون نخستین اسلام وجود داشته است؛ چراکه زادگاه اصلی اسلام آن‌جاست و آثار گرانبهایی از پیشوایان اسلام در جای جای این سرزمین دیده می‌شود. ولی متأسفانه، متعصّبان خشک مغز وهّابی، بیشتر این آثار ارزشمند را به بهانه واهی آثار شرک، از میان برده‌اند و کمتر چیزی از این آثار پرارزش باقی مانده است. نمونه بارز آن، قبرستان بقیع است. این قبرستان، مهم‌ترین قبرستان در اسلام است که بخش مهمی از تاریخ اسلام را در خود جای داده و کتاب بزرگ و گویایی از تاریخ مسلمانان به شمار می‌آید. وضعیت بقیع قبل از تخریب پس از تسلط وهابیون بر مدینه آن‌ها ضمن تخریب قبور، آثاری که بر روی قبور قرار داشت را نیز از بین بردند. در جریان این واقعه بارگاه امام حسن مجتبی (ع)، امام سجاد (ع)، امام محمدباقر (ع) و امام جعفر صادق(ع) ویران شد. آنان اضافه بر قبور مطهر ائمه معصومین (ع)، دیگر قبور را هم تخریب کردند که عبارتند از: قبر منسوب به فاطمه زهرا (س)، عبدالله بن عبدالمطلب و آمنه پدر و مادر پیامبر اسلام، قبر مطهر فاطمه بنت‌اسد (ع) مادر امیرالمؤمنین (ع)، قبر مطهر حضرت ام‌البنین (ع)، قبرعباس عموی پیامبر، ابراهیم پسر پیامبر (ع)، قبر اسماعیل فرزند حضرت صادق (ع)، قبر دختر خواندگان پیامبر (ع)، قبر حلیمه سعدیه مرضعه پیامبر (ع) و قبور شهدای زمان پیامبر (ع). نخستین تخریب قبور ائمه بقیع نخستین تخریب قبور مطهر ائمه بقیع به دست وهابیون سعودی در سال 1220 هجری یعنی زمان سقوط دولت اول سعودی‌ها توسط حکومت عثمانی روی داد، پس از این واقعه تاریخی - اسلامی با سرمایه‌گذاری مسلمانان شیعه و به کار بردن امکانات ویژه‌ای، مراقد تخریب شده به زیباترین شکل بازسازی شد و با ساخت گنبد و مسجد، بقیع به یکی از زیباترین مراقد زیارتی و در واقع مکان زیارتی - سیاحتی مسلمانان تبدیل شد. دومین تخریب بقیع دومین و در واقع دردناک‌ترین حادثه تاریخی - اسلامی معاصر به هشتم شوال سال 1344 و پس از روی کار آمدن سومین حکومت وهابی عربستان مربوط می‌شود؛ سالی که وهابیون به فتوای سران خود مبنی بر اهانت و تحقیر مقدسات شیعه، مراقد مطهر ائمه و اهل‌بیت پیامبر(ص) را مورد دومین هجوم وحشیانه خود قرار دادند و بقیع را به مقبره‌ای ویران شده و در واقع مهجور و ناشناخته تبدیل کردند. تخریب قبور در مکه، مدینه، جده و کربلا وهابیون در سال 1343 هجری قمری در مکه گنبدهای قبر حضرت عبدالمطلب (ع)، ابی‌طالب (ع)، خدیجه (ع) و زادگاه پیامبر (ع) و فاطمه زهرا (ع) و "خیزران" عبادتگاه سری پیامبر (ع) را با خاک یکسان کردند و در جده نیز قبر "حوا" و دیگر قبور را تخریب کردند. در مدینه نیز گنبد منور نبوی را به توپ بستند، ولی از ترس مسلمانان، قبر شریف نبوی را تخریب نکردند آن‌ها همچنین در شوال 1343 با تخریب قبور مطهر ائمه بقیع (ع) اشیاء نفیس و با ارزش آن قبور مطهر را به یغما بردند و قبر حضرت حمزه (ع) و شهدای احد را با خاک یکسان و گنبد و مرقد حضرت عبدالله و آمنه پدر و مادر پیامبر (ع) و دیگر قبور را هم خراب کردند. وهابیون متعصب در همان سال به کربلای معلی حمله کردند و ضریح مطهرحضرت امام حسین(ع) را کندند و جواهرات و اشیاء نفیس حرم مطهر را که اکثراً از هدایای سلاطین و بسیار ارزشمند و گرانبها بود، غارت کردند و قریب به 7000 نفر از علما، فضلا و سادات و مردم را کشتند. سپس به سمت نجف رفتند که موفق به غارت نشدند و شکست خورده برگشتند. منابع: ناصر مکارم شیرازی، وهابیت بر سر دوراهی جعفر سبحانی، آیین وهابیت اصغر قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره علی اصغر رضوانی، شیعه شناسی و پاسخ به شبهات •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ کاش می‌گفتند گنبد را چرا برداشتند زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با کتک او را ز قبرمجتبی برداشتند خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است خاک اینجا را همه بهر شفابرداشتند تا که خاک کربلا هم مادری باشد کمی... ازهمین ها را برای کربلا برداشتند خواستند آثار جرم شهر مخفی ترشود ازمیان نقشه اسم کوچه را برداشتند آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبر امام شیعه پا برداشتند یک مفاتیح الجنان آورده بودیم،ازچه رو دو نگهبان آمدند ازپیش ما برداشتند! خاک اینجا بوی سیلی مکرر می‌دهد بوی گریه‌های دختر بهرمادر می‌دهد آخرش این خاک ایوانش طلایی می‌شود گنبد و گلدسته‌های باصفایی می‌شود این حرم با چار گنبد می‌شود بیت الحسن هرکسی اینجا بیاید مجتبایی می‌شود پنجره فولاد اینجا چه قیامت می‌کند واقعاً اینجاعجب دارالشفایی می‌شود نقشه این صحن را باید که از زهرا گرفت نقشه را مادر دهد وه چه بنایی می‌شود گنبد صادق ضریح باقر و صحن حسن پرچم سجاد،دارد دل هوایی می‌شود! حتم دارم ساخت و ساز حرم‌های بقیع ازهمان لحظه که آقا تو میایی می‌شود می‌رسد روزی که بادستان پرمهر شما از رواق و صحن اینجا رونمایی می‌شود آخرش من مطمئنم این گره وا می‌شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می‌شود هرچه خواندم در بقیع ازسینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد راه ما را بسته بودند هرچه من می‌خواستم... تا روم درپیش قبر مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه‌ها خواندم ولی هیچ یک از روضه‌هایم روضه زهرا نشد "کوچه‌ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست" بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد ازهمان شب که علی تابوت رابرشانه برد زائر زهرا شدن جزنیمه شبهانشد بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد زینبش می‌گفت من دیدم میان شعله‌ها مادرم افتادپشت در و دیگر پانشد سال‌ها رفت و غروبی خیمه‌ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغانشد هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعو انشد •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•  JOIN🔜 💥 @membariha