⬅️ چند تربیتی شدن کودک
وقتی كودك متوجه مي شود در خانه يك دستی وجود ندارد و به وسيله چند نفر بزرگ مي شود، به اين نتيجه مي رسد چيزی به اسم درست و غلط نيست.
مثلا مادر ميگه نميتونی بستنی بخوری پدر ميگه بعد از غذا ميتونی بخوری و مادربزرگ ميگه عزيزم بيا الان بخور.
بهتر است همه افراد يك دست اشتباه رفتار كنند تا این که در خانه يكی رفتار اشتباهی دارد و ديگري رفتار درست.
يك دستی بزرگترين عامل آرامش كودك است. کسانی که به مادر در نگهداری کودک کمک
می کنند بهتر است بدانند بهترین راه تکرار کاری است که مادر با کودک انجام می دهد.
➡️ @onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
⬅️ حتما حداقل روزی یک بار همسرتان را ببوسید.
هنگام ترک منزل با بوسه خداحافظی به او روحیه بدهید.
یا هنگامی که به خانه باز می گردد همراه با بوسه از او استقبال کنید.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#گهواره_ي_خالي
#قسمت_پنجم
از دو روز پيش كه پريشان و سرگردان از امير جدا شدم دوباره در لاك خود فرو رفتم و نتوانستم كلامي در اين باره با كسي سخن بگويم. چندباري خواستم با مادر يا شهاب صحبت كنم تا از آنها بخواهم آب پاكي را روي دستش بريزند، تا خيالم آسوده شود، ولي نتوانستم! چه چيزي مانعم ميشود، نمي دانم؟! شايد مي دانم و نمي خواهم به آن شاخ و برگ دهم!
امروز اول محرم است و جنب و جوش در خانه ما بيشتر از روزهاي ديگر است. هوا كم كم تاريك مي شود و من همچنان در جايم نشسته ام و جنگي تن به تن با افكارم راه انداخته ام. صداي پچ پچي را از پشت در اتاقم مي شنوم. بنظرم مادر و شهابند.
ضربه اي به در اتاق نواخته مي شود و در باز مي شود. سر شهاب را مي بينم كه از لاي در اتاق داخل مي شود
- صابخووونه؟! كجايي، تو غار؟!
بي حوصله تر از آنم كه مانند گذشته با او كل كل كنم در را به آهستگي باز مي كند
- كجايي؟! پس چرا تو تاريكي نشستي؟!
چراغ روشن مي شود و چشمان من تاريك. كمي كه مي گذرد چشمانم به نور عادت مي كند. مي بينمش كه مشكي پوشيده و ته ريش دارد. مثل هميشه خوشتيپ با نگاهي مهربان. نگاهم را كه شكار مي كند چشمكي مي زند
- احوال شريف؟
جوابي نمي دهم. مي رود پشت پنجره و پرده را كنار مي زند
- خوب از اينجا ما رو تحت نظر داريا
مي خندد و وقتي قيافه مرا مي بيند غر غر مي كند
- نچسسسب! باز چي شده رفتي تو لك!
نگاهش مي كنم. ديده در ديده اش مي دوزم تا مثل هميشه از نگاهم بخواند. لحظاتي در سكوت بهم خيره مي شويم، دست از لوده بازي اش بر مي دارد و با لحني نسبتا خشمگين مي گويد
- نكنه اين آتيش از گور امير بلند شده، هاان؟!
همچنان سكوت را ترجيح مي دهم
- حتما اون روزي كه بردتت بهشت زهرا دهن وا كرده. آره؟ همه ي اين پريشونيت براي اونه؟ پس چرا چيزي نمي گي؟
ناگهان از سكوت خسته مي شوم. چه كسي بهتر از شهاب كه دردم را به او بگويم؟
- شهاب. يادت كه نرفته پنج سال پيش انتخابم بين علي و امير، علي بوده. چون دوسش داشتم و مهرش به دلم بود، ولي امير نه! براي امير ارزش زيادي قائل بودم و هستم ولي انتخابم نبوده! اما حالا اين صبر كردنش داره دوباره يه آتيشي ميندازه به جونم.
عصبي مي شوم و صدايم كمي بلندتر مي شود
- يه سال و نيم از فوت علي مي گذره و يكسال از فوت پرهام. من دو تا داغ بزرگ تو فاصله خيلي كم ديدم. شهاب! من اون آدم سابق نيستم. من داغونم. چطوري اينا را تو كله ي اون رفيقت فرو كنم كه انقدر نگه صبر مي كنم، منتظرت مي مونم! شهاب! من تنهام، حيرونم، سرگردونم! دلم نمي خواد بخاطر خلاصي از اين اوضاع به ريسمون امير چنگ بزنم و اونم بكشم ته چاه زندگيم. دو روزه اينا مثل خوره تو جونمه. دلم براش مي سوزه. نمي خوام بدبختش كنم. اينا را بهش بفهمون. بهش بگو من ضعيف تر از اين حرفام كه بتونم در برابرش مقاومت كنم. زياد اصرار كنه مي رم زنش مي شم تا بفهمه چه غلطي كرده كه از من خواستگاري كرده!
حباب بغضي كه در ميانه ي حرفهايم در گلويم باد كرده بود، مي تركد و صداي گريه ام بلند مي شود.
- ترو خدا كمكم كن. نمي دونم چيكار كنم. مستأصل شدم.
شهاب كنارم مي نشيند و دستش را دور شانه ام مي اندازد و كمي فشار مي دهد. كمي كه گريه ام آرام مي گيرد صدايش را از كنار گوشم مي شنوم. آرام و با طمأنينه:
- بهار! مي بينم كه داري حرفاي جديد مي زني؟ تا الان مخالفت محض داشتي ولي الان مي گي تنهايي و اگر اون زياد اصرار كنه قبول مي كني؟ من نمي دونم دقيقا چي تو سرته، ولي اگر واقعا احساس مي كني كه نياز داري ازدواج كني امير يه گزينه از سرناچاري نيست، يه گزينه ي ويژه است. از اونا كه نبايد راحت از دستش بدي! من و تو كه باهم اين حرفا رو نداريم، زني با موقعيت تو كمتر پسري با موقعيت امير به خواستگاريش مياد. من مطمئنم اين درخواستش تتمه اون عشق سابقه كه تو قلبش باقي مونده. البته اينم بگم، تو فقط تجربت از اون بيشتره وگرنه چيزي ازش كم نداري. خوشگلي، خانمي، نجيبي، تحصيلكرده اي، خونواده داري. پس انقدر خودتو رو دست كم نگير كه بگي باهاش ازدواج كنم اون بدبخت ميشه!
- نه، متوجه منظورم نشدي! شايد به لحاظ موقعيت ظاهري و اجتماعي ما با هم جور باشيم ولي همون تجربه اي كه مي گي، باعث اختلاف فكري و احساسيمون ميشه كه از زمين تا آسمونه! من قبلا همسر شدم، مادر شدم! مي دوني يعني چي؟! نه، تو اصلا مي فهمي من هنوز بعد از يكسال شيرم خشك نشده، يعني چي؟! يعني من يه مادرم هنوز! اينو مي فهمي؟ تو هيچي، امير اين چيزا رو مي فهمه؟! گمون نكنم اين چيزا رو درك كنه كه بازم پافشاري مي كنه؟!
سكوت كرده است مثل اينكه از حرفهايم جا خورده، مطمئنم مرا نمي فهمد وقتي خودش پدر بودن را به معناي واقعي تجربه نكرده!
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤
خدایا ❣
دلهاى گرفته را شاد
و دستهاى نيازمند را🙏
بى نيازگردان وقلبى نورانى✨
تنى سالم و زندگى ارام و بی دغدغه✨
نصيب دوستانم بگردان🙏
آمیـــن یا رَبَّ 🙏
✨هروقت که دستت از همه جا کوتاه شد ، بگو
🙏وَ افَوِّضُ امرِی اِلَی الله
اِنَّ اللهَ بَصِیرُ بِالعِبَادِ🙏
کارم را به خدا میسپارم ،
خداوند بینا به بندگان است 🙏
شبتون در پناه خدا ✨ 🌙 ✨
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔴 #مهارت_گـلایهکردن
💠 اگر گلایهای از همسرتان داشتید با پیامک و یا #تلفنی نگید، بذارید وقتیکه آرومه، #گرسنه نیست و راحته؛ اونوقت باهاش منطقی حرف بزنید و از دَرِ نیاز و درخواست وارد شوید:
💠 مثلا بگید دلم میخاد در مورد این مسئله کمکم کنی...
💠 من همیشه تو رو بهترین پشتیبان خودم میدونم...
🍃❤️ @onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💁🏻 #سیاست_های_زنانه
اگر میخواهید به مسافرت بروید
به مرد بگویید؛ «عزیزم!… من فکر میکنم کمی خسته شده-ای!… نیاز به استراحت داری. پیشنهاد میکنم چند روزی را مرخصی بگیر و در خانه استراحت کن!»
این پیشنهاد خیلی زیرکانه است😉
چرا؟ چون شما با علم به این که دارید دستور غیرمستقیمی را صادر میکنید، این حرف را زده اید.
👈🏻 پس مرد هم برای این که ریاست خودش را ثابت کند و هم با شما صد در صد مخالفت نکرده باشد، با بخش مرخصی موافقت می کند. و بعد مرثیه ای از سختی کار و مشقاتش برایتان خواهد گفت. ولی از آنجا که مرد است، باید با شما مخالفت کند و به نوعی شما را هم مدیون خودش نماید
👈🏻 پس با کمال افتخار و با نهایت سخاوت خواهد گفت: «بله. موافقم. ولی در خانه نمیمانیم. یک سفر کوچک می رویم شمال!»…
این طور شما به خواسته ی خودتان رسیده اید. هم ریاست مرد را به عنوان یک اصل تغییر ناپذیر، پذیرفته اید و هم حرف خودتان را به کرسی نشانده اید.
@onlinmoshavereh
🌺🌸🌺🍀🌺🍀🌺
سوال369
سلام خدا قوت، من خانمی ۴۲ساله هستم شوهرم ۴۶سالشه، ماهموخیلی دوست داریم ازدواجمونم باعشق شروع شد سه فرزند هم دارم دخترم به تازگی عقدکرده، مشکل من اینه که بااینکه شوهرم میگه خیلی دوست دارم وخیلی کارهاهم برام میکنه از نظر رابطه جنسی مشکلی هم نداریم قربون صدقه همم میریم، منم توزندگی به قول خودش هیچی کم نزاشتم، فقط چیزی که هست در این مدت ۲۶ سال زندگی تاحالا دوبار زن صیغه کرده که من بخاطر اینکه دوستش دارم گذشت کردم وگفتم بخشیدمت اونم دیگه این کارو نکرده، منم خیلی بهش اعتماد کردم، ولی الان از اونجایی که من خبر دارم بایه خانمی چند ماهه اشنا شده وباهم بیرون میرن و ،: به بهانه ای که میخواد بره جایی کارداره میره وبااون میگذرونه حتی جمعه ها، منم فهمیدم بهش هم تذکر دادم گفت اره درسته ارتباط داره فقط درحد کمک کردن به اونه و به درددلش گوش کنه و-- وهیچ رابطه ای نداره، ولی من دارم داغون میشم دیگه نمیتونم تحمل کنم بارها خواستم خودمو بکشم که ولی از اخرت ترسیدم به من بگید چکار کنم خوراکم شده هرروز اشک واه دیگه تحمل چند سال پیشو ندارم خسته شدم بخدا، هرنوع محبتی که بگین بهش کردم از دادن پیامهای عشقانه وهر محبتی که بگین من بهش میکنم میگه من هیچ کس برام تو نمیشه من فقط با اون دوستم ، ایا این درسته دارم داغون میشن کمکم کنین نمیتونم حرفامو باهیچ کس دیگه ای بزنم نمیخوام ابروی شوهرم بره
پاسخ ما👇
سرکارخانم #شمس مشاورخانواده
سلام مادر شما خودت عاقل تر وفهیم تر از اونی هستی که من بخوام چیزی بهتون بگم الان مهم اینه که تو همه جوره از همسرت رضایت دتری این یعنی اینکه این بنده خدا هنه جوره حواسش به شما هست وجای هیچگونه گلگی برای شما نذاشته وکم وکسری وجود نداره پس دیگه این همه بی تابی برای چی ایشون از جمله مردان مدیری هستش که توانمندی چرخوندن چند زندگی رو باهم داره خب توی جامعه امروزی ما هستند زنان بی سرپرستی که نیازمند دستگیری مالی وگاهی عاطفی دیگری هستند تا خدای ناکرده به فساد وگناه نیافتند وهمسر شما هم منظورش همینه جلو گیری از گناه بین خودمون بمونه !شماره کنتور که نمیندازه چیزی هم ازش کم نمیشه مس لطفا زندکی رو به خودت زهر نکن وهمچنان خانم وبا وقار رفتار کن وسعی کن هم جوره وظیفه همسری رو به جا بیاری وچیزی کم وکسر نباشه مطمئن باش خودش دست برمیداره از کارش در واقع بانوی اصلی قلبش تویی واونا مهمان چندروزه پس خیلی به خودت سخت نگیر وخودت رو ازار نده وفکرهای بیخود هم نکن واز زندگی در کنار همسر توانمند خودت لذت ببر
شاد باشی
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🏖خدایا !
شاد کن دلی را که گرفته و دلتنگه
بی نیاز کن کسی را که به درگاهت نیازمنده
امیدوار کن کسی را که به آستانت ناامید است
بگیر دستانی که اکنون به سوی تو بلند است
مستجاب کن دعای کسی که با اشکهایش تو را صدا میزند
حامی اون دلی باش که تنها شده
دستگیر دستی باش که درمانده است و رو به آسمانت دراز
و در آخر بیامرز تمام عزیزانی که در دل خاک آرمیده اند و ما دلتنگشان هستیم
پروردگارا
امروز و همیشه سلامتی و شادی را مهمان دائمی دلهای عزیزان و دوستانم گردان ...
آمین یا رب العالمین
📎@onlinmoshavereh
دعای امـــروز ظهر من برای🍃
شما آرزو میکنم🌸
سلامتي ،دل خوشی🍃
شادي ، امنیت،ایمان، ثروت🌸
عاقبت بخیري روزیتون باشه🍃
ظهر زیباتون بخیر🌸
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
⬅️ ﻫـــﻔﺖ ﺗﻤﺮﻳﻦ ﺑﺮﺍی ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺍﻋــﺘﻤﺎد به نفس
1_ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭ ﺭﺩﻳﻒ ﻫﺎﻱ ﺟﻠﻮ ﺑﻨﺸﻴﻨﻴﺪ.
2_ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻤﺮﻳﻦ ﻛﻨﻴﺪ.
*ﻋﺪﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ 2ﻣﻌﻨﺎ ﺩﺍﺭﺩ :
ﺍﻟﻒ : ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻭ
ﺏ: ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺿﻌﻒ ﻭﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻲ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻭ
3_ ﺳﺮﻋﺖ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻨﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻛﻨﻴﺪ.
ﺣﺮﻛﺎﺕ ﺑﺪﻥ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻭﺍﻛﻨﺶ ﺫﻫﻦ ﺍﺳﺖ. ﺁﺩﻣﻬﺎﻱ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻨﺸﺎﻥ ﻛﻤﻲ ﺷﺒﻴﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﻳﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻣﻬﻤﻲ ﻣﻲ ﺭﻭﻧﺪ ﻭ ﻳﺎ ﻛﺎﺭ ﻣﻬﻤﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﺗﻜﻨﻴﻚ ﺭﺍ ﺑﻜﺎﺭ ﺑﺒﺮﻳﺪ ﺗﺎ ﻧﮕﺮﺵ ﻣﺤﻴﻂ ﺧﺎﺭﺟﻲ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ کند.
4_ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺟﺪﻱ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻴﺪ.
5_ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺟﺪﻱ ﺑﺎﺷﻴﺪ.
6_ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﻧﻈﺮ ﺑﺪﻫﻴﺪ.
7_ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺩﺍﺭﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﻤﺒﻮﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺍﺳﺖ.
ﺗﻮﺻـــﻴﻪ ﻫﺎی ﺩﻳــﮕﺮ
1_ ﺳﻌﻲ ﻛﻨﻴﺪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﻴﺪ..
2_ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻣﻜﺎﻟﻤﻪ ﺗﻠﻔﻨﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﻨﻴﺪ..
3_ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ ﻟﻔﻆ ﻣﺘﺸﻜﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻜﺎﺭ ﺑﺒﺮﻳﺪ..
4_ ﻣﻘﺘﺪﺭﺍﻧﻪ، اﻓﺮﺍشته ﻭ ﺑﺎ ﮔﺎﻣﻬﺎﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﺪ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﻳﺪ..
5_ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻧﻜﻨﻴﺪ..
6_ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﺷﻮﻳد..
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺