19.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 از کوچه هستی بگذر
استاد علی صفایی حائری (عینصاد)
با همه ی نعمت های او چه چیزی به دست آورده ایم
با چه می خواهیم تا کجا برویم
با چه حدی از تجربه و علم
با تعقل و فلسفه
با شهود و عرفان
تا کدام قله می خواهیم برویم
با خودمان تا کجا می توانیم برویم
که اگر او را می خواهی از کوچه ی هستی بگذر
این کوچه را تا از آن بیرون نیایی به کجا می رسی تو
تا از این بیت بیرون نیایی، از این بیت عنکبوتی بیرون نیایی
چه حاصلی خواهی داشت
💠وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً الىَ اللَّه وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللَّه.
... هجرت معنوى خروج از بيت نفس و منزل دنيا است إلى اللّه و رسوله، و هجرت به سوى رسول و ولىّ نيز هجرت إلى اللّه است. و ما دام كه نفس را تعلّقى به خويش و توجّهى به انّيّت است مسافر نشده، و تا بقاياى انانيّت در نظر سالك است و دیوارهای شهر خودى و اذان اعلام خود خواهى مختفى نشده، در حكم حاضر است نه مسافر و مهاجر!
از خانه نفـس هجـرت کـن
خیلی زود دیـر میشـود...!!
استاد علی #صفایی_حائری (عینصاد)
https://eitaa.com/mosaferanekhak
بازیچه نباش
✏️ وقتى كه ما بچهتر بوديم، مشتاق بازى و توپ بوديم، در انتظار مىنشستيم تا ما را به بازى بگيرند، تملق مىگفتيم تا راهمان بدهند و قهر مىكرديم و دور مىشديم تا نزديكمان كنند، اما همين كه هدفى پيدا مىكرديم ديگر به توپها و بچهها نگاه نمىكرديم، حتى اگر دعوتمان مىكردند، مىخنديديم و اگر دستمان را مىكشيدند، نق مىزديم و فرار مىكرديم.چرا؟
✏️ مگر توپ همان توپ نبود و بازى همان بازى محبوب نبود؟ چرا اينها همهاش همانها بودند، اما ما ديگر آن نبوديم، ما هدفى داشتيم و لباسى به تن كرده بوديم و مهمانى مىخواستيم برويم.
آه حالا مىفهمم كه چرا خيلىها به توپهاى بزرگتر و كرههاى زمين و ماه و خورشيد هم همان طور نگاه مىكنند و توپ بازى نمىكنند و اسير بازى نمىشوند. اينها كارى دارند و هدفى دارند و اين است كه مشغول نمىشوند و سرگرم نمىشوند.
✏️ سرگرمىها براى بىكارههاست. بازىها براى آوارههاست و آنها كه جايى دارند و آنها كه كارى دارند و آنها كه به مهمانى دعوت شدهاند و لباس ضيافت پوشيدهاند، ديگر با توپها و با بازيچهها، كارى ندارند. اينها نه بازيگرند و نه بازيچه و نه تماشاچى. اينها رهرو هستند و به تحركها رسيدهاند و از تنوعها گذشتهاند.
✏️ اينها راه را مىبينند و وقت كم را مىبينند و اين است كه شب و روز مىكوشند و آرام ندارند.
برشی از #کتاب رشد
استاد #صفایی_حائری
#عین_صاد
https://eitaa.com/mosaferanekhak
*📜 باید بسوزی!*
✏️ ما نمىدانيم كه حرفهامان به كجا مىخورد و همينطور تقليد زده مىگوييم: كمبود محبت داريم.
ما كمبود محبت نداريم! ما محبت را نمىشناسيم و جلوههاى گوناگون آن را نمىفهميم!
✏️ خيال مىكنيم مرگ پدر، مريضى مادر، تنهايى و بىكسى و خوارى و ذلت، دليل بر كمبود محبت است. همينها بزرگترين محبتهاست كه مىسازد، كه بارور مىكند، مگر آمدهايم كه با پدر، بزرگ بشويم و دست مادر را بر صورت خود احساس كنيم و مگر اين كمبودها، خودش سرشاركننده نيست؟
✏️...ما خيال مىكنيم كه آمدهايم تا خانه بسازيم، بَزمى بسازيم و همين كه خانهمان را خراب مىكنند و بزممان رابه هم مىزنند، ناله مىكنيم و بانگ برمىداريم كه مسلمانى نيست، كه خدا نيست...
✏️ خانهات را خراب مىكنند، محبوبهايت را مىشكنند، كه مگر برخيزى...
خرابت مىكنند تا آباد شوى، ديوارهايت را مىريزند تا به وسعت برسى و اين است كه تو بايد خودت بخواهى و طلب كنى و اگر نخواهى و كردند، شكر كنى و يا لااقل صبر داشته باشى كه بارور شوى...
✏️ آنقدر مىسوزاندت كه آماده درسها شوى و در راه گام بردارى....اين واقعيتها با اين لوس بازىها نمىخواند. اين دستگاه مىخواهد آدم تحويل دهد؛ آدمى كه با كوله بار رنج، راه دراز هستى را طى كرده و به هستآفرين رسيده است!
برشی از #کتاب #صراط
استاد علی #صفایی_حائری
#عین_صاد
#قرآن
نمیخواهد بسوزی
✏️ كسى كه به خودش واگذار شد، رفته رفته خودش را كم و كوتاه نمىبيند، پُر مىبيند. وقتى كه خود را پُر ديد، آنچه را كه بهدست آورده، از او گرفته مىشود. ديناش عاريه مىشود؛ چون شيطان در او نفوذ كرده است.
✏️ پس اين شما و اين هم امكانى كه فراهم شده است: ماه پاكى و طهارت، ماه تمحيص و آزمايش. اگر در اين حمام رفتيد، ديگر بازىها را كنار بگذاريد، كه يك عمر بازى كردهايم!
بايد اين چركى كه روى تنمان است، قبل از اينكه شپش شود، قبل از اينكه تيفوس شود و ما را بسوزاند، پاكش كنيم.
✏️ نگوييد ما همۀ گناهان را نداريم كه هر كس گناهى دارد و همان براى توقف و ماندن او كافى است.لازم نيست كه ذنوب همۀ عوالم را داشته باشد. يك ماشين لازم نيست همه جايش خراب شود تا بايستد. ممكن است يك سيم از آن قطع شود و بايستد، يا باد چرخش كم شود و بايستد؛ همان طور كه شيطان با يك كبر زمين خورد. آدم با يك حرص زمين خورد. پسر آدم با يك بخل ذليل شد. يونس با يك شتاب ذليل شد. ما كه الحمدللّه همۀ اينها را با هم داريم و احساس ندامتى هم نداريم...
✏️ انكسار و دلِ شكسته را فراموش نكنيد. به خدا قسم! خدا آن قدر غنى و حميد است كه وقتى فقر و انكسار تو را ببيند، سرشارت مىكند و اصلاً نگاه هم نمىكند كه عذر بخواهى، توبيخت هم نمىكند كه بسوزى!
برشی از کتاب #اخبات
استاد #صفایی_حائری