هدایت شده از تارینـــو (حال و حیاتی نو)
در آن ماه پر از اندوه و ماتم
در آن ایام جان سوز محرم
گه پیکار با خصم سیه روز
در آن گرمای طاقت گیر جان سوز
به لب ها جمله ذکر ربنا بود
شهادت کار مردان خدا بود
گه پیکار بود و صحبت از جان
نبردی بود بین کفر و ایمان
یکی بی سر یکی بی دست می شد
یکی از جام عرفان مست می شد
تمام غنچه ها از غصه بی تاب
فسرده غم زده در حسرت آب
ز یک سو آه و فریاد و فغان بود
ز یک سو ناله لب تشنه گان بود
در آن هنگامه عباس دلاور
ابوالفضل رشید آن پور حیدر
چو دید آن کودکان زار و محزون
به سوی آب زد از خیمه بیرون
به عشق حق گذشت ازجان واز سر
به شوق یاری فرزند حیدر
چنان آتش به جان دشمن افروخت
که گویی خرمن بیداد را سوخت
لب شط چون رسید آن ماه گردون
عطش بر جان وی گردید افزون
فرود آمد ز اسب خسته بی تاب
که بردارد برای کودکان آب
دو دستش را ز آب رود پر کرد
به نزدیک لبان خویش آورد
در آن دم بانگ زد بر خویشتن هان
تو گردی سیر از آب و تشنه طفلان
به یاد کودکان تشنه افتاد
لب خشک برادر آمدش یاد
دوباره آب را بر آب افزود
عجب داغی نهاد او بر دل رود
نمود از آب رود آن مشک را پر
فلک از کار او شد در تحیر
لب عطشان ز آب رود بگذشت
شتابان رو به سوی خیمه برگشت
ولیکن قوم دون پیوسته بودند
ره آن یار حق را بسته بودند
یکی زد تیر بر پهلوی سقا
یکی زد نیزه بر بازوی سقا
ز بازو دست سقا چون که افتاد
به دندان بند مشک آب را داد
شرور دیگری زد تیر بر مشک
ز مشک آندم روان شد سیلی از اشک
سیه شد آسمان بی نور مهتاب
وسقا نا امید از بردن آب
چو شد نقش زمین آن پیکر ماه
حسین ابن علی ( ع) گردید آگاه
حزین و خسته دل با حال مضطر
غمین آمد به بالین برادر
تن عباس غرق خاک و خون بود
بسان لاله های واژگون بود
هزاران زخم خنجر داشت بر تن
سر او را گرفت آن شه به دامن
رخ او را نمود آن شاه دین پاک
به دست مهربان از خار و خاشاک
بگفتا من حسینم ای برادر
تو را آورده خصم دون چه بر سر
به خورشید آن زمان سقا نظر کرد
چنین گفت و به سوی حق سفر کرد
مرا خیمه مبر تا زنده هستم
که از لب تشنه گان شرمنده هستم
فغان از این ومصیبت آه فریاد
روا باشد اگر خون گرید آزاد
خداوندا به حق آن علمدار
مرا یک دم به حال خویش مگذار
📜 شاعر: جناب آقای سعید آزاد
#شعر_ناب
#محرم
#امام_حسین
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
@tarino