مصابره | محمد طهماسبی
به مناسبت میلاد امام حسن علیه السّلام، متنی از آقای مصطفی محقق داماد بازنشر شده است با عنوان «قهرمان
نقد مطلب «قهرمان صلح» از آقای مصطفی محقق داماد
ابتدا دو سؤال از ایشان:
بر اساس این تحلیل، امیرالمؤمنین علیهالسلام که سه جنگ داخلی داشتند و حتی گلایه داشتند که چرا مردم در حرکت برای جنگ و جهاد سستی میکنند و همچنین امام حسین علیه السلام که با تعداد کمی به جنگ چند ده هزار نفر رفتند، هنر جلوگیری از جنگ را نداشتند؟
اساساً خود پیامبر جنگهای بسیاری داشتند! آیا در آن جنگها نتوانستند هنر صلح را به خرج دهند؟ اشتباه کردند؟
و اما پاسخ:
بله صلح بهتر است، اما صلحی که بر اساس عدالت و حقانیت باشد، در بسیاری از مواقع رسیدن به صلح فقط از طریق جنگ و استقامت در این مسیر ممکن است؛ در جایی که ظالمان حق مادی و معنوی محرومان را غصب کردهاند و حاضر به اعادهی آن نیستند چه باید کرد؟
برای یک مؤمن، مسئله صلح یا جنگ نیست؛ مسئله حرکت در طرح ولی است؛ او میداند که امام به حق جامعه باید تصمیم بگیرد که الان موقع صلح و توافق است یا موقع جنگ؛ مؤمن وظیفه خود میداند که آمادگی کامل خود را برای هر تصمیمی اعلام کند و در این حال وقتی رهبر او میگوید باید صلح کرد، همان را میخواهد و اگر بگوید زمان جنگ است همان را.
لذا #صلح_حدیبیه، چون طرح خود پیامبر است، فتح است و الگو است.
اما در مورد موضوع #صلح_امام_حسن علیهالسّلام، طرح ایشان جنگیدن با معاویه بود ولی خیانت دوستان و فرار یاران در مقابل دشمن حیلهگری چون معاویه ایشان را مجبور به صلح کرد؛ این صلح در آن شرایط درستترین تصمیم بود و هر امام جامعهای در آن شرایط قرار بگیرد باید از امام حسن علیهالسلام در تصمیمگیری الگو بگیرد؛
اما آیا واقعه صلح امام حسن برای مؤمنین هم الگو است؟ یعنی مؤمنین باید امام جامعه را مجبور کنند که بر خلاف تشخیص خودش در هر شرایطی صلح را بپذیرد؟
یا اینکه واقعه صلح امام حسن برای مردم #عبرت است که اگر در اطاعت از امام حق جامعه بهخاطر تنبلی یا ترس یا دنیاطلبی کوتاهی کنیم، ممکن است هزینهای به بار آورد که قرنها ادامه داشته باشد؟ در موضوع صلح تحمیلی امام حسن نتیجه این شد که حاکمیت جامعه از دست امام معصوم خارج شد و تا کنون ادامه یافته است؛ چه گناهی از این بالاتر که به پای یاران بی وفای حضرت نوشته شده است؟
پس برخلاف نظر آقای محقق داماد، چهرههای دینی و معلمان نباید فقط از دوستی بگویند (که نتیجه آن چه بسا بردگی و حقارت است) بلکه باید بگویند هدف نهایی صلح و آرامش است اما در مسیر رسیدن به آن باید آماده هر حادثه و اقدامی باشیم؛ باید گوش به فرمان امام حق جامعه باشیم.
و البته این گزاره که «مسیحیت پرچم دار صلح و آشتی است» درست است؛ اما نکته این است که فقط در حرف و پرچمداری صلح طلبند نه در عمل! اکثر جنگها و تجاوزات و جنایات را همینها که مدعی مسیحیت هستند در دنیا انجام میدهند.
متأسفانه برخی فقط قسمتی از سیره معصومان را انتخاب میکنند که موافق تئوری خودشان باشد؛ گویا دنبال مؤید برای نظریه خودشان هستند و نه الگوگیری از رفتار معصومان؛ این حرفها تئوریزه کردن تسلیم با واژگانی زیبا است؛ امتداد سیاسی این تئوریپردازیها را در جامعه دیدهایم و نتایجش را.
@mosabereh