من کارای هنری زیاد انجام میدم.. مشکله تیرویید دارم ولی کم خونی رو نمی دونم.. عادت ماهانه نامنظم دارم..
افسردگیم به نظر خودم حاد نیست ولی دارم چون با هر چیزی زودی اشکم جاری میشه.. یه جورایی خسته شدم از بحث و جدل کردن و حرفم رو نفهمیدن
خیلی هم همدیگر زود قضاوت میکنیم.. هرچی میگم حرفم رو متوجه نمیشه...
بچه باهاش دوست داره بازی کنه..بهش میگم از صبح تا شب با منه الان وقت نیازش به تو میگه تو مادری باید خستش کنی تا من بیام انرژیش تخلیه بشه... بیشتر دعواهای ما سر بچه اس..
حتی بعضی اوقات میگم باهاش صحبت نکنم بهتره چون وقتی صحبت کنم یه چیزی میگم ناراحت میشه و روزم رو خراب میکنه
مثلا یه موردش اینه که بچه خواهرش که ۱۳ سالشه بدونه اینکه به من بگه آورد خونه.. منم هیچی نگفتم گفتم با خودم بحث نکنم ولش کن..البته قبل از این گه بیاد با خودم کلانحار رفتم و خودم رو آروم کردم ولی وقتی اومد با خودش دو تا بلدرچین پرنده آورد که قرار بود بریم مسافرت و مهمونام برن بعد بخره ولی چون اونا خریده بود بیشتر اعصابم ریخت بهم و نمی دونستم چیکار کنم باهاش دعوا کردم
پاسخ ما👇
سرکارخانم @شمس مشاورخانواده
باسلام
خواهر خوبم در طب قدیم به تیرویید میگن غم باد وعلت به وجود اومدنش غصه های فرو خورده است میدونی در واقع سرد شدن این غده باعث میشه که دچار کم کاری بشه ؟ الان به واسطه تغذیه های بد ونامناسب این مشکل برای اکثر مردم کشورمون به وجود اومده وهمه درگیرند باکم کاری این غده ترشح تیروکسین در بدن کم میشه وباعث میشه که سوخت وساز بدن کم بشه چربی بالا بره چاق بشی دچار کم خونی بشی ماهیانه نامنظم بشه خونریزی زیاد بشه تپش قلب بالا بره تنگی نفس داشته باشی دردهای استخوانی داشته باشی ناراحتی گوارشی داشته باشی ورم داشته باسی گرفتگی صدا داشته باشی ضعف حافظه وفراموشی داشته باشی خلاصه طرف میشه کلکسیون
خواهر خوبم میدونی که سلامتی از هر چیزی مهم تره لطفا غصه خوردن رو تعطیل کن چون واقعا ارزش ندتره در واقع باید نو ع نگاهت رو به زندگی عوض کنی به هیچ عنوان سردی جات مصرف نکن وهرچیز رو با مصلحش بخور روغن ونمک خونه رو اصلاح کن واز چیزهای صنعتی نخور وطبیعی مصرف کن حتما غده تیروییدت رو باروغن گرم ماساژ بده تا فعال بشه حتما هرروز پیاده رویداشته باَش ومصرف قند وشکر وشیرینی جات مصنوعی رو کنار بذار وبیشتر از عسلوشیره وخرما و.....استفاده کن
واما بعد اگه نوع نگاهت رو به زندگی ونوع رفتار با همسرت عوص کنی وفکر کنی که عمر زندگی چقدرکوتاه وفرصتها اندک هستش به خاطر هرچیز بی۹خودی حرص نمیخوری دعوا نمیکنی وجروبحث نمیکنی بچه داری درواقع به عهده مادر که کان محبت هستش میباشد وزیرسایه اقتدار پدر اصلا محور خانواده وزندگی خانم هستش اگه زن خونه ارامش داشته باشه وبه همه محبت داشته باشه بقیه هم ارامش میگیرند ولی اگه خانم بیقرار و پرخاشگر باشه بقیه افراد خانواده هم عصبی وپرخاشگر میشن پس لطفا رامشگر باش لازمه که هم صحبت هم باشید تا طلاق عاطفی به وجودنیاد مرد حماعت نیازمندمحبت وتوجه همسرشه لطفا ادبیات کلامی وبرخوردی خودت رو عوض کن وبا محبت براش برخوردکن مطمئن باش که همه چیز درست میشه فرقی هم بین خانواده خودت باایشون نذار تا دل خوش باشه به محبتت اونم خانواده خودش براش مهمه ودوست داره بادید احترام بهشون نگاه کنی مثل خودت که متوقعی لطفا ارامشت رو حفظ کن وسر هیچ وپوچ ارامشت رو به هم نریز .....
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
اولین روز ماه صفر
خدایا🙏
دراین ماه درهای
رحمتت را
بروی دوستانم بگشا
خیروبرکت
سلامتی💠
آرامش و
خوشبختی رادر زندگیشان
جاری کن
#دعای هر روز ماه صفر
#صدقه فراموش نشود
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📌
#به_همین_سادگی
#رمان عاشقانه مذهبی
#پارت۱۷
منتظر وسط حیاط ایستادم، نمیدونستم وارد شدن به اتاق امیرعلی بدون اجازهش کار درستیه یا نه که عطیه بیرون اومد و با کشیدن دستم من رو سمت اتاق امیر علی برد و در رو باز کرد. -چیه مثل چنار وسط حیاط ایستادی؟ از این به بعد بار و بندیلت رو اینجا پهن میکنی، فهمیدی؟ چادرم رو از سرم کشیدم و نگاهم رو دور تا دور اتاق سادهی امیرعلی چرخوندم، روی طاقچه پر از کتاب دعا و سجاده و قرآنش بود. عطر امیرعلی رو که توی اتاق پیچیده بود نفس کشیدم. -از این بابت خدا رو شکر میکنم. -پس استخاره کردنت وسط حیاط چی بود؟ -استخاره نکردم. خواستم در بزنم که جنابعالی مثل یابو من رو کشوندی تو اتاق. آره جون خودم، چقدر هم راست میگفتم. عطیه بیخیال روی زمین نشست و به بالشت قرمز مخمل کنار دیوار تکیه داد. -اولاً یابو خودتی، بعدش هم اتاق شوهر در زدن نمیخواد که! باید یهویی بری تو اتاقش، شاید با دیدن بعضی صحنهها روح و روانت شاد بشه. جیغ زدم و یه کتاب کوچیک از کتابخونه قدی کنارم برداشتم و سمتش پرت کردم. -عطیه! گمشو بیرون، بیادب. قاه قاه میخندید، کتابی که کنارش افتاده بود رو برداشت و من هیچ وقت نشونه گیریم خوب نبود.
-خب راست میگم دیگه. بعدش هم عرضه داری با زبونت دفاع کن، این کتابها به جون امیرعلی بنده. الان سرم زخم میشد میگفت به درک، کتاب نازنینش رو وارسی میکرد که یه وقت صفحاتش اوخ نشده باشن. دکمههای مانتوم رو دونه دونه باز کردم. -چهقدر خوب میکنه. نیمخیز شد و کتاب رو دوباره توی کتابخونه فسقلی کنج اتاق جا داد. -آره چهقدر هم خوب میکنه؛ چون اول پوست تو رو میکنه بعد من رو. -حالا کم حرف بزن. فعلا که خودش نیست، میدونی کجاست؟ لحن خندونش فروکش کرد. -نمیدونی؟ نگاه دزدیدم و رفتم سمت جالباسیِ اون کنج اتاق، درست کنار در ورودی. آخه از کجا باید میفهمیدم؟ دیشب که رسما از ماشین و از نگاه امیرعلی فرار کرده بودم و الان با اتاق خالیش فهمیده بودم نیست. مگه امیرعلی با من حرف هم میزد که بگه، کجا قرار بوده بره؟! چادر و مانتوم رو درست روی لباس آبی فیروزهای امیرعلی به جالباسی آویز کردم . -نه نمیدونم، چیزی نگفت
با سکوت عطیه به صورت متفکرش نگاه کردم. -نگفتی کجاست؟ شونههاش رو بالا انداخت و نگاهش رو دوخت به قالی لاکیرنگ کف اتاق، حالتهاش به طرز واضحی تغییر کرد. -رفته کمک عمو اکبر؛ یعنی بعضی وقتها صبحهای جمعه میره اونجا. به جمله عطیه کمی فکر کردم و یه دفعه چیزی توی ذهنم جا پاش رو ثابت کرد! یعنی رفته بود غسالخونه؟ اونجا رفته بود کمک؟ قلبم سست شد و نمیدونم عطیه توی نگاهم چی دید که پرسید: -محیا خوبی؟ یعنی نمیدونستی؟ امیرعلی بهت نگفته بود؟ حس میکردم ضربان قلبم کند شده و هوای اتاق سرد. فقط سر تکون دادم به نشونه منفی و با بیحالی همونجا روی زمین با بغل زدن پاهام که مبادا لرزشش به چشم بیاد، نشستم. -ناراحت شدی محیا؟ سعی کردم خودم رو جمع و جور کنم. به دیوار گچی تکیه دادم، مستقیم به چشمهای عطیه نگاه نکردم. -نه، فقط اینکه نمیدونستم، یکم شوکهام کرد
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
•♡ ♡•
چقدر دوستداشتنی هستند
آدمهایی که تا آخر خوبند
آنها که برای غرور و احساس ما هم
به اندازه خودشان ارزش قائلند
آنهاییکه دست دوستی میدهند و
تا همیشه میمانند ...
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال461
من یه مدتی هست بایک پسر اشنا شدم خیلی باهم خوب بودیم خیلی . اصلا رابطمون دوستی نبود ازدواج بود . ولی من اخلاقم یجوریه زود ناراحت میشم وقهر میکنم . اونم بهم گفت نمیتونه با این اخلاقم کنار بیاد و میخواد تموم کنه گفت خیلی صبر کردم ولی بهتر که نشدی بدترم شدی و خداحافظی کرد ازم . منم نمیدونستم چیکارکنم بی خبر از اون رفتم خونشون همه چیزو برای مادرش تعریف کردم و ازش خواستم کمک کنه . که مادرشم روی خوش نشون نداد. الانم ازم ناراحته و اصلا دیگه باهام حرف نمیزنه که چرا رفتم خونشون باید صبر میکردم و اخلاق خودمو درست میکردم . حالا نمیدونم چیکارکنم چجوری میتونم دوباره همه چیزو درست کنم میخواستم کمکم کنید . ؟...
پاسخ ما👇
سرکارخانم#شمس مشاور خانواده
سلام دخترم یعنی درحدالمپیک جسارت به خرج دادی که رفتی خونه طرف وپیش مادرش لواش دادی وخب حتما براش درد سر درست کردی چون این رابطه ها دور از چشم خانواده ها ودر خفاست خب در کل اشتبا ه ازجانب شماست که فکر میکنی پسرها به خاطر ازدواج رابطه برقرار میکنند اصلا اینطور نیست واونا فقط به دنبال کامجویی ولذت هستند نه ازدواج هزاران دختر باابن توهم ازدواج دچار مشکل شدن وتا ناکجااباد پیش رفتند وضربه های روحی شدید خوردند که بی حسابه نمونه های فراوانش رو خودم مشاوره دادم ای کاس تجربه های تلخ دیگران مایه عبرت بقیه میشد ودنبال دوست یابی نمیرفتند هیچکس از داخل کوچه خیابون همسر انتخاب نمیکنه بلکه با مشورت خانواده دختری اصیل وبکر پیدا میکنه که فقط مال خودش باشه لطفا دیگه دنبال دوست یابی نباش وارزش خودت رو پایین نیار ودنبال کسب موفقیتهات باش وبا امید به خداوند منتظر شاهزاده رویاهات سعی کن توبه کنی وبا خدا رابطه بهتری برقرار کنی رابطه با نامحرم گناه هستش وعاقبت خوبی نداره منشاءخیلی از طلاقها همین عشقهای خیابونی هستش برات ارزوی توفیق روز افزون دارم
دخترم مراقب خوبیهات باش...
@onlinmoshsvereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💠عواملی که به #اسپرم آسیب میزند👇
۱-سیگار
۲-گرم نگه داشتن بیضهها
۳-استفاده ی زیاد از سونا و جکوزی
۴-گذاشتن لپ تاپ رو پاها
۵-گذاشتن موبایل در جیب شلوار
۶-نشستن طولانی
🍃❤️ @onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💠 #داستان_زاهد_و_زن_بدکاره
🔴 امام صادق (ع) فرمود: #عابدى بود که شیطان از عبادتش رنج میبُرد به لشكریانش گفت: چه کسی میتواند او را منحرف کند؟ یکی گفت: من. شیطان پرسید: از چه راهی؟ گفت: از راه كار خیر. شیطان گفت: خوب است. شیطانک آمد و در برابر عابد شروع به #نماز خواندن كرد و اصلا نمیخوابید. عابد گفت: چگونه به اینجا رسیدی؟ شیطانک گفت: من گناهى كردم و از آن #توبه نمودهام و هرگاه یاد آن گناه میافتم به نماز خواندن نیرو میگیرم. عابد گفت: آن گناه را به من هم بگو تا انجام دهم و بعد توبه كنم. شیطانك گفت: برو به شهر و نزد فلان زن #فاحشه برو و از او كام بگیر و سپس #توبه كن. عابد به شهر آمد و نزد آن زن رفت و به او گفت: برخیز! زن برخاست و به درون اتاق خود رفت و به مرد #عابد گفت: وارد شو! عابد داخل شد. زن به عابد گفت: شرح حال خود را براى من بگو، عابد سرگذشت خود (و شیطان) را براى آن زن تعریف كرد. زن گفت: اى بنده خدا ترك گناه آسانتر از #توبه كردن است. آن كس كه این راه را پیش پاى تو گذاشته #شیطانی بوده که در نظرت مجسم شده است. برگرد كسى را (در آنجا) نخواهى دید.
💠 عابد برگشت و آن زن همان #شب از دنیا رفت، و چون صبح شد دیدند بر در خانهاش نوشته شده: بر سر #جنازه این زن (براى دفن و كفن او) حاضر شوید كه او از اهل #بهشت است. مردم تا سه روز جنازهاش را به خاك نسپردند، خدا به پیغمبر آن زمان وحى فرمود: بالاى جنازه فلان زن برو و بر آن #نماز بخوان و به مردم بگو: بر او نماز بخوانند كه من بهشت را بر او واجب كردم زیرا فلان بندهام را از #گناه و نافرمانى من بازداشت.
📙روضه کافی،ج ۲، ص۲۴۲
🍃❤️ @onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#همه_بدانیم
ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﺯﻻﻝ ﺑﺎﺷﯽ،
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻮﺭﯼ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﯽ...💫
ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻴﺪﺍﺭﻧﺪ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﯽ...😊
ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺷﺪ!😃
ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺎﮎ ﻧﯿﺘﯽ...👌
ﻭ ﭘﺎﮎ ﻧﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ، ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﺀ، ﺧﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ.💞
ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ،
ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﯽ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﺎﻫﺪ...
ﻭ ﺑﯽ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﻭ ﮐﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ...
ﻭ ﺳﻼﻣﺖ آﻧﻬﺎ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻠﺐ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ...
ﭘﺲ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﯿﮏ ﺍﻧﺪﯾﺶ ﻭ ﺧﯿﺮ ﺧﻮﺍﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ...😍
#کانال_مشاوره_آنلاین 🌹🍃
@onlinmoshavereh
#سوال462
سلام استاد وقتتون بخیر
من ۳۲سالمه همسرم ۶سال بزرگتر پسرعمه من 8ماه عقدیم البته این ازدواج بامیل من صورت نگرفت بخاطر اعتیادش نتونستیم زندگیمونو شروع کنیم روزبروزداریم ازهم فاصله میگیریم قول داده بود ترک کنه اما هنوز ..
من تواین مدت حتی نتونستم باهاش راحت باشم جوریه که سرچیزای کوچیک قهرمیکنه بحثای قبلو پیش میکشه چندین بارازش خواستم که ناراحتیش رو بگه اما همه روجمع میکنه بارفتارهای سرد کم محلی کردن میفهمونه همیشه من پیشقدم میشم برای حل این بحثها اگه ازطرف منم نباشه ایشون شده تا یک هفته ن زنگ زده ن پیام وهمیشه ایشون حق به جانبه و شاکی ازمن ورفتارام من نهایت تلاشمو برای محبت ونزدیک شدن بهشون میکنم فایده ای نداره قانع نیستن.. من زنم نیازبه حمایت دارم نیازبه محبت دارم اما تواین مدت اصلا حس نکردم که منم میتونم ی قهرکوچیک داشته باشم فقط برای جلب توجه چون فایده ای نداشته من تواین زندگی هیچ جایگاهی برای ایشون نداشتم لطفا راهنماییم کنید بدونم چجوری باید رفتارکنم
پاسخ ما👇
سرکارخانم #شمس مشاور خانواده
سلام خواهر خوبم
اول اینکه ازدواج حتما حتما باید از روی میل وعلاقه باشد تاسختی های ان قابل تحمل باشد که اینکه یک بله بگوییم که فقط بگویند فلانی هم ازدواج کرد اصلا بعضی وقتها ازدواج نکردن بهتره تا یک ازد واج ناصحیح صورت بگیره
الان که صورت گرفته حتما باآگاهی اڗ وضعیت طرفتون بوده وقبول کردین که با یک فرد مریض ازدواج کنید
قبول کن که ایشان وضعیتش استثنایی هستش ویه فرد عادی نیست چون اعصاب حساس تری داره وشاید خیلی وقتها ارامش نداشته باشه واگه زود رنج هستش به همین دلیل است وشما نمیتوانید توقع یک انسان سالم وعادی رو از او داشته باشی
بااین اوصاف باید با خودت رو راست باشی که ایا برایت قابل هضم هست یا نه آیا توان تیمار یک فرد مریض وزود رنج را داری یانه
حق باشماست که زن به حامی وتکیه گاه نیاز دارد ولی نه در این مورد چون اینجا شما باید حامی باشی وایشان را تیمار کنید تا شاید روبه راه شود
بسته به توان خودت باید تصمیم بگیری که ادامه بدی یا.....مو فق باشید
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺