#دلنوشته ای در مورد حمله ی اسرائیل خبیث به سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوریه 👇
سقای دشت کرببلا، جلوه ی ادب
درسی به خلق داده، به شادی وَ یا غضب
باید مطیعِ محض، به امرِ امام بود
نه یک قدم جلو تر و نه یک قدم عقب
از درد غزّه و ستمِ صَهیونیست ها
گویا حرام گشته به ما شادی و طرب
فرمان اگر زِ رهبرِ محبوبمان رسد
گردن زنیم از پسرانِ اَبولهب
لیکن همیشه گوش به فرمانِ رهبریم
که هست این مرام، یَقیناً رضای رَب
باشد که روزِ حشر، به لطف خدا شَویم
مَحشور با جُنادة و جوْن، اَسلَم و وَهَب
یادنامه ای از استاد دکتر #بیریا
به نام حضرت دوست
انا لله و انا الیه راجعون
استاد عزیز و مهربانم!
باورم نبود که گردش روزگار اینطور شود که در شهر خودتان کرمانشاه، در اتوبوس در حال حرکت، برایتان نماز لیله الدفن بخوانم...
💐💐💐💐💐
چه مهربان بودید و خوشرو ... !!
در این ۲۰ سال آشنایی به یاد ندارم گل لبخند از لبانتان افتاده باشد.
❤️❤️❤️❤️❤️
چه صبور بودید و باحوصله ... !!
برای انجام طرح ترجمه و نقد "روانشناسی دین ولف" که ناظر طرح بودید، کنارتان می نشستم و با آرامش و حوصله واژه به واژه و جمله به جمله متن را می خواندید و اصلاح می کردید.
💐💐💐💐💐
چقدر دقیق بودید و مسلط ... !!
متن پیچیده و محتوای سنگین این کتاب را چقدر موشکافانه حلاجی و تبیین می کردید.
کتابی که مترجم دیگر آن (دکتر دهقانی)، عنوان پیشگفتار ترجمه این کتاب را (که زودتر از موسسه امام چاپ کرد) گذاشت " کاری دشوارتر از تألیف" !!
این طرح، خودش کارگاه آموزنده ای بود.
❤️❤️❤️❤️❤️
چقدر دلسوز بودید و سخاوتمند ... !!
آن موقع که تهیه پاورپوینت، هنوز گسترش نیافته بود برای برنامه ای فرمودید اسلاید تهیه کنم. گفتم زمانبر است. بلد نیستم و ابتدا باید آموزش ببینم. متواضعانه گفتید: کاری ندارد! کلاس نمیخواهد! خودم کلیاتش را در یک ربع یاد میدهم. چقدر سخاوتمندانه یادم دادید.
💐💐💐💐💐
چقدر لطیف بودید و باصفا ... !!
وقتی عبارات اخلاقی صحيفه سجادیه را توضیح می دادید چه اشک میریختید.
حدود ۲۰ سال قبل، دستگاه MP3 player تازه آمده بود. از آنها یکی داشتم و کلاسها را ضبط می کردم. کاش آن فایلها را پیدا می کردم و بار دیگر صدای گرم و بغض آلودتان را می شنیدم.
❤️❤️❤️❤️❤️
چقدر خودمهارگر بودید و #بی_ریا ... !!
هیچ وقت یادم نمیرود که یک شبی مسیرمان یکی بود و با کمال تواضع گفتید من می رسانم. از بد حادثه جلو موسسه با موتوری تصادف کردیم. چقدر با خونسردی منتظر پلیس ماندید. وقتی پلیس آمد به خاطر به کما رفتن موتورسوار قرار شد تا آوردن وثیقه به بازداشتگاه بروید. برای همراهی با قانون یک لحظه تردید نکردید. یک ذره هم بروز ندادید که، من مشاور رئیسجمهورم!
💐💐💐💐💐
چقدر منظم بودید و وظیفه شناس... !!
در یکی از دوره ها که ریاست انجمن روانشناسی اسلامی را به عهده داشتید و بنده بازرس بودم، چقدر متعهدانه و منظم در جلسات شرکت می کردید. به هیچ وجه راضی نمی شدید جلسه ای تعطیل شود و کمکاری پیش بیاید. حتی به خاطر مشغلههای کاری زیاد، پیشنهاد دادید جلسات را بعد از نماز صبح قرار دهیم که اینگونه هم شد.
❤️❤️❤️❤️❤️
چقدر فداکار بودید و ایثارگر ... !!
امر دائر بود بین اینکه همراه با دوستان به کانادا اعزام شوید یا طرح "روانشناسی رشد" تکمیل شود!
از زبان استاد خودتان شنیدم که می گفتند: " آقای دکتر #بیریا ایثار کرد و نرفت تا طرح را تمام کند و خداوند هم بعدا برایش جبران کرد".
💐💐💐💐💐
چقدر خانواده دوست بودید و بامحبت... !!
آخرین باری که شما را دیدم داشتید برای نوه هایتان بستنی می خریدید. با نرمی و محبت به سفارشهایشان گوش می دادید.
نمی دانم آن نوه ها الآن در چه حالیاند!
🌸🌸🌸🌸🌸
اگر برای خداحافظی و تشییع پیکر مطهرتان نرسیدم اما در جای جای عتبات مقدسه، حسابی به یادتان بودم.
در شب میلاد مولا امیرالمؤمنین(ع) به دنیا آمدید....
در شام میلادشان از دنیا رفتید ...
یعنی سرنوشتتان چه زیبا در همین یک روز مقدس خلاصه شد ... !!
سلام بر تو ...
روزی که به دنیا آمدی،
روزی که از دنیا رفتی،
و روزی که برانگیخته میشوی ...
ارادتمند و شاگرد کوچکتان،
مهدی شیری
#دلنوشته
#خاطرات
#بیریا
🙏💔🌹😢🥺🌹💔🙏