eitaa logo
مرسلات مدیا
1.2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
994 ویدیو
448 فایل
﷽ 📎 #موشن_گرافیک 📎 #کلیپ 📎 #عکس_نوشت 📎 #متن 💠 کانالی پر از آموزش‌های جذاب و ساده✅ 🇮🇷 اداره فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان eitaa.com/morsalatmedia 🌍 ارتباط با مدیر، نظرات و تبادل: https://eitaa.com/resaneh_tablighateslami
مشاهده در ایتا
دانلود
✅💠 نیکوترین نیکو، خلق نیکو است... امام حسن مجتبی علیه السلام🌸🌸 🔹تولیدگر: زهرا اسحاقیان @taaghcheh
✅💠... زیبا خانم هر سال روز میلاد امام حسن شله زرد نذری داشت و خواهرش آنها را با دارچین تزئین شان می کرد و حمید پسر زیبا خانم که سی سالی داشت بعد از تست شله زردها آنها را بین همسایه ها و فامیل پخش می‌کرد. آیفون خانه همسایه جدیدشان را که زد دختر بچه ای با جثه ی کوچک در را باز کرد؛ با چشمانی که از دیدن شله زرد برق میزد به حمید سلام کرد و پرسید: خوشمزه اس نه؟ حمید گفت:خیلی، خودم تستش کردم؛ تو هم بدو برو همین الان تستش کن ببین چقدر خوشمزه اس. دختر بچه:ولی من روزه ام آقا باید تا افطار صبر کنم. حمید با نگاهی به جثه ی دختر بچه از جوابی که داده شرمنده شد. ✍️ به قلم: مریم رمضان قاسم @taaghcheh
✅💠 السلام علیک یا حسن بن علی🌷🌷 🔹 تولیدگر: سید امین علمداری @taaghcheh
سحر و سپیده.mp3
16.75M
✅💠ماجراهای سحر و سپیده آموزش مهارت همسر داری 🔹 قسمت اول: منبع آرامش @taaghcheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅💠 تکلیف دختری که تازه به سن بلوغ رسیده و براثر ضعف نمی تواند روزه بگیرد... 🔹 تولیدگر : زهره عنایتی 🔹 تولید محتوا: حجت الاسلام محمد قربانی مقدم 1 @taaghcheh
✅💠 پروردگارا تو به سرانجام امور آگاهی... 🔹تولیدگر: زهرا اسحاقیان @taaghcheh
✅💠 مسجد  خاله ناهید  چادرش را برداشت روی دسته مبل انداخت کیفش را کنارش گذاشت و نشست. راحله دوید توی اتاق و با داد و فریاد بیرون آمد خاله ببین! خاله ببین! 10 تا کارت گرفتم.  خاله با مهربانی گفت : -ببینم دختر قشنگم !آفرین حالا بگو! برا چی گرفتی؟ - هر روز که می رم مسجد برای نماز بهم یه کارت می دند.  - آفرین چه دختر خوبی که مسجد می ره! خاله به فکر فرو رفت لبخند تلخی زد: - امان از این کارت و جایزه ها . مادر گفت : بچه ها به این چیزا دل خوشن . خاله آه تلخی کشید و گفت : -یادش به خیر ! توی مدرسه برای نمره انضباط باید نماز جماعت شرکت می کردیم ما بچه ها خیلی وقتها نماز بی وضو می خوندیم تا کارتمون بدند.  - وای خواهرجون من هیچ وقت بی وضو نماز نخوندم   دلم نمی خواست برای کارت نماز بخونم. راحله  آرام کنار خاله نشست  و گفت: - یعنی مامان شما این همه جایزه را از دست دادید.  - من برای خدا نماز می خوندم نه برای کارت ! خاله دستی بر سر راحله کشید وگفت : -عزیزم همیشه برای خدا نماز بخون نه برای کارت و جایزه. بعد سه تایی خندیدند.   ✍ به قلم :مریم حقیری @taaghcheh
✅💠 دلم به بوی تو آغشته است... 🔹تولیدگر: سمیرا حاج محمدی @taaghcheh
✅💠 هدیه به روزه اولی ها در استان اصفهان، پدر و مادرها عقیده دارند ثواب اولین روزه فرزندشان به آنها تعلق دارد و برای همین، اولین شب ماه رمضان مقداری پول یا اسباب‌بازی و در روستاها گاو، زمین و یا باغی به فرزندشان هدیه می‌دهند. روزه اولی‌ها اول هدیه‌ خود را می‌گیرند و بعد افطار می‌کنند. 🔹 ارنواز فیروزیان، دکترای ادبیات تطبیقی و پژوهشگر فرهنگ و ارشاد اسلامی https://isfahan.iqna.ir/00GzEe @taaghcheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅💠 برای هر چیزی بهاریست و بهار قرآن، ماه رمضان است... 🔹 تولیدگر : گروه تبلیغی شمیم بهشت @taaghcheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅💠 تکلیف کسی که در اوایل بلوغ بدون عذر و... روزه های خود را نگرفته 🔹 تولیدگر : زهره عنایتی 🔹 تولید محتوا: حجت الاسلام محمد قربانی مقدم 2 @taaghcheh
✅💠 بزرگترین درس ماه رمضان... 🔹تولیدگر: زهرا اسحاقیان @taaghcheh
✅💠شیرینی ماندگار آقا جواد آدم خیّری بود و دوست و آشنا هر وقت به مشکلی برمی خوردند با روی باز آقا جواد روبرو می شدند یک روز از ماه مبارک، آقا جواد با خانمش وارد مغازه شیرینی فروشی برای خرید زولبیا بامیه شدند. آقا جواد چشمش به دو تا از بچه های کار که هر کدام کیسه بزرگی روی دوش شان بود؛ افتاد که داشتند از پشت شیشه مغازه به شیرینی ها با حسرت نگاه می کردند که یکدفعه جوانی از راه رسید تشری به آنها زد و ... رفتند. آقاجواد موضوع را با خانمش در میان گذاشت و یک کیلو زولبیا بامیه برای آنها خرید ولی خانمش طبق معمول از این طرز فکر آقا جواد شاکی شد و گفت: «آقا جواد باز هم دایه دلسوزتر از مادر شدی؟» _ «منظورت چیه خانم؟» _ «یعنی دوباره دلت برای این و اون سوخت؛ یه کم به فکر خودمون باش. تا کی میخوای به این کارات ادامه بِدی مرد؛اگه خدا میخواست بهشون میداد حالا که نداده یعنی نباید داشته باشن دیگه.» خانمِ جوانی که توی مغازه ایستاده بود گفت: «خانم شوهرتون حق داره! منم نگاه حسرت رو توی چشمای اونها دیدم ولی نمی تونستم براشون خرید کنم.» - «آخه به ما ربطی نداره؛ وقتی خدا بهشون نداده، نداده دیگه؛ خودشون باید تلاش کنند، به ما چه ربطی داره؟! » خانم داخل مغازه باز گفت: -«به هر حال بعضی وقتا آدما با تمام تلاشی که می کنند اوضاع خوبی ندارن و اینم امتحان ماس که خدا ببینه چی کاره ایم و إلّا خدا که قربونش برم بخیل نیس؛ این آدمها تو این شرایط قرار گرفتن و وظیفه ی ما کمک به اوناس‌‌‌؛ یادم میاد درست یه زمانی که هم سن و سال این بچه ها بودم پدرم که یه کارگر ساختمون بود پاش شکست و چند ماهی خونه نشین بود من هم ماه رمضون اون سال مث این بچه ها چشم می‌دوختم به مغازه های شیرینی فروشی؛ یه روز یه خانم پیرزنی که از مغازه بیرون اومد بهم گفت: سحرجون مادر اینا رو برای تو خریدم. بهش گفتم من زینبم دختر شما نیستم گفت:ولی خیلی شبیه اونی مادر؛ تو رو که دیدم یاد دخترم افتادم که ایران نیس ولی حتما اگه ایران بود خیلی شیرینی‌های ماه رمضون ما رو دوست داشت؛ پس اینا مال تو. با لبخند ازش گرفتم و تشکر کردم و با خوشحالی برگشتم خونه. جعبه رو گذاشتم جلوی چشمام، یه نگاهم به جعبه بود و یه نگاهم به ساعت دیواری که اینقدر کُند حرکت می‌کرد که انگار اونم روزه بود و توان راه رفتن نداشت؛ بالاخره افطار شد و با صدای پخش اذان اولین بامیه رو در دهانم گذاشتم؛ هرچند اون روز بابا مامانم به خاطر گرفتن اون جعبه از پیرزن سرزنشم کردند ولی اون بامیه شیرین ترین بامیه ای بود که تا حالا خوردم، از همین جهت امروز حال این بچه ها رو خوب درک می کنم، نوجوونیِ دیگه!» خانم آقا جواد اشکهایی که توی چشمهایش جمع شده بود و پاک کرد و گفت: «تاحالا از این زاویه به قضیه نگاه نکرده بودم.» آقا جواد به مغازه برگشت و گفت: «خانم کجایی؟! دلم میخواست شادی رو تو چشمای این بچه ها ببینی؛ خیلی حیف شد که نیومدی دنبالم.» - «خدا رو شکر، خوب کاری کردی آقا جواد دل دو تا بچه رو شاد کردی.» آقا جواد ابروهایش را بالا داد و نگاه متعجبی به خانمش کرد و با خوشحالی گفت: -«تازه یکی از اونا می گفت: خواهرش چند روزی بوده بهونه ی بامیه می گرفته ولی پول نداشته براش بخره؛ اون دیگه خوشحالیِ دیدنی تری داشت» ✍️ به قلم: مریم رمضان قاسم @taaghcheh
✅💠 از رمضونی تا هومبابایی در مناطق مختلف استان اصفهان، رسم بر این بوده که در شب پانزدهم ماه رمضان، گروهی از جوانان و نوجوانان به در خانه اهالی محل می‌رفتند، اشعاری در ستایش ماه مبارک می‌خواندند و از صاحب‌خانه هدیه‌ای دریافت می‌کردند. این رسم در مناطق مختلف، اسامی متفاوتی داشت که مشهورترین آنها عبارتند از رمضونی، جیرجیرونه و هومبابایی 🔹 ارنواز فیروزیان، دکترای ادبیات تطبیقی و پژوهشگر فرهنگ و ارشاد https://isfahan.iqna.ir/00GzY7 @taaghcheh
✅💠 دیریست که از روی دل آرای تو دوریم... 🔹تولیدگر: سمیرا حاج محمدی @taaghcheh
✅💠کاسم‌سا آن‌شب افطاری مهمون خاله حلیمه بودیم. چندسالی بود که به روستای مادریم نرفته بودیم. وقتی وارد خانه شدیم بوی آبگوشت افطاری 🥘دماغم را سوزاند. چشم‌هایم پر از اشک شد: از صبح تاحالا گشنه موندم که آبگوشت بخورم؟! -هی حمید کجائی؟ صدای حسن نوه‌ی خاله حلیمه بود با یک سینی پر از کاسه‌های آبگوشت. -بیابریم اینارو بدیم به همسایه‌ها حتی شوخی آن هم قشنگ نبود. این کار گرسنگی من را بیشتر می‌کرد در حالی‌که افطاری دلچسبی هم در انتظارم نبود. گفتم: حال ندارم حسن خودت برو... که چشمم به نگاه برنده‌ی مامانم افتاد. غرغر کنان بدنبال حسن راه افتادم. دم هر خانه که می‌رسیدیم بوی غذای افطاریش سر و صدای معده‌ام را بیشتر می‌کرد. باخودم گفتم: اگه مهمان هرکدام از این همسایه‌ها بودم بهتر از آبگوشت خاله بود. بعد از نماز تا نشستم سرسفره با ناباوری دیدم از بیشتر غذاهایی که بوی آنها دلم را برده بود یه کاسه توسفره هست. مامان که متوجه برق شادی چشمهای من شده بود یکی از کاسه‌ها را جلوی من گذاشت و گفت: بخور پسرم که سنت قشنگ کاسم‌سای روستا بدادت رسید. _یعنی همه همسایه ها برا هم غذا می برند . 😅چه جالب ✍️ به قلم مریم اختریان @taaghcheh
✅💠 پروردگارا... از کجا برایم خیری هست، در حالی که... 🔹تولیدگر: زهرا اسحاقیان @taaghcheh
✅💠در قانون الهی دور زدن ممنوع‌ نیست ✅ ماه مبارک رمضان و در رأس آن لیالی قدر بهترین تقاطعی است که ما می‌توانیم از جاده‌ی گناه بازگشته و دور بزنیم؛ زیرا در این ماه مبارک انجام اعمال عبادی و توبه و بازگشت از گناه به سهولت انجام می‌گیرد و از ارزش ویژه و بالایی نیز برخوردار است. 🔹 مریم رمضان‌قاسم، عضو گروه نویسندگی صریر https://rasanews.ir/002y2o @taaghcheh
🍀فردا پر از امید است در انتظار باران هرکوچه ربنایی بیتاب روزه داران ☀️روزی شود که آید آن تک سوار تنها این باور شکوفا تب کرده در بهاران عشق است اینکه یک شب مهمان سفره باشد آن کس که در فراقش سخت است روزگاران بگذار تا شب قدر دست از طلب ندارم آنقدر نالم عجِّل ، چون سوز بی قراران ✍️ سراینده: نرگس عسکری @taaghcheh
✅💠 دل من در دل شب خواب پروانه شدن می بیند... 🔹تولیدگر: سمیرا حاج محمدی @taaghcheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅💠 تکلیف کسی که قضای روزه های ماه رمضان خود را تا ماه رمضان سال بعد به تأخیر بیندازد... 🔹 تولیدگر : زهره عنایتی 🔹 تولید محتوا: حجت الاسلام محمد قربانی مقدم 3 @taaghcheh
✅💠 یتیم نوازی زینب را روی پا نشاند دستی روی سرش کشید . -شیطون درسات چطوره ؟ - کارنامم همش《خیلی خوب 》شده دایی جون. خواهرش با سینی چای وارد شد.« بفرمایید داداش ، چه خوب کردید اومدید.» زینب مرتب از سر و دوشش بالا می رفت صدای خنده اش اتاق را پر کرده بود. لبخند بر لب خواهر نشست :« برو زینب، کارنامه را بیار نشون دایی بده. » بعد رو به برادرش کرد و گفت : « خدا خیرت بده ! این بچه چند روز بود نخندیده بود ، هوای پدرش را کرده بود.» به فکر فرو رفت هرچند کمک مالی زیادی به خواهرش می کرد اما یک ماهی بود که به آنها سر نزده بود و به چند تماس تلفنی بسنده کرده بود. 《ببخشید خواهر خیلی گرفتار بودم سعی می کنم بیشتر به زینب سر بزنم. 》 زینب کارنامه به دست مثل باد در بغل دایی جا گرفت. ✍️ به قلم: مریم حقیری @taaghcheh
✅💠 اگر برآورده شدن حاجتم به تأخیر افتاد،... 🔹تولیدگر: زهرا اسحاقیان @taaghcheh
✅💠اختلاف مناطق در شب قدر ⁉️آیا شب قدر در مناطق مختلف، یکى است❓ ⬅️پاسخ: مى‏دانيم آغاز ماههاى قمرى در همه بلاد يكسان نيست، و ممكن است در منطقه‏اى امروز اول ماه باشد و در منطقه ديگرى دوم ماه، بنا بر اين شب قدر نمى‏تواند يك شب معين در سال بوده باشد، چرا كه فى المثل شب بيست و سوم در مكه ممكن است شب بيست و دوم در ايران و عراق باشد، و به اين ترتيب قاعدتا هر كدام بايد براى خود شب قدرى داشته باشند، آيا اين با آنچه از آيات و روايات استفاده مى‏شود كه شب قدر يك شب معين است سازگار است؟! پاسخ اين سؤال با توجه به يك نكته روشن مى‏شود و آن اينكه: شب همان سايه نيم كره زمين است كه بر، نيم كره ديگر مى‏افتد، و مى‏دانيم اين سايه همراه گردش زمين در حركت است، و يك دوره كامل آن در بيست و چهار ساعت انجام مى‏شود، بنا بر اين ممكن است شب قدر يك دوره كامل شب به دور زمين باشد، يعنى مدت بيست و چهار ساعت تاريكى كه تمام نقاط زمين‏ را زير پوشش خود قرار مى‏دهد شب قدر است كه آغاز آن از يك نقطه شروع مى‏شود و در نقطه ديگر پايان مى‏گيرد.(1) 📚پی نوشت: 1. تفسير نمونه، ج‏27، ص: 193 ✍️ پژوهشگر: جواد حیدری @taaghcheh