eitaa logo
مربی یار
5.5هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍ سلام بنده یکی از سربازای دیده بانی ام که هر دو ماه یک بار یک پاسگاه خدمت می کنم و هر دو ماه یک بار پاسگاهم عوض میشه 💌این دفعه که اومده بودم مرخصی و تقریبا مرخصی داشت تموم میشد رفتم گلزار شهدای شهر بهار سر مزار شهید امیر حیدری و بعد سر مزار ❤️ 💌 گفتم آقا سید میلاد می خوام برم پاسگاه جدید تورو خدا کاری کن یه پاسگاه مرزی خوبی بیفتم کسی مانع پیشرفتم از نظر معنوی نشه. خودت کمک کن جایی بیفتم که بتونم روی نفسم کار کنم بعد یه نذر کوچیکی کردم و برگشتم فرداش که رفتم پادگان فرمانده صدام کرد گفت می خوام بفرستمت جایی گفت توی سایت یکی از روستاها یه کتابخانه ای هست اکثر کتاباش برای شهدا و مذهبی هستند گفت میخوام کتابدار شی از کتاب شهدا مراقبت کنی😭 ولی ما هر کسی رو نمیفرستیم اونجا و در ضمن هست هر هفته مزار مطهر رو بشوری و جارو بکشی کلیدش رو هم میدم دستت کسی هم بالا سرت نیست خودتی و شهدا ...😍 بعد گفتن برو با جناب سرگرد حرف بزن تا بفرستیمت وقتی رفتم پیش جناب سرگرد ایشان گفتن راستش رو بگو کیه ؟چقدر بزرگه که می خوان بفرستنت اونجا منم یه از سید میلاد داشتم از جیبم در آوردم گذاشتم رو میز گفتم پارتیم ایشون هستن وقتی عکس سید دیدن گفتن این شهید رو می شناسم به گردن ما خیلی حق داره 😭 شادی روح شهدا صلوات •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
✨﷽✨ 🔻☜شهیدی که هم صورت و هم سیرتش شبیه بود👇👇 🌷 💠 : 💟مرحوم سعید مجلسی خاطرات زیبایی از یک در واحد اطلاعات برای ما نقل میکرد.می گفت: آن رزمنده، یک حرفه ای، خوش صدا و سیما و یک در کار اطلاعاتی است و .... 💟آن مرد بزرگ بود که خیلی از فرماندهان ما از مردانگی و او برای ما حرف می زدند. بعد از مقدماتی بود که مرحوم مجلسی تصویر ابراهیم را برای ما آورد. 💟وقتی تصویر ابراهیم را دیدیم، شگفت زده شدیم انگار بود! خود داوود هم با تعجب به تصویر شد.... مجذوب چهره و جمال او بودیم که سعید مجلسی گفت: ابراهیم در ، همراه با برادر داوود (شهید حمید عابدی) حضور داشته و مفقود شده، خلاصه خیلی حال ما گرفته شد. 💟داوود او را خودش قرار داد. و دلش می خواست راه و ابراهیم را ادامه دهد. اواخر سال 1361 بود که با داوود بودیم. سعید مجلسی خبر داد که امروز مراسمی برای ابراهیم در مسجد محمدی در خیابان زیبا برقراره، من هم به داوود زنگ زدم و گفتم اگه می تونی با بیا دنبال من با هم بریم مراسم شهید ابراهیم هادی. 💟عصر بود که داوود اومد و با موتور رفتیم خیابان زیبا. همین که وارد شدیم، تمام نگاه ها به سوی ما برگشت. از کنار هر کسی رد شدیم با تعجب گفت: !! یکی از دوستان ابراهیم جلو اومد و در حالی که با چشمان گرد شده از به داوود نگاه میکرد، گفت آقا شما کی هستی؟انگار خود اومده! 💟داوود هم با خودش گفت: نه آقا جون چی میگی؟ ما کجا، آقا ابراهیم کجا، ما کل ابرامم نمیشیم. 💟 بعد جلسه همه با داوود کلی یادگاری گرفتند وقتی سوار شدیم برگردیم، داوود گفت : تو منو آوردی اینجا که داغ اینا رو کنی؟؟؟ من کجا، کل ابرام کجا؟؟؟ دیگه چیزی نگفت ولی تا روزای آخر تو با ابراهیم داشت.... 🌷 شادی روحش •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9