#نکته
🔹همسر فرعون تصميم گرفت که عوض شود و شُد یکی از زنان والای بهشتی.
🔸پسر نوح تصميمی برای عوض شدن نداشت. غرق شد و شُد درس عبرتی برای آیندگان.
🔹اولی همسر يک طغيانگر بود و دومی پسر يک پيامبر.
🔸برای عوضشدن هيچ بهانهای قابل قبول نيست!
🔹اين خودت هستی که تصميم میگيری تا عوض شوی.
🔸تا عمر داریم باید انتخاب کنیم...
•┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈•
eitaa.com/moshavere_Kerman
─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#نکته
#خواستگاری
#نامزدی
#بهتر_بشناسینش
👈 توی #دوران_نامزدی باید سعی کنین نامزدتون رو بیشتر بشناسین، شناختن هم فقط به عزیزم و قربونت برم و دوست دارم و این حرفها نیست که
👌مثلا وقتی با هم میرین بیرون ببینین چطوری براتون خرج ميکنه؟ در مورد خانوادش با چه الفاظی و چه طوری حرف میزنه و چقدر به مادرش احترام میذاره؟ یا مثلا یه بار سر قرار دیر برین ببینین چقدر تحمل داره منتظر واسته. منظور اینه که سعی کنین با راهکارهای مختلف ابعاد شخصیتیش رو بشناسین البته به هیچ عنوان منظورمون این نیست که بخواین مچ گیری کنین ها !
👈یه راهه دیگه برای اینکه نامزدتون رو بیشتر بشناسید #صحبت کردن در مورد مسائل مختلفیه که توی #زندگی تون خیلی تاثیر گذاره
👌مثلا در مورد نحوه رفت و آمد با خانوادها
یه وقتی یه راه حله خوب اینکه شروع کنید از #خاطرات یک فامیلی یا یک دوستی تعریف کنید که مثلا: اون دوستتون با شوهرش قرار گذاشته بودن که هفته ای یک دفعه بعد از #ازدواج برن خونه خونواده هاشون. یا در مورد چیزهاي دیگه بعد بگویید: به نظرت خوب بوده کارشون ؟
🌺🍃🌸🌷🌼🌷🌸🍃🌺
https://eitaa.com/moshavere_kerman
#نکته
ﻗﺎﻳﻖ ﺗﺎﻥ ﺷﮑﺴﺖ؟ ﭘﺎﺭﻭﻱ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺑﺮﺩ؟
ﺗﻮﺭﺗﺎﻥ ﭘﺎﺭﻩ ﺷﺪ؟ ﺻﻴﺪﺗﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ؟
ﻏﻤﺖ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﭼﻮﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ
ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﮕﻮ ﺍﺯ ﻣﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﻣﺎﺳﺖ
ﺑﮕﻮ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ
ﺍﮔﺮ ﻗﺎﻳﻘﺖ ﺷﮑﺴﺖ، ﺑﺎﺷﺪ
ﺩﻟﺖ ﻧﺸﮑﻨﺪ، ﺩﻟﻲ ﻧﺸﮑﻨﻲ.
ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺭﻭﻳﺖ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺑﺮﺩ، ﺑﺎﺷﺪ
ﺁﺑﺮﻭﻳﺖ ﺭﺍ ﺁﺏ ﻧﺒﺮﺩ، ﺁﺑﺮﻭﻳﻲ ﻧﺒﺮﻱ.
ﺍﮔﺮ ﺻﻴﺪﺕ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﻓﺖ، ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻣﻴﺪﺕ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺮﻭﺩ ﻭ ﺍﻣﻴﺪﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪ ﻧﮑﻨﻲ.
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﮔﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺍﺕ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﻓﺖ، ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻱ
ﭘﺲ ﺧﺪﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﻦ و ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﮑﺮ ﮐﻦ!
ﺑﻴﺎ ﺷﮑﺮ ﮐﻨﻴﻢ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮐﻔﺸﻲ ﺑﻪ ﭘﺎ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ، ﭘﺎ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﻳﻢ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻳﻢ تا ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﻳﻢ.
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﺳﺎﺯﻳﻢ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﻳﻢ.
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﺧﺮﻳﻢ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﺧﻨﺪﻳﻢ
•┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/moshavere_kerman
─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
#نکته
🔹 مردی بهسرعت و چهارنعل با اسبش میتاخت. اين طور به نظر میرسيد که جای بسيار مهمی میرود. مردی که کنار جاده ايستاده بود، فرياد زد: کجا میروی؟ مرد اسب سوار جواب داد: نمیدانم، از اسب بپرس!
🔸 و اين داستان زندگی خيلی از ماست. سوار بر اسب عادتهايمان میتازیم، بدون اينکه بدانیم کجا میرویم.
وقت آن رسيده که کنترل افسار را به دست بگيريم و زندگیمان را در مسير رسيدن به جایی قرار دهيم که واقعاً میخواهيم به آنجا برسيم.
•┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈
https://eitaa.com/moshavere_kerman
─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─