✨﷽✨
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا6
#جلسه6
با موضوع: #جهل
یکی از فرازهایی که در زیارت شریف اربعین خوانده می شود این فراز هست «و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة». هدف و فلسفه قیام اباعبدالله در این فراز مطرح میشود. در این فراز عرض می کنیم: خدایا حسین بن علی جان خود را فدا کرد، برای این که مردم از جهل و غفلت خارج شوند. امشب به یکی دیگر از زشتی های کربلا می پردازیم و آن جهل است.
جهل مردم، کاری می کند که حسین بن علی ها به مسلخ کربلا کشیده می شوند. حسین بن علی را لشکر یزیدیان نکشتند، جهل مردم کشت. همانطور که علی بن ابی طالب را تیغ ابن ملجم نکشت، جهل مردم این کار را انجام داد. موقعی که یک گروهی یا امتی جهل و غفلت پیدا کردند، امام کشی در آنجا اتفاق خواهد افتاد. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «الجَهلُ أدْوَأُ الدّاءِ».[۱] نادانی بدترین و بزرگترین درد برای یک انسان و یک جامعه است.
اگر در جامعه نادانی اتفاق افتاد به بزرگ ترین جرم ها دست خواهد زد. موقعی که گفتند حضرت علی علیه السلام را در مسجد به شهادت رساندند، این شوخی نیست، گروهی گفتند مگر علی نماز هم می خواند؟ این جهل مردم است که نزدیک به ۵۰ سال روی منابر لعن حضرت علی علیه السلام گفته شود، این جهل مردم است.
در مدینه یک امام جمعه خطبه خواند، بعد از نماز بیرون آمد. به او گفتند بدعت درست کردی. گفت: چرا؟ گفتند: چرا علی را لعن نکردی؟ گفت: مردم را جمع کنید، همین جا باید علی را لعن کنیم تا خطبهها درست باشد.
این غیر از جهل مردم است؟
قبل از پنجاه سال که عمر بن عبدالعزیز خواست لعن حضرت علی علیه السلام را از منابر بردارد به او گفتند: اگر این کار را انجام بدهی مردم شورش می کنند. گفت: چه کار کنیم؟ گفتند: مگر علما فتوا بدهند. کاری از دست تو برنمی آید.خلفا حسین بن علی ها را کشتند، مردم اعتراض نکردند. اما اگر لعن حضرت علی علیه السلام برداشته شود اعتراض و شورش می کنند!عمر بن عبدالعزیز نقشه ای کشید. یک پزشک یهودی داشت، با هم هماهنگ کردند. علمای مدینه را دعوت کرد. گفت: این پزشک از من یک درخواست دارد. ببینید چه میگوید؟ علما گفتند درخواستت چیست؟ گفت: من می خواهم با دختر حاکم ازدواج کنم. همه فقها گفتند نمی شود، ازدواج با یهودی اتفاق نخواهد افتاد. یهودی گفت: این فتوای شماست یا فتوای پیامبرتان؟ گفتند معلوم است فتوای پیامبر است، ما از خودمان فتوا نمی دهیم. گفت: چه طور پیامبر دختر به کافر داد شما دختر به کافر نمیدهید؟ گفتند علی کافر نبود. گفت پس چرا لعنش می کنید؟ در جواب ماندند. اگر بگویند مسلمان بوده، لعن ندارد، مجبور شدند بگویند از این به بعد کسی علی را روی منابر لعن نکند.
این جهل مردم است که بهترین های عالم باید در اوج غربت باقی بمانند.
حضرت علی علیه السلام قبل از جنگ صفین سفیری به سمت معاویه فرستادند تا صحبتی با معاویه بکند، معاویه می خواست قدرت خودش را به سفیر حضرت علی نشان دهد. موقعی که سفیر حضور داشت، معاویه به جارچی گفت برو جار بزن، بگو می خواهیم نماز جمعه بخوانیم. روز چهارشنبه جارچی جار زد. حتی یک نفر نپرسید امروز که جمعه نیست. بعد گفت برو به مولای خودت بگو با کدام مردم طرف هستی. اینهایی که نماز جمعه را در چهارشنبه می خوانند، اینها قرار است با تو بجنگند. حرف علی بخواهد روی این ها اثر بگذارد؟
این جهل و غفلت است.
عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم در مدینه نشسته بود. شخصی از او سوال کرد گفت ببخشید سوال شرعی دارم. می خواستم ببینم اگر خون پشه روی لباس انسان باشد نماز چه حکمی دارد؟ عبدالله بن عمر گفت: اهل کجایی؟ گفت اهل کوفه. عبدالله گفت: تمام وجودتان به خون فرزند پیامبر آغشته است حالا از من در مورد خون پشه روی لباس می پرسی؟ دغدغه دارند که خون پشه روی لباسشان نباشد اما اگر دستشان تا آرنج به خون حسین بن علی ها آغشته باشد اشکالی ندارد.
آیا این غیر از جهل و غفلت است؟ ببینید اباعبدالله با چه گروهی طرف بود. با چه گروهی حضرت می جنگید؟ با کسانی که در نهایت جهل هستند.
در زمان امیر کبیر موقعی که آبله زیاد شد، چندین نفر کشته شدند. امیر کبیر دستور داد گفت همه باید آبله کوبی کنند. به امیر کبیر گفتند مردم قبول نمی کنند. گفت برای چه؟ گفتند رمال ها گفته اند این کار را انجام ندهید، مردم هم قبول نمی کنند. گفت جریمه بگذارید. بگویید هر کس آبله کوبی نکند باید ۵ تومان جریمه بدهد. مردم میرفتند در آسیاب و زیرزمین های خانه شان قایم می شدند. کلا در شهر تهران ۳۳۰ نفر آبله کوبی کردند. امیرکبیر نشسته بود. یک قصاب آمد. بچه اش مرده بود. به او گفت مگر من نگفتم آبله کوبی کنید. گفت رمال ها گفتند اگر این کار را بکنید جن زده می شوید. امیرکبیر گفت حالا باید پنج تومان هم جریمه بدهی.
گفت من ۵ تومان ندارم. امیرکبیر از جیبش ۵ تومان در آورد، به او داد و گفت برو جریمه بده. قانون باید اجرا شود. بلافاصله بعد یکی آمد که دو بچه بغلش بود. گریه می کرد. دو تا بچه اش از دنیا رفته بودند. امیرکبیر شروع کرد گریه کردن. شخصی گفت چرا گریه می کنی؟ گفت ببین جهل مردم چه کار می کند؟ میخواهیم رایگان آنها را آبله کوبی کنیم. فرار می کنند، بچه های شان پشت سر هم از بین می روند.
اینها جهل مردم است.
خداوند در قرآن می فرمایند: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ»؛ آیا کسانی که علم دارند با کسانی که علم ندارند، یکسانند؟[۲]
چقدر در دین اسلام به علم آموزی سفارش شده است؟
از امام صادق علیه السلام منقول است که: «إذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَيَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ» ؛ چون روز قيامت شود، خداوند عزّ و جلّ مردم را در يك زمين مسطّح گرد هم مىآورد، و ميزانها برقرار مىشود، پس خونهاى شهيدان با مركّب دانشمندان سنجيده ميگردد، ولى وزن مركب دانشمندان بر خونهاى شهيدان برتری دارد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «یَا عَلِیُّ نَوْمُ الْعَالِمِ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ رَکْعَةٍ یُصَلِّیهَا الْعَابِد» ؛ خواب عالم برتر از هزار رکعت نمازی است که عابدِ غیرِ عالم انجام دهد.
دلیلش روشن است، چون خواب عالم با یقین است؛ اما عبادت عابدِ بدونِ علم، با یقین نیست، و گاه با یک شبهه کارش تمام میشود!
فریب بوسیله عبادت
مرحوم کلینی در کتاب روضه کافی از امام صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود:
در بنى اسرائیل مرد عابدى بود که به هیچ وجه به دنیا آلوده نشده و گرد آن نگشته بود، شیطان که از وضع او رنج می برد، از بینى خود فریادی کشید، لشکریانش به دور او جمع شدند، بدانها گفت: کدام یک از شما می تواند این شخص را از راه به در کند؟ یکى گفت: من. گفت: از چه راهی به سراغش می روى؟ پاسخ داد: از راه زن ها. شیطان گفت: تو حریف او نیستى، چون او زنان را نیازموده (و لذتى از آنها نبرده که فریب بخورد). دیگرى گفت: من. پرسید: تو از چه راهی فریبش می دهی؟ گفت: از راه لذت و خوشی ها. به او گفت: تو هم مرد این کار نیستى چون او اهل اینها نیست. سومى گفت: من او را گمراه می کنم، پرسید: از چه راهی؟ گفت: از راه کار خیر. شیطان گفت: برو که تو حریف او هستى. شیطانک بیامد و در برابر او جایى را انتخاب و شروع به نماز خواندن کرد. و آن عابد چنان بود که شبانه روز قدرى می خوابید و استراحت می کرد، ولى شیطانک هیچ نمی خوابید و استراحت نداشت و یکسره نماز می خواند. آن مرد عابد که خود را در برابر او کم ارزش دید و عبادتش را کوچک شمرد، به نزد آن شیطانک رفت و به او گفت: اى بنده خدا چه چیز تو را بر این همه نماز خواندن نیرو داده است؟ پاسخش را نداد. بار دوم پرسید، باز هم پاسخش را نداد. تا بار سوم که پرسید گفت: اى بنده خدا من گناهى کرده ام. و از آن توبه نموده ام و هر گاه آن گناه را به خاطر مى آورم به نماز خواندن نیرو می گیرم. مرد عابد گفت: آن گناه را به من هم بگو تا انجام دهم و دنبالش توبه کنم و در نتیجه (مانند تو) بر خواندن نماز نیرو بگیرم. شیطانک به او گفت: به شهر برو و سراغ فلان زن فاحشه را بگیر و دو درهم به او بده و با او درآویز و کام خود برگیر (و سپس توبه کن تا مانند من بر عبادت نیرو بگیرى). عابد گفت: دو درهم را از کجا بیاورم؟ من که نمی دانم درهم چیست؟ شیطان از زیر پاى خود دو درهم بیرون آورده به او داد. عابد برخاست و با همان جامه و لباس خود که در آن عبادت می کرد به شهر درآمد و سراغ منزل آن زن را گرفت، مردم او را به خانه آن زن راهنمائى کردند و گمان کردند براى موعظه او آمده است. عابد به نزد آن زن رفت و دو درهم را پیش او انداخت و به او گفت: برخیز. زن برخاست و به درون اطاق خود رفت و به مرد عابد گفت: داخل شو. عابد به درون اطاق رفت. آن زن گفت: اى مرد تو در وضع و لباسى به خانه من آمده اى که معمولا کسى با این وضع و لباس نزد من نمی آید، شرح حال خود را براى من بگو، عابد سرگذشت خود (و شیطان) را براى آن زن تعریف کرد. زن گفت: اى بنده خدا ترک گناه آسانتر از توبه کردن است، و چنان نیست که هر کس توبه کند بدان برسد (و توبه اش پذیرفته گردد)، به نظر می رسد که آن کس (که این راه را پیش پاى تو گذارده) شیطانى بوده در نظرت مجسم شده (تا تو را از راه به در کند) اکنون بازگرد کسى را (در آنجا) نخواهى دید. عابد برگشت و آن زن همان شب از این جهان رفت، و چون صبح شد دیدند بر در خانه اش نوشته شده: بر سر جنازه این زن (براى دفن و کفن او) حاضر شوید که او از اهل بهشت است.
مردم همه در شک و تردید فرو رفتند، و به خاطر همان تردیدى که در کار او پیدا کرده بودند تا سه روز جنازه اش را به خاک نسپردند، خداى ـ عز و جل ـ به پیغمبر آن زمان وحى فرمود: بالاى جنازه فلان زن برو و بر آن نماز بخوان و به مردم بگو: بر او نماز بخوانند که من او را آمرزیدم و بهشت را بر او واجب کردم چون فلان بنده مرا از گناه و نافرمانى من باز داشت.[۳]
کسی که عالم نیست به همین راحتی فریب میخورد. یک عمر هم عبادت کرده باشد، عبادتی که علم با آن نباشد به مرور زمان انسان را به جهل میکشاند. پیامبر مکرم اسلام صلی الله و علیه و آله می فرمایند «العِلمُ أفضَلُ مِنَ العِبادَةِ»؛[۴] علم از عبادت با فضیلت تر است.
علم با فضیلت تر از عبادت است. بهترین شب سال، شب قدر است. بهترین عمل شب قدر، علم آموزی است، یعنی انسان لزومی ندارد جوشن کبیر بخواند، قرآن به سر کند اما علم آموزی داشته باشد. البته طبیعتا انسانی که موفق است اینها را با هم جمع میکند، هم پای سخنرانی مینشیند، هم علم آموزی را انجام می دهد و هم قرآن به سر و جوشن کبیر را انجام می دهد.
انسان زیرک اینگونه است. یک عمل را حساب کنید و آن را با علم ببینید و همچنین آن را با جهل ببینید. ببینید چقدر با هم تفاوت دارند.
جهل با هر چه آمیخته شود، شر است، و علم، خیر. پیامبر اکرم(صلى الله عليه و آله) میفرمایند: «العِلمُ رَأسُ الخَيرِ كُلِّهِ، وَ الجَهلُ رَأسُ الشَّرِّ كُلِّهِ»[۵]؛ دانايى سرآمد همه خوبىها و نادانى سرآمد همه بدى هاست. مانند:
جهل + فقر = جُرم
علم + فقر = قناعت
جهل + ثروت = فساد
علم + ثروت = صلاح و اصلاح
جهل + مصیبت = جزع
علم + مصیبت = صبر
جهل + تشکر = چاپلوسی
علم + تشکر = محبت
جهل + عمل = تکبر
علم + عمل = تواضع
جهل + اشتباه دیگران= انتقام
علم + اشتباه دیگران = گذشت
جهل + امید = خیال
علم + امید = رجاء
جهل + ریاضت = رهبانیت
علم + ریاضت = زهد
جهل + آزادی = هرج و مرج
علم + آزادی = خوشبختی
جهل + قدرت = استبداد
علم + قدرت = عدالت
جهل + جهاد = تروریسم
علم + جهاد = استقامت و شهادت
از همین روست که در اسلام، علمآموزی را جهاد میدانند.
شهید حججی ها و امثال اینها زاییده ی این تفکر هستند. علمی که با جهاد جمع شد این زیبایی را به بار می آورد، اما جهل اگر با جنگ همراه شود شمر و عمر سعد را نتیجه می دهد. پس مهم است انسان کاری را که انجام می دهد همراه با علم باشد و شناخت داشته باشد.
مستر جيکاک جاسوسي که ريشش را آتش زد
مستر جيکاک (معروف به سيد جيکاک) جاسوس انگليسي مأمور ويليام دارسي، سالها در مسجدسليمان زندگي کرد. وي در آغاز به عنوان چوپاني کر و لال به مدت هفت سال در ايل بختياري به آموختن فرهنگ و زبان بختياري ميپردازد و پس از فراگيري آن، به عنوان يک بختياري در منطقه نفتخيز مسجدسليمان سکني ميگزيند در طول حضور خود در آن منطقه با فنون شعبدهبازي و حربههاي ديگر، توجه مردم محلي را به خود معطوف ميدارد و خود را به عنوان يک روحاني شيعه، جا ميزند. جيکاک براي اين کار ابتدا به فراگيري فقه مي پردازد و به درجه اجتهاد رسيده و در مساجد، بعنوان پيش نماز حضور مي يابد. او گيوه هايش را با يک اشاره عصا جفت مي کرد و شايعه کرده بود که اين از معجزات اوست. در کتاب خاطراتش، توضيح مي دهد که آهنرباهايي در گيوه هايم قرار داده بودم، که با اشاره عصا، گيوه ها جفت مي شدند.
اين جاسوس انگليسي، روزي به مسجد مي آيد و مي گويد: من حضرت علي (علیه السلام) را در خواب ديدم و او دستش را بر شانه ام نهاد و به من فرمود: «به مردم بگو از اين ماده سياه و نجس (نفت) دوري کنند». و براي اثبات ادعايش پيراهن و عبايش را کنار مي زند و اثر سفيدي دستي روي شانه اش را نشان مي دهد و مي گويد اين مدرکي بر حقانيت من. او درکتابش تشريح مي کند که روزي تکه اي کاغذ را به شکل دست بريدم و روي شانه ام قرار دادم و آنقدر زير آفتاب داغ جنوب ماندم تا خوب اطراف ان کاغذ تيره شود و اثر دست بر شانه ام نقش ببندد. همچنين، در مناظرهاي با يک آخوند شيعه، مدعي آتش گرفتن ريش دروغگو ميشود و با استفاده از ريش مصنوعي از نخ نسوز، حقانيت خود را ثابت ميکند!
جيکاک در اواخر دهه ۱۳۲۰ خورشيدي، فرقهاي را در منطقهی بختياري، بويراحمد و خوزستان ايجاد ميکند که طلوعيان يا سروشيان ناميده ميشدهاند و به توقيت قريبالوقوع ظهور مهدي معتقد بودهاند. اين هم معروف ترين شعر او بود: شما که عشق علي مين دلتونه؛ نفت ملي، سي چنتونه؟[۶]
انگلیس هم مثل همیشه تا سالیان سال نفت ایران را چپاول کرد. مثل همین الان که برخی می گویند انرژی هسته ای می خواهید چه کار؛ این همه به خاطر آن تحریم شدید انرژی هسته ای را چه می کنید!؟ ببینید جهل مردم کار را به کجا که نمی کشاند. دشمن از اینها دارد استفاده می کند.
فکر می کنید در بین این توریستهایی که به کشور ما میآیند جاسوس وجود ندارد؟ یکی از نیروهای اطلاعات گفتند اکثر این توریست هایی که به کشور میآیند جاسوس هستند. حال ما نمی گوییم اکثر، اما دشمن برنامه دارد. همین شب گذشته یکی از مغازه داران اطراف حرم سید علاالدین حسین علیه السلام[۷] وقتی جلسه به پایان رسید به من گفت یکی از این توریست ها امروز به من گفت: «چرا این همه به این کشور دل بسته ای؟ دوستانت را جمع کن بیا آن طرف ما برایت کار درست می کنیم؛ آنجا بهشت است اینجا چه می کنی در این جهنم؟». وقتی یکی از فیلم هایی که همراهم داشتم به ایشان نشان دادم نزدیک بود حال او بد شود. فیلمی بود که ساعت ۱۰ شب به بعد شهر لس آنجلس را نشان می داد. مردم در کنار خیابان ها به وضعیت به شدت رقّت باری افتاده بودند و با وضع فجیعی کنار خیابان بودند.
مردم بعضاً نمیدانند فکر می کند آنجا بهشت است؛ مطالعه کنیم بدانیم واقعیت آنجا چیست. ببینیم که غرب به چه منجلابی دارد کشیده میشود. ظاهر آن ها نیز دیگر خراب شده است. به ما می گویند این چه کشوریست که در آن اسید پاشی اتفاق می افتد. اگر در کشور ما از اول انقلاب تا الان سی بار اسید پاشی شده است، در مرکز لندن از اول همین سال میلادی تا به کنون بیش از ۴۰۰ اسید پاشی رخ داده است. حال این حرف ها را به ما می گویند. بله درست است ۱ بار از این اتفاقات هم در کشور ما زیاد است و نباید اتفاق بیافتد، اما می خواهم این را عرض کنم جمهوری اسلامی تنها کشوری است که حاکم آن عادل ترین فرد جامعه است. اینجا را با کجا مقایسه می کنند؟
امروزه مردم با وجودی که در دوران هجمه اطلاعات هستند اما در جهل بسیار شدیدی به سر می برند. به گوشی های تلفن همراه و امثال اینها صبح تا شب اطلاعات میآید. این سیل اطلاعاتی که می آید خوب است اما نکته اینجاست که فقط اطلاعات می آید؛ اما هیچ کدام تحلیل و عمق ندارند. همانند یک اقیانوسی شده است که یک وجب عمق دارد. دیگر این اطلاعات سودی ندارد. دوران بمباران اطلاعات جهل را بیشتر کرده است. مردم در دوران جاهلیت مدرن زندگی می کنند.
مجاهدین خلق نمونه بارز جهل در دوران ما بودند. انسانهایی که اساتید خود را ترور میکردند، گروه فرقان و مجاهدین و امثال اینها.
به کسی که شهید بهشتی را ترور کرده بود در دادگاه گفتند: چرا شهید مطهری را ترور کردید او که گناهی نکرده بود؟ گفت مطهری زبان انگلیسی یاد گرفته بود!
چون زبان انگلیسی یاد گرفته بود باید اعدامش کنید؟ باید او را بکشید؟ چه کسی مومن تر از مطهری بود؟ اگر مطهری باید به جرم بی دینی کشته شود، همه مردم هم باید کشته شود، زیرا کسی از مطهری دیندار تر نبود. این ها جهل و غفلت است. هر لحظه این اتفاق میافتد، در رابطه با مسائل شرعی هم اگر انسان جاهل باشد می بینید مسئله را اشتباه متوجه می شود.
شخصی می گفت بعد از نماز یکی از اعمال این هست که انگشتان دست را جمع می کنند روی چشم خود می گذارند و آیت الکرسی می خوانند. گفت آیا می دانید ریشه آن چیست؟ گفتم چه است؟ گفت یک بار شخص دزدی به مسجد آمده بود و می خواست کفش های مردم را بدزدد، به مردم گفت اینطور کنید، آنها این کار را انجام دادند و دزد کفش های مردم را برد.
وقتی که جهل حاکم باشد این طور می شود. اینها به خاطر جهل است. بسیاری از مسائل شرعی، بسیاری از شبهات به خاطر جهل است.
طرف می گوید مقام معظم رهبری که وضع مالی اش خوب است، چرا به مردم کمک نمی کند؟ می گوییم کجا وضع ایشان خوب است؟ میگوید مگر یک درصد از فلان کارخانه ماشین برای ایشان نیست؟ مگر ایشان طبقه پایین منزلشان بیمارستان فوق تخصصی نیست؟ می گوییم اگر بود چرا دو سال پیش برای عمل آمدند بیمارستان عمومی؟ خنده دار است، میگوید مقام معظم رهبری اسب سواری اش خوب است ولی یکبار یک اسب شیهه کشیده، ایشان افتاده است و دستشان مجروح شده است. یعنی این شخص این قدر متوجه نیست که نمی داند دست ایشان در بمب گذاری مجروح شده است.
دشمن از جهل مردم نهایت استفاده را میکند. مردم کاملا در جهل قرار گرفته اند و به راحتی مسائل را قبول می کنند. اگر یک شبهه ای پیش آمد، نزد یک اسلامشناس برویم و بپرسیم. نزد یک امام جماعت مسجد و عالم شهرمان برویم و شبهه را سوال کنیم، که آیا این حرف درست است یا نه؟ شبهات را رفع کنیم.
انسان باید اهل مطالعه و علم آموزی باشد، نکند دشمن به واسطه جهل او را فریب دهد. گروهی که خود را عاشق امام زمان میدانند اما ضد انقلاب هستند وقتی میگوییم شما چرا ضد انقلاب هستید؟
می گویند حدیثی هست که هر پرچمی قبل از ظهور برداشته شود محکوم به شکست است، اولاً: این روایت از نوع خبر واحد است، دوما: هیچ کدام از علما برای آن سندی قائل نشده اند، سوما: منافاتی ندارد. این روایت امام صادق علیه السلام در مورد پرچم عباسیان است که می گفتند این پرچم ظهور است. امام صادق علیه السلام فرمودند هر پرچمی قبل از ظهور برافراشته شود محکوم به شکست است. ما انقلابمان را موازی با انقلاب حضرت حجت قرار داده ایم. ما انقلابی کرده ایم که ان شاء الله کمکی برای تسریع ظهور است. یک نفر را سراغ دارید که درباره این انقلاب گفته باشد انقلاب ما همان انقلاب حضرت حجت است؟؟ آیا کسی گفته است که امام خمینی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و شریف است؟ آیا کسی گفته است که مقام معظم رهبری امام زمان هستند؟ شما چنین چیزی شنیده اید؟ از جهل مردم چه طور استفاده می کنند؟ باید این شبهات را جواب بدهید، کسی که عالم باشد در این شبهات گیر نمیکند.
روزى بهلول از مجلس درس ابوحنيفه گذر مى كرد. او را مشغول تدريس ديد و شنيد كه ابوحنيفه مى گفت حضرت صادق عليه السلام مطالبى مي گويد كه من آنها را نمى پسندم. اول آنكه شيطان در آتش جهنم معذب خواهد شد در صورتيكه شيطان از آتش خلق شده و چگونه ممكن است بواسطه آتش عذاب شود. دوم آنكه خدا را نمى توان ديد و حال اينكه خداوند موجود است و چيزي كه هستى و وجود داشت چگونه ممكن است ديده نشود. سوم آنكه فاعل و بجا آورنده اعمال، خود بنى آدمند در صورتي كه اعمال بندگان به موجب شواهد از جانب خداست نه از ناحيه بندگان. بهلول همين كه اين كلمات را شنيد كلوخى برداشت و بسوى ابوحنيفه پرت كرده و گريخت. اتفاقا كلوخ بر پيشانى ابوحنيفه رسيد و پيشانيش را كوفته و آزرده نمود. ابوحنيفه و شاگردانش از عقب بهلول رفتند و او را گرفته پيش خليفه بردند. بهلول پرسيد از طرف من بشما چه ستمى شده است؟ ابوحنيفه گفت كلوخى كه پرت كردى سرم را آزرده است. بهلول پرسيد آيا مي توانى آن درد را نشان بدهى؟ ابوحنيفه جواب داد مگر درد را مى توان نشان داد؟ بهلول گفت اگر به حقيقت دردى در سر تو موجود است چرا از نشان دادن آن عاجزى و آيا تو خود نمى گفتى هر چه هستى دارد قابل ديدن است و از نظر ديگر مگر تو از خاك آفريده نشده اى و عقيده ندارى كه هيچ چيز به هم جنس خود عذاب نمى شود و آزرده نمى گردد. آن كلوخ هم از خاك بود پس بنا به عقيده تو من ترا نيازرده ام. از اينها گذشته مگر تو در مسجد نمي گفتى هر چه از بندگان صادر شود در حقيقت فاعل، خداوند است و بنده را تقصير نيست. پس از اين كلوخ هم از طرف خداوند بر سر تو وارد شده و مرا تقصيرى نيست.
ابوحنيفه فهميد كه بهلول با يك كلوخ سه غلط و اشتباه او را فاش كرد در اين هنگام هارون الرشيد خنديد و او را مرخص نمود.
کسی که عالم باشد جواب می دهد، اما کسی که جاهل باشد، هر حرفی را بشنود تایید می کند و می گوید درست است. پیامبر مکرم اسلام صلی الله و علیه و آله و سلم دو گروه را در مسجد ديدند؛ گروهي مشغول عبادت بودند و گروهي سرگرم مذاكره و بحث علمي. پس آن حضرت، رفتن به نزد گروه دوم را بر پيوستن به جمع عبادت كنندگان، ترجيح دادند. اهمیت علم، دوری از جهل این است.
از زمانی که انشا می نوشتیم این عبارت را به عنوان موضوع انشا داشتیم علم بهتر است یا ثروت؟
۱۰ پاسخ حضرت علی(علیه السلام) برای یک سؤال
حدیث: «انا مدینه العلم و على بابها» به گوش بعضى از خوارج رسید، از راه حسد هجده نفر از عالمان ایشان پیش امیر المؤمنین(علیه السلام) آمده گفتند: یا على، ما هرکدام از تو یک سؤال مىکنیم؛ اگر جواب هرکدام از ما را جدا جدا دادى، پس مىدانیم که تو به تحقیق درِ مدینه ی علم رسولى. امیر المؤمنین(علیه السلام) گفت: بپرسید آنچه به خاطر دارید. پس یکى یکی پیش آمده سؤال نمودند که علم بهتر است یا مال؟ فرمود: علم بهتر است. گفت: به چه دلیل؟ فرمود: به درستى که علم میراث پیغمبر است و مال میراث قارون و هامان و فرعون.
دیگرى پرسید؛ فرمود: علم بهتر است از مال؛ زیرا که مال را تو نگهبانى و علم نگهبان توست.
دیگرى پرسید؛ فرمود: علم بهتر است از مال؛ زیرا که صاحب مال را دشمن بسیار است و صاحب علم را دوست.
دیگرى پرسید؛ فرمود: علم بهتر است از مال؛ زیرا که به تصرّف کم شود و علم به تصرّف زیاده.
دیگرى پرسید؛ فرمود: علم بهتر است از مال؛ زیرا که صاحب مال را بخیل خوانند و صاحب علم را کریم.
دیگرى پرسید؛ فرمود: علم بهتر است از مال؛ زیرا که مال را از دزد باید محافظت کرد و علم را حاجت به محافظت نیست.
دیگرى پرسید؛ فرمود: علم بهتر است از مال؛ زیرا که از صاحب مال فردا حساب بطلبند و از صاحب علم نه.
دیگرى پرسید؛ فرمود: علم بهتر است از مال؛ زیرا که مال به طول زمان کهنه مىشود و علم نه.
دیگرى پرسید؛ فرمود: علم بهتر است از مال؛ زیرا که از علم دل روشن مىشود، از حبّ مال سیاه.
دیگرى پرسید؛ فرمود: علم بهتر است از مال؛ زیرا که صاحب مال همچو فرعون دعوى خدایى کند و صاحب علم گوید: «ما عبدناک حقّ عبادتک»
و بعد از اداى جواب سؤالات فرمود: به خدایى که جان على بن ابى طالب در قبضه قدرت اوست، اگر شما سؤال کنید تا مادامى که من زنده باشم، هر آینه جواب غیر مکرّر دهم. چون آن خوارج اینچنین علم و دانایى از امیر المؤمنین- کرّم اللّه وجهه- مشاهده کردند، هجده نفر با جمعى از تابعان خود زبان به استغفار گشاده، تائب و مؤمن شدند.[۸]
پس علم بهتر از مال و ثروت است و علم آموزی فضیلت است. ارزش یک انسان به علم است، علمش چگونه است و معرفتش در چه حد است؟ معرفت نداشته باشیم نمیتوانیم امام زمان خود را بشناسیم. نمیتوانیم امام حسین علیه السلام را بشناسیم. وصیت نامه ای هست بسیار پر مضمون و عالی، حیف است این وصیت نامه را نخوانیم.
شهید احمدرضا احدی، دارندهی رتبهی نخست کنکور پزشکی سال ۶۴ ساعتی قبل از شهادت نوشته است:
«بسم رب الشهدء و الصدیقین»
چه کسی میداند جنگ چیست؟ چه کسی میداند فرود یک خمپاره، قلب چند نفر را میدرد؟ چه کسی میداند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هر جا، به هر جا که اینجا نباشد. یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه میکند؟ دخترم چه شد؟
به راستی ما کجای این سؤال و جوابها قرار گرفتهایم؟ کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکسهای جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود، از قصهی دختران معصوم سوسنگرد باخبر است؟ کدام پسر دانشجویی میداند هویزه کجاست؟ چه کسی در هویزه جنگیده، کشته شده و در آنجا دفن شده؟ چه کسی است که معنی این جمله را درک کند: «نبرد تن و تانک». اصلاً چه کسی میداند تانک چیست؟ چگونه سر ۱۲۰ دانشجوی مبارز و مظلوم، زیر شنیهای تانک لِه میشود؟
آیا میتوانید این مسئله را حل کنید: گلولهای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصلهی هزار متری شلیک میشود و در مبدأ به حلقومی اصابت و آن را سوراخ و گذر میکند. حالا معلوم نمایید، سر کجا افتاده است؟ کدام گریبان پاره میشود؟ کدام کودک در انزوا و خلوت اشک میریزد؟ و کدام و کدام…؟ توانستید؟ اگر نمیتوانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید:
هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ۱۰ متریِ سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت در جادهی مهران- دهلران حرکت میکند، مورد اصابت قرار میدهد. اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود، معلوم کنید کدام تَن میسوزد؟ کدام سر میپرد؟
دلت را به چه بستهای؟ به مدرک، به ماشین، به قبول شدن در حوزهی فوق دکترا؟
صفایی ندارد ارسطو شدن * خوشا پر کشیدن، پرستو شدن[۹]
در جریان کربلا جهل کوفیان و جهل به ظاهر مسلمان ها کار را به فجیع ترین جا پیش می برد. یاران پیامبر، یاران امیرالمومنین علیه السلام متوجه نبودند دارد چه اتفاقی می افتد؟ یک پیرمرد شامی زمانی که سرهای مبارک شهدا و کاروان اسرا را دید، رو به امام سجاد علیه السلام کرد و گفت: خدا را شکر میکنم که خارجیهایی که بر امیرالمومنین یزید قیام کرده بودند، از بین رفتند. امام سجاد علیه السلام فرمودند: پیرمرد آیا تا حالا قرآن خوانده ای؟ آیا این آیه را تا به حال خوانده ای؟ «قُل لا أَسئَلُكُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربى» گفت بله. امام گفت قربی چه کسانی هستند؟ آن قربی ما هستیم. آیا قرآن خوانده ای؟ «يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ»؛ گفت بله. امام فرمودند آن اهل بیت، ما هستیم. آیا تا به حال آیه خمس را خوانده ای؟ گفت بله. امام فرمودند آن خمس به چه کسی می رسد؟ به ما می رسد. پیرمرد گفت مگر شما چه کسانی هستید؟ فرمودند این سری که می بینی روی نیزه است، نوه پیامبر است. پیرمرد شروع به اشک ریختن کرد. دست هایش را بالا گرفت گفت خدایا قسمت می دهم کسانی که به خاندان پیامبر ظلم کردند، آنها را از بین ببر. این جریان به گوش یزید رسید. آن پیرمرد را شهید کردند. پیرمرد قرآن خوان و قرآن دان نمی داند دارد چه اتفاقی می افتد؟ مردم را در جهل نگه داشتند. آن موقع هر کاری دلشان خواست کردند.
سهل ساعدی، یار پیامبر می گوید به کوفه یا شام آمدم دیدم آذین بسته اند. گفتم چه خبر است؟ گفتند کاروان اسرا را میآورند. پرسیدم چه کسی کشته شده است؟ گفتند حسین. گفتم کدام حسین؟ گفتند فرزند دختر پیامبر. آمدم دیدم سکینه دختر امام حسین علیه السلام با وضعیت رقت باری حرکت میکند. جلو رفتم پرسیدم آیا کاری از دست من بر می آید؟ گفت شما که هستید؟ گفتم من سهل ساعدی هستم از یاران پیامبر. گفت اگر می توانید پولی به این نیزه داران بده بگو این نیزه ها را از وسط زن و بچه ها جدا کند، آخر وقتی مردم می خواهند این سر ها را ببینند چشمشان به ما هم می افتد. سرهای مبارک شهدای کربلا را بردند و جشن گرفتند. اکنون بدن نازنین شهید حججی را دیدید که به حرم امام رضا علیه السلام بردند، مردم چه استقبال عجیبی کردند و چه مراسم تشییع بزرگی در تهران برگزار شد. مردم سنگ تمام گذاشتند، اما دلها بسوزد برای اباعبدالله الحسین علیه السلام که مردم جشن گرفته بودند…
منابع
.[۱] غرر الحكم: ۸۲۰٫
[۲]. سوره زمر، آیه ۹٫
.[۳] روضه کافی، شیخ کلینی، ترجمه آیت الله رسولی محلاتی، ج ۲ ص ۲۴۲.
[۴]. ميزان الحكمة، ج۸-عربى، ص: ۲۱٫
[۵]. بحارالأنوار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، ج ۷۴، ص ۱۷۵، ح ۹٫
.[۶] تاريخ سياسي اجتماعي ايل بختياري؛ اثر راف گارثويت، ترجمه: مهراب اميري.
[۷] . شهر شیراز.
.[۸] مناقب مرتضوى، کشفى، ص ۲۶۲.
[۹]. پنجاه سال عبادت، مؤسسه شهید ابراهیم هادی، ص ۶۹٫
#مَتْنِ_رُوضِـہ_وَ_سُخَنْرَانِے
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
JOIN🔜 💥 @membariha ✍
✨﷽✨
#زیبایی_ها_و_زشتی_های_کربلا8
#جلسه8
باموضوع: #ظلم
در ادامه بحث زیبایی ها و زشتی های کربلا به یکی دیگر از زشتی های یزیدیان که ظلم است می پردازیم.
مصادیق ظلم
تشبیه به ظالم
یکی از این مهمترین مسائلی که باید توجه داشته باشیم تشبیه به ظالم است، گاهی اوقات انسان به ظاهر ظلمی انجام نمی دهد اما خودش را شبیه ظالمان می کند، مثلا نوع پوشش و لباس دشمنان را دارد.
در حدیث قدسی خداوند به پیامبر صل الله علیه و آله میفرماید: «لا تلبسوا لباس اعدائي و لا تطمعوا مطاعم اعدائي و لا تسكلوا مسالك اعدائي فتكونوا اعدائي كماهم اعدائي»[۱]؛ لباس دشمنان مرا نپوشيد، غذاهاي دشمنان مرا نخوريد و روش هاي دشمنان مرا پيروي نكنيد كه اگر چنين كنيد شما هم دشمنان من خواهيد بود همچنان كه آنان دشمنان من هستند.
نوع لباسی که انسان به تن دارد شخصیت انسان را شکل می دهد. آیا درست است که شیعه امام حسین (علیه السلام) لباس یزیدیان را به تن کند!؟ یا منتظران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) لباس دشمنانش را به تن کنند!؟
«مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ»؛ هر کس که به قومی شباهت پیدا کند از آن قوم به حساب می آید.
اگر شباهت به قوم اباعبدالله داشتیم از اباعبدالله هستیم و اگر شبیه یزیدیان باشیم از آنها محسوب می شویم.
فرعون دلقکى داشت که از کارها و سخنان او لذت مى برد و مى خندید. روزى به در قصر فرعون آمد تا داخل شود، مردى را دید که لباسهاى ژنده بر تن ، عبایى کهنه بر دوش و عصایى بر دست دارد. پرسید: تو کیستى ؟ گفت : من پیامبر خدا موسایم که از طرف خداوند براى دعوت فرعون به توحید آمده ام . دلقک از همانجا بازگشت ، لباسى شبیه لباس موسى پوشیده و عصایى هم به دست گرفت ، نزد فرعون آمد. از باب مسخره و استهزاء تقلید سخن گفتن حضرت موسى علیه السلام کرد. آن جناب از کار او بسیار خشمگین شد. هنگامى که زمان کیفر فرعون و غرق شدن او رسید و خداوند او را بالشکرش در رود نیل غرق ساخت ، آن مرد تقلیدگر را نجات داد. موسى عرض کرد: پروردگارا! چه شد که این مرد را غرق نکردى ، با این که مرا اذیت کرد؟ خطاب رسید: اى موسى ! من عذاب نمى کنم کسى را که به دوستانم شبیه شود، اگر چه بر خلاف آنها باشد.[۲]
کسانی که لباس انسان های بی دین را به تن می کنند. مدل مو، مدل محاسن، مانتو، شلوار و … برای فلان انسان ظالم هست، در گناه آنها شریک اند، چون لباس آنها را به تن می کنند.
یاری رساندن به دشمنان:
اینجا هم مانند مورد قبل ظاهرا خود شخص ظلمی انجام نداده اما برای ظالم دلسوزی می کند و خیری به او می رساند.
صفوان مردی بود که -به اصطلاح امروز- یک بنگاه اجاره وسایل حمل و نقل داشت که آن زمان بیشتر شتر بود. گاهی دستگاه خلافت، شترهای او را برای حمل و نقل بار میخواست. هارون برای یک سفری که میخواست به مکه برود، شترهای او را اجاره کرد. صفوان، روزی نزد امام کاظم(علیه السلام) رفت. امام فرمود: «چرا شترهایت را به این مرد ظالم ستمگر اجاره دادی؟». گفت: «من این شترها را برای سفر معصیت اجاره ندادم؛ برای سفر حج و سفر طاعت اجاره دادم وگرنه چنین نمیکردم». امام فرمود: «پولهایت را گرفتهای یا نه؟» عرض کرد: «خیر». حضرت فرمود: «به دل خودت مراجعه کن. الآنکه شترهایت را به او اجاره دادهای، آیا دوست داری که لااقل هارون اینقدر در دنیا زنده بماند که برگردد و اجاره شترهای تو را بدهد؟». گفت: «بله». امام(علیه السلام) فرمود: «تو همین مقدار راضی به بقای ظالم هستی و همین گناه است».[۳]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: در روز قیامت منادی صدا می زند «أین ظلم و اعوان ظلمو و اشباه ظلم» کجایند ظالمان و اطرافیان ظالمان و کسانی که به ظالمین خیر می رساندند یا کسانی که خود را شبیه ظالمان می کردند. پیامبر صلی الله علیه و آله در ادامه می فرمایند: حتی کسانی که برای ظالمین قلمی تراشیده اند یا دواتی را لیقه کرده اند، همه آنان را در تابوتی از آتش قرا می دهند و به جهنم می برند.
گاهی اوقات از کالایی استفاده می کنیم که سودش به جیب دشمنان و ظالمان مانند آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی می رود که این ها عقوبت دارند. برخی برای توجیه کارشان می گویند اگر بد بود وارد نمی کردند، بحث وارد کنندگان که مشخص است، عذاب خواهند شد، ولی شما هم عقوبت می شوید. اگر روزی شراب و گوشت خوک یا کوسه وارد شد آیا می توانیم استفاده کنیم!؟ نفع رساندن به ظالم، ظلم است.
در روایت آمده است که امام صادق علیه السلام جریانی را نقل کردند که از قول امام کاظم علیه السلام و بزرگان دیگری هم آمده است، روایت چنین است:
«عن عليِّ بن أبي حمزة قال: كان لي صديقٌ من كتّاب بني اُميّة فقال لي استأذن لي علي أبي عبدالله عليه السّلام، فاستأذنت له عليه فأذن له، فلمّا أن دخل سلّم و جلس،
ثمَّ قال: جعلت فداك إنّي كنت في ديوان هؤلاء القوم فأصبت من دنياهم مالاً كثيراً و أغمضت في مطالبه؟ فقال له أبو عبدالله عليه السّلام: لو لا أنَّ بني اُميّة وجدوا من يكتب لهم و يجبي لهم الفييء و يقاتل عنهم و يشهد جماعتهم لما سلبونا حقّنا، و لو تركهم الناس و ما في أيديهم ما وجدوا شيئاً إلّا ما وقع في أيديهم، قال: فقال الفتي: جعلت فداك فهل لي مخرجٌ منه؟ قال: إن قلتُ لك تفعل؟ قال: أفعل، قال له: اخرج من جميع ما اكتسبت في ديوانهم و من عرفت منهم رددت عليه ماله و من لم تعرف تصدَّقت به و أنا أضمن لك علي الله عزَّوجلَّ الجنّة، قال: فأطرق الفتي طويلاً ثمَّ قال: قد فعلت جعلت فداك، قال ابن أبي حمزة فرجع الفتي معنا إلي الكوفة فما ترك شيئاً علي وجه الأرض إلّا خرج منه حتّي ثيابه الّتي كانت علي بدنه، قال: فقسمت له قسمة و اشتريت له ثياباً و بعثنا إليه نفقة قال: فما أتي عليه إلّا أشهر قلائل حتّي مرض فكنّا نعوده، قال: فدخلت عليه يوماً و هو في السوق قال: ففتح عينه ثمَّ قال: يا عليُّ و في لي والله صاحبك ثمَّ مات فتولّينا أمره فخرجت حتّي دخلت علي أبي عبدالله عليه السّلام فلمّا نظر إليَّ، قال: يا عليُّ و فينا و الله لصاحبك، قال: فقلت: صدقت جعلت فداك هكذا و الله قال لي عند موته»[۴]
علي بن حمزه مي گويد: دوست جواني داشتم كه شغل نويسندگي در دستگاه بني اميّه را داشت. روزي آن دوست به من گفت: از امام صادق عليه السّلام براي من وقت بگير تا به خدمتش برسم. من از حضرت اجازه گرفتم تا او شرفياب شود، حضرت اجازه دادند و در وقت مقرّر من با او خدمت حضرت رفتيم. دوستم سلام كرد، نشست و گفت: فدايت شوم. من در وزارت دارائي رژيم بني اميّه مسئوليّتي دارم و از اين راه ثروت بسياري اندوخته ام و بعضي خلاف ها انجام داده ام! حضرت فرمود: اگر بني اميّه افرادي مثل شما نداشتند تا ماليات برايشان جمع كند و در جنگ ها و جماعات آن ها را همراهي كند، حق ما را غصب نمي كردند! جوان گفت: آيا راه نجاتي براي من هست؟ حضرت فرمود: اگر بگويم عمل مي كني؟ گفت: آري. حضرت فرمود: آنچه از مال مردم نزد تو هست و صاحبانش را مي شناسي به آن ها برگردان و آنچه كه صاحبانش را نمي شناسي از طرف آن ها صدقه بده. من در مقابل اين كار بهشت را براي تو ضمانت مي كنم! جوان سر به زير انداخت و مدّتي طولاني فكر كرد و سپس گفت: فدايت شوم دستورت را اجرا مي كنم. علي بن حمزه مي گويد: من با آن جوان برخاسته و به كوفه رفتيم. او همه چيز خود و حتّي لباس هايش را به صاحبانش برگرداند و يا صدقه داد، من از دوستانم مقداري پول براي او جمع كردم و لباس برايش خريداري نمودم و خرجي هم براي او مي فرستاديم. چند ماهي از اين جريان گذشت و او مريض شد، ما مرتّب به عيادت او مي رفتيم. روزي نزد او رفتم، او را در حال جان دادن يافتم، چشم خود را باز كرد و گفت: اي علي! آنچه دوست تو ( امام صادق عليه السّلام) به من وعده داد به آن وفا كرد. اين را بگفت و از دنيا رفت. ما او را غسل داده كفن كرده و به خاك سپرديم. مدّتي بعد خدمت امام صادق عليه السّلام رسيدم، همين كه حضرت مرا ديد فرمود: اي علي! ما به وعده ي خود در مورد دوست تو وفا كرديم. من گفتم: همين طور است فدايت شوم. او هم هنگام مردن اين مطلب را به من گفت.
«وَ لا تَرْكُنوا اِلَي الَّذينَ ظلموا فتمَسَّكُمُ النّارُ»؛ و به ستمپیشگان [مشرک] گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید و در برابر خداوند سروری ندارید، و یاری نیز نخواهید یافت. سوره هود آیه ۱۱۳٫
گریه بخاطر تعریف از خارجی ها
نقل شده که شیخ مرتضی زاهد از عرفای بسیار زاهدی بودند که شاگردانی عالی تربیت کرد. در اواخر عمر چشمانش ضعیف شده بود روزی منزل شخصی مهمان بودند، فرمودند: هوا گرم است، بادبزنی بیاورید. صاحب خانه پنکه ای آورد، روی صندلی گذاشت و روشن کرد و چون هوا خنک شد شیخ به آن شخص گفت: احسنت به این خارجی ها را که چه چیزهای خوبی درست می کنند و چه خدمت هایی می کنند. آن شخص می گوید از اتاق بیرون رفتم، وقتی برگشتم دیدم شیخ زار زار گریه می کند. علت را پرسیدم، شیخ فرمود: از خارجی ها و مشرک ها تعریف کردم، نمی دانم این کار من درست بود یا نه؟[۵]
نقل شده كه پيامبري از بني اسراييل وارد شهري شد، در همان ابتداي ورود ديد كه يك عالم عابد و زاهدي زير آوار رفته و سرش بيرون مانده بود كه مورچه ها سرش را خورده بودند، تعجب كرد از اينكه عالم عابد و زاهدي كه ۷۰ سال در راه خدا قدم برداشته و رياضت كشيده است، چرا بايد به اين نحو بميرد؟ و پس از آن مطلع شد كه حاكم ظالم آن شهر مرده و تشييع جنازه ي با تشريفات و مهمي از او كرده اند! با خدا مناجات كرد و بيان داشت: «خدايا چه حكمتي در كار است؟ عالم زاهد بايد آنگونه بميرد و حاكم ظالم اينگونه با عظمت و جلال دفن شود؟!
خطاب شد آن عالم چند روز قبل حاجتي داشت و براي رفع آن به اين حاكم ظالم مراجعه كرد، نبايد چنين مي كرد «وَ لا تَرْكُنوا اِلَي الَّذينَ ظلموا فتمَسَّكُمُ النّارُ» سوره هود آیه ۱۱۳٫ و اين ظالم حاجت او بر برآورده كرد و به گرفتاريش رسيدگي نمود، پس آن عالم كيفر دارد و براي اينكه كيفرش به قبر و برزخ و قيامت كشيده نشود در اين دنيا مجازاتش كرديم و آن ظالم نيز از آنجا كه ظلمهاي فراوان كرده بود، نتيجه ي اين كار خوبش را (برآورده كردن حاجت عالم) در همين دنيا به او داديم و نخواستيم كه پاداشش را در عالم آخرت به او بدهيم؛ لذا آن تشريفاتي را كه براي اين حاكم قائل شدند نتيجه و پاداش آن خدمتي بود كه به آن عالم كرده بود.
این دومین مورد از مصادیق ظلم بود که خیر رساندن به ظالم بود.
راضی بودن به ظلم:
مورد بعدی از مصادیق ظلم راضی بودن به عمل ظالم است.
«الراضی بفعل قوم کالداخل معهم فیه» هر کس که به کار گروهی از مردم خرسند باشد، مانند آن است که در آن کار، با آنها همراهی کرده است.
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: «إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا فَقَالَ سُبْحَانَهُ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِین»؛ ماده شتر قوم ثمود را یك نفر كشت ولى خداوند همه را عذاب کرد ؛ زیرا همه از كشتن آن خشنود بودند.
از این رو قرآن کریم تمام افراد آن قوم را شریک در جرم معرفی کرده و می فرماید: همه او را کشتند.
شخصی نقل می کرد که دیدیم یکی از افرادی که با عمر سعد به کربلا رفته بود موقع رفتن سالم بود ولی نابینا برگشت بدون اینکه زخم شمشیری روی چشمش باشد. علت را از او پرسیدم. گفت: شب یازدهم محرم خوابم برد و در عالم خواب دیدم دو تا ملک آمدند و گفتند که پیامبر با شما کار دارد. من که می دانستم در کشتن نوه پیامبر دست داشتم گفتم من با پیامبر کاری ندارم، این ملائک یقه ام را گرفتند و کشان کشان روی زمین بردند تا نزد پیامبر رسیدیم. نه نفر دیگر هم آن جا بودند. جلوی پیامبر تشت پرخونی بود و لباس های پیامبر خاکی و خودش هم بسیار محزون بود. پیامبر صلی الله علیه و آله رو به من کرد و فرمود: خجالت نکشیدی!؟ از خدا حیا نکردی که فرزندم را این گونه به شهادت رساندی!؟ سپس شمشیر را برداشتند و نفر اول را که زدند سر از تنش جدا شد و تمام وجودش آتش گرفت و بقیه هم همینطور تا این که نوبت به من رسید. به پیامبر گفتم به خدا قسم من حتی سنگی پرتاپ نکردم و یک چوب و شمشیر و نیزه نزدم و فقط از دور نگاه می کردم. پیامبر فرمودند تو به کار آن ها راضی بودی و دست در داخل تشت پرخون زدند و روی چشمان من کشیدند وقتی از خواب بیدار شدم نابینا شده بودم.
در تاریخ این که کسی کاری خوب یا بد را انجام داده باشد و ما هم به آن کار راضی باشیم در آن شریکیم. تمام کسانی که برای تشییع پیکر شهید حججی شرکت کردند و به کار شهید حججی راضی بودند و دشمنانش را لعن و نفرین کردند در ثواب شهادت او شریک می شوند.
ستايش از پادشاه ستمكار
جناب شيخ، دوستان و شاگردان خود را از همكاري با دولت حاكم( پهلوي) و به خصوص از تعريف و تمجيد آنان بر حذر مي داشت. يكي از شاگردان شيخ از وي نقل كرده است كه فرمود: « روح يكي از مقدّسين را در برزخ ديدم محاكمه مي كنند و همه كارهاي ناشايسته سلطان جائر زمان او را در نامه عملش ثبت كرده و به او نسبت مي دهند. شخص مذكور گفت: من اين همه جنايت نكرده ام. به او گفته شد: مگر در مقام تعريف از او نگفتي : عجب امنيّتي به كشور داده است؟ گفت: چرا! به او گفته شد: بنابراين تو راضي به فعل او بودي، او براي حفظ سلطنت خود به اين جنايات دست زد.» در نهج البلاغه آمده است كه امام علي عليه السلام فرمود: «الرّاضي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدّاخِلِ فيهِ مَعَهُمْ، وَ عَلي كُلِّ داخِلٍ فِي باطِلٍ إِثْمانِ: إِثْمُ العَمَلِ بِهِ، وَإثْمُ الرِّضا بِهِ»؛ هر كه به كردار عدّه اي راضي باشد، مانند كسي است كه همراه آنان، آن كار را انجام داده باشد و هر كس به كردار باطلي دست زند او را دو گناه باشد؛ گناه انجام آن و گناه راضي بودن به آن.[۶]
می گوییم «يا ليتنا كنا معكم فافوز فوزاً عظیما» یا ابا عبدالله کاش ما با شما بودیم. ما اجازه نداریم که با ظالم مشارکت و مجالست کنیم. «فلا تقعد بعد ذکرا مع قوم الظالمین» ای پیامبر بعد از این ذکر نمی توانی با ظالمین مجالست کنی. بعضی افراد خیلی راحت با ظالمین نشست و برخاست می کنند، این نشست و برخاست ها گاهی مجازی هستند. کسانی که در کانال های ضد انقلاب و ضد دین شریکند، به کار آنها راضی اند، چون سیاهی لشکر دشمنان را زیاد می کنند و به آنها ارج و قرب می دهند. کسانی که در لشکر عمر سعد سیاهی لشکر بودند و تعداد را زیاد کردند هم قاتل اباعبدالله بودند.
اگر اطرافیان فرعون نبودند فرعون، فرعون نمی شد. امروزه هم کسانی که در کانال های ضد انقلاب عضو هستند باعث شدند که این کانال ها اینقدر قدرتمند شوند. چون تعداد اعضا را زیاد می کنند پس آن ها راضی به این کار هستند.
سکوت در برابر ظلم:
عقوبت بعدی در مورد فردی هست که در مقابل ظالم و ظلم سکوت می کند. مردم مظلوم میانمار را قطعه قطعه می کنند، در افغانستان سر کودکان از تن جدا می کنند و در یمن مظلوم کشی شروع شده، مردم مظلوم فلسطین با این وضع فجیع زندگی می کنند، سکوت می کند و حاضر نیست در یک راهپیمایی شرکت کند. این سکوت در برابر ظلم است.
یا در کشور خودمان گاهی ظلم هایی انجام می شود که سکوت می کنند. همین اتفاقی که اخیرا افتاد که کارگران مظلوم را کتک زدند، نباید سکوت کنیم، به چه مجوزی کارگری که اعتراض و اعتصاب کرده را کتک می زنید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله دست کارگر را می بوسید. شما کتک می زنید؟ مظلوم پیدا کرده اید؟ موقع انتخابات که می شود کنار این کارگرها عکس یادگاری می گیرید. به آن کارگری که برای شما اشک می ریزد ماشین هدیه می دهید. دم از حقوق شهروندی می زنید. پس چرا از حقوق کارگر دفاع نمی کنید. اینجا جمهوری اسلامی است. چرا باید به کارگران ظلم شود؟ چرا باید به دست فروشی که بساطش را جمع کرده اید، توهین شود؟ بساطش را جمع کرده اید چرا بی ادبی می کنید؟ این شخص مجبور است دست فروشی کند، حالا قانون است که جمع کنید، جمع می کنید اما با عزت و احترام این کار را انجام دهید. چه کسی به شما مجوز این کار را داده است؟ آنها را کتک بزنید، وسایلشان را بشکنید. کجای دین چنین اجازه ای به شما داده؟
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «یوم المظلوم علی الظّالم اشدّ من یوم الظّالم علی المظلوم»؛ روزی که ظالم به مظلوم ظلم می کند، روزی نیست، اما روزی که خداوند انتقام خواهد گرفت، روز سختی برای شما ظالمین است.
«وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»؛ ما اراده کردیم به کسانی که در روی زمین تضعیف شده اند نعمتی گران ارزانی داریم و آنان را پیشوایان و آنان را وارثان گردانیم…
روزی مستضعفین حاکمان عالم خواهند شد، حال شما ظالمان به این مظلومان ظلم کنید! شما ظلم صفتان و کلاشان، شما که خون مردم بی گناه را مکیدید و به قدرت رسیدید، شمایی که اختلاس کردید، شمایی که حقوق نجومی گرفتید، روزی مظلومان عالم بر قدرت خواهند نشست، آن روز می بینید که شما چطور زیر دست و پا قرار خواهید گرفت. سکوت در برابر ظلم به مظلوم، در هر جایی که باشد، جایز نیست.
آخرین وصیّت امام حسین علیه السلام در عصر عاشورا به فرزندش امام سجاد علیه السلام این بود که: پسرم بپرهیز از ظلم کردن به کسی که جز خدا یاوری ندارد. خداوند انتقام خواهد گرفت از کسانی که به هر طریق ظلم می کنند. کسانی که جلسات پرخرج با پول بیت المال می گیرند ظالم اند و به مردم ظلم می کنند، باید پاسخ دهند. همین هفته پیش در مشهد با اینکه شهرداری تالار مجللی دارد، برای افتتاحیه شورای شهر و شهرداری یکی از مجلل ترین هتل های مشهد را با پول بیت المال گرفته اند. با کدام مجوز؟ مگر شهرداری هتل نساخته است؟ با پول بیت المال چطور برای خودتان ارج و قرب قرار می دهید؟
«إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»؛ البته ستمکاران را رستگاری نیست.
۱۶ سال پیش در سال ۸۰ مگر مقام معظم رهبری فرمان هشت ماده ای ندادند؟ که جلو بی عدالتی ها و اختلاس ها گرفته شود؟ چرا عمل نمی کنید؟ مقام معظم رهبری هر چه دستور می دهند، شما هر کاری می خواهید انجام می دهید. این مردم ساکت نخواهند نشست. حکومت به کفر پا برجا می ماند اما به ظلم پا برجا نخواهد ماند. مردم صبر می کنند اما شما خیلی به مردم ظلم می کنید.
امام صادق عليه السلام فرمود: پيرمرد عابدى در ميان بنى اسرائيل در زمانهاى قبل به عبادت و راز و نياز با خدا، معروف بود، روزى در وسطهاى نماز دو كودكى را در كنار خود ديد كه خروسى را گرفته اند و پرهاى او را مى كنند. او توجه به كار كودكان نكرد و به عبادت خود ادامه داد (و با اينكه مى بايست آنها را از اين كار ظالمانه نهى كند، چيزى به آنها نگفت). خداوند بر او غضب كرد، و به زمين فرمان داد تا او را در كام خود فرو برد، زمين او را زنده در خود فرو برد، و او در اعماق زمين همچنان و هميشه فرو مى رود و اين است نتيجه شوم ترك نهى از منكر و سرنوشت پر ازعذاب عابد جاهلى كه به عبادت خشك ادامه داد، و مسائل فرعى را بر مسائل اصلى مقدم مى داشت.[۷]
امر به معروف و نهی از منکر فقط در رابطه با حجاب نیست. یکی از مهم ترین منکرات ظلم است. انسان باید نهی از منکر انجام دهد.
سکوت زیان بار
در این باره روایت است، روزی امام صادق علیه السلام در جمع اصحاب خویش فرمود: