eitaa logo
مربی یار
5.5هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ◾️ ! ♨️مردى كه دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش نیز كور بود، فریاد مى زد: خدایا مرا از آتش🔥 نجات بده! ✳️به او گفتند:از براى تو که مجازاتى باقى نمانده، باز مى گویى خدایا مرا از آتش نجات بده؟! 🔴گفت: من در كربلا با افرادى بودم، كه امام حسین (علیه السلام) را كشتند، وقتى امام شهید شد، مردم لباسهاى او را به تاراج بردند. 💠شلوار و بند شلوار گران قیمتى در تن آن حضرت دیدم، دنیاپرستى مرا به آن داشت تا آن بند قیمتى را از شلوار درآورم. 🔘به طرف پیكر حسین (علیه السلام) نزدیك شدم. 💥همین كه خواستم آن بند را باز كنم، ناگاه دیدم آن حضرت دست راستش را بلند كرد و روى آن بند نهاد! من نتوانستم دست آن مظلوم را كنار بزنم، لذا دستش را قطع كردم! ♨️ همین كه خواستم آن بند را بیرون آورم، دیدم حضرت دست چپ خود را بلند كرد و روى آن بند نهاد! 🔥 هر چه كردم نتوانستم دستش را از روى بند بردارم، بدین جهت دست چپش را نیز بریدم! ⛔️باز تصمیم گرفتم آن بند را بیرون آورم، صداى وحشتناك زلزله اى را شنیدم! 🔷 ترسیدم و كنار رفتم و شب در همان جا كنار بدن هاى پاره پاره شهدا خوابیدم. ♻️ناگاه،در عالم خواب، دیدم كه گویا محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) همراه على (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) آمد، حسین علیه السلام را بوسید و سپس فرمود: پسرم تو را كشتند، خدا كسانى را كه با تو چنین كردند بكشد! 🌸شنیدم امام حسین (علیه السلام) در پاسخ فرمود: شمر مرا كشت و این شخص كه در اینجا خوابیده، دست هایم را قطع كرد. 🌷فاطمه (سلام الله علیها) به من روى كرد و فرمود: خداوند دست ها و پاهایت را قطع و چشم هایت را كور نماید و تو را داخل آتش🔥 نماید! ⚡️از خواب بیدار شدم. دریافتم كه كور شده ام و دست ها و پاهایم قطع شده. ✳️ سه دعاى فاطمه (سلام الله علیها) به استجابت رسیده و هنوز چهارمى آن یعنى ورود در آتش باقى مانده، این است كه مى گویم: خدایا! مرا از آتش نجات بده... 🔥لعنت الله علی قوم الظالمین... 📙بحارالانوار، ج 1 ص 723 ح 5 3 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 👈 😔 👈بزرگے مےگفت : دخترها و خانم هایے ڪه توے ایام عزادارے ماه محرم آرایش مےڪنن😔 میان روضه یا میرن ڪنار خیابون تماشاے دسته هاے عزادارے منو یاد زن هاے شامے مےاندازن ڪه وقتے بهشون خبر رسید ڪاروان اسراے ڪربلا و سرهاے بریده به شام رسیده😞 😔آرایش ڪردن و خلخال به پاهاشون بستن و هلهله ڪنان به تماشا رفتن، هیچ وقت این حرفش رو فراموش نمےڪنم😭... •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🔆 🔅پسر مرحوم نخودکی نقل می کند: حدود دو سال قبل از وفات پدرم (حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی) کسالت شدیدی مرا عارض شد و پزشکان از مداوای بیماری من عاجز آمدند و از حیاتم قطع امید شد. ◀️پدرم که عجز طبیبان را دید. اندکی از تربت طاهر حضرت سید الشهدا، ارواح العالمین له الفدا، به کامم ریخت و خود از کنار بسترم دور شد. ✅در آن حالت بی خودی و بی هوشی دیدم که به آن سوی آسمانها می روم و کسی که نوری سپید از او می تافت، بدرقه ام می کرد. ⬅️ چون مسافتی اوج گرفتیم، ناگهان دیگری از سوی بالا آمد و به آن نورانی سپید که همراه من بود، گفت: ❤️ دستور است که روح این شخص را به کالبد بازگردانی؛ زیرا که به تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام استشفا کرده اند. ⏺در آن هنگام دریافتم که مرده ام و این، روح من است که به جانب آسمان در حرکت است و به هر حال. همراه آن دو شخص نورانی به زمین بازگشتم و از بی خودی به خود آمدم . ✅و با شگفتی دیدم که در من، اثری از بیماری نیست. لیکن همه اطرافیانم به شدت منقلب و پریشانند. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 💠 🔰فریاد می‌زد: 🗣«آقای رییس جمهور! ! من باید شما را ببینم» حضرت‌آقا پرسیدند: «چی شده⁉️ کیه این بنده خدا؟».حاج آقا! یه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما ♨️کار واجب داره. 🔰حضرت‌آقا عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرده و می‌فرمایند: «بگو . چه خواهشی؟» 🔰 می‌گوید: آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند🚫!حضرت‌آقا می‌فرمایند:چرا پسرم⁉️ 🔰شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده😭 و سرش را پایین انداخته و با کلماتی بریده بریده می‌گوید: «آقا جان! حضرت قاسم (ع) بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود✅ در میدان و بجنگد، من هم 13 ساله‌ام ⚡️ولی فرمانده اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم 😔 🔰هر چه التماسش می‌کنم, می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم❌.اگر رفتن 13 ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه حضرت قاسم (ع) را چرا می‌خوانند؟😭» 🔰حضرت دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و می‌فرمایند: «پسرم! شما مگر درس 📚و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور است»شهید بالازاده هیچ چیز نمی‌گوید، فقط گریه می‌کند😭 و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می‌رسد. 🔰 شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش می‌گیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و می‌فرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز)تماس بگیر📞 بگو فلانی گفت این آقا مرحمت ما است 🔰هر کاری دارد راه بیاندازید✔️ و هر کجا هم خودش خواست .بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند🚙 تا برگردد اردبیل, را هم به من بگویید» 🔰حضرت‌آقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را و می‌فرمایند: «ما را دعا کن🙏, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن❌, مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» شادی روح بلندش صوات از شهید بخواهیدتا پیش شمارا دعا کنند •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ♦️ ✒️✒️تاریخ مى‌نویسد: «مسجد کوفه مملو از جمعیتى شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند.» چرا چنین شد؟ بنده که نگاه مى‌کنم، مى‌بینم خواصِ طرفدارِ حقْ مقصرّند و بعضى‌شان در نهایتِ بدى عمل کردند. مثل چه کسى؟ مثل «شریح قاضى». شریح قاضى که جزو بنى‌امیّه نبود! کسى بود که مى‌فهمید حق با کیست. مى‌فهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتى «هانى بن عروه» را با سر و روى مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیله‌ى او اطراف قصر عبیداللَّه زیاد را به کنترل خود درآوردند. 🔸ابن زیاد ترسید. آنها مى‌گفتند: «شما هانى را کشته‌اید.» ابن زیاد به «شریح قاضى» گفت: «برو ببین اگر هانى زنده است، به مردمش خبر بده.» شریح دید هانى بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانى به شریح افتاد، فریاد برآورد: «اى مسلمانان! این چه وضعى است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمى‌آیند مرا از این‌جا نجات دهند؟! مگر مرده‌اند؟!» 🔴شریح قاضى گفت: «مى‌خواستم حرفهاى هانى را به کسانى که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیداللَّه آن‌جا حضور داشت و جرأت نکردم!» ⚠️«جرأت نکردم» یعنى چه؟ یعنى همین که ما مى‌گوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام مى‌داد، تاریخ عوض مى‌شد. 🔺اگر شریح به مردم مى‌گفت که هانى زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیداللَّه قصد دارد او را بکشد، با توجّه به این‌که عبیداللَّه هنوز قدرت نگرفته بود، آنها مى‌ریختند و هانى را نجات مى‌دادند. با نجات هانى هم قدرت پیدا مى‌کردند، روحیه مى‌یافتند، دارالاماره را محاصره مى‌کردند، عبیداللَّه را مى‌گرفتند؛ یا مى‌کشتند و یا مى‌فرستادند مى‌رفت. آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیه‌السّلام مى‌شد و دیگر واقعه‌ى کربلا اتّفاق نمى‌افتاد! اگر واقعه‌ى کربلا اتّفاق نمى‌افتاد؛ یعنى امام حسین علیه‌السّلام به حکومت مى‌رسید. حکومت حسینى، اگر شش ماه هم طول مى‌کشید براى تاریخ برکات زیادى داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد. اى شریح قاضى! چرا وقتى که دیدى هانى در آن وضعیت است، شهادتِ حق ندادى؟! عیب و نقصِ خواصِ ترجیح دهنده‌ى دنیا بر دین، همین است. 📚بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) ۱۳۷۵/۰۳/۲۰ •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا