📜 خدا را نمیشناسیم!
✏️ دوستى مىگفت مادر من از كودكى رنج برده و گرفتار بوده، با شوهرش و بستگان شوهر، گرفتار بوده، با خانوادهاش مشكل داشته، با فرزندانش مصيبتها ديده و امروز هم گرفتار فرزند عقب افتادهاى است كه شديداً به آن وابسته است و او را از جلو چشم دور نمىكند و شبها بارها برمىخيزد و او را مىپوشاند و خواب و راحت خودش را مىزند.
✏️ اين دوست مىگفت مادرم كه بارها قصد خودكشى هم داشته، تازه آنجا كه آرام است و حالش خوب است اين را قبول ندارد كه خدا مهربان است و رحيم و رحمان است، مىگويد آخر اين چه محبتى است و به خودش نگاه مىكند؛ كهچقدر مواظب است و فداكار است.
✏️ راستى كه بدون معرفت، آدمى از ذكرها هم بهره نمىبرد. همين مادر مهربان، همين كودك ضعيف و محبوب و عقب افتاده را، اگر بخواهد بيرون برود و يا زير باران بماند و يا غذاى كثيفى بخورد، آنچنان مىزند و مىكشد و مىبندد كه جاى انگشتهايش بر بدن او مىنشيند و مادر اينها را از مواظبت و مراعات و محبت مىداند.
✏️ پس چطور شكستن بتها و دور كردن شيطان و كنار زدن تعلقها را نمىفهمد و محبت را در تمامى چهرهها و نعمتها را در تمامى داد و ستدهاى او نمىبيند؟!
✏️ مشكل همين است. كه ما گل و شل باران و كثيفى بچهها و آلودگى غذا را مىفهميم و فرزند دلبندمان را مىزنيم و نمىگذريم ولى گرفتارى بتها و اسارتها و آلودگى شهوات و جلوههاى دنيا را نمىفهميم و صنايع و كارسازى خدا را نمىشناسيم!
📄 برشی از کتاب
📚 وارثان عاشورا
#امامت
📚 @mosbateketab_ir
🌐 | Mosbateketab.ir|