eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.9هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد،🍁🍂🍁 یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز🍁🍂🍁 برایت آرزوهای خوب دارد🙏 عمرت یلدایی🍉🍎🍉 دلت دریایی❤ روزگارت بهاری🌹 عصر زیباتون بخیر 🍉 😊 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
👈🏻سعی کنید حریم یکدیگر را مراعات کنیدواز جرّ و بحث با هم خودداری کنید. مطالب بیجا را با سکوت خود و یا ارائه پیشنهاد مناسب به گفتگوهای سازنده و ثمربخش تبدیل کنید. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال629 سلام سوال من در مورد دخترمه که ۲۹ آذر ۶ سالش رو تموم می کنه. از تنهایی رفتن به سرویس بهداشتی می ترسه و در رو هم نمی بنده ودیگر اینکه بعضی وقت ها شب ادراری داره به نظرتون مشکل کجاست؟؟ پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاورخانواده باسلام مشکل همون ترس یا فوبیا است باید یه مدت همراهیش کنید تا باورش بشه که توی تنهایی چیزی نیست وترس نداره این فوبیا اگه ادامه میدا کنه میتونه مشکل ساز بشه براشون دیگه اینکه سعی کنید عصر هنگام دیگه به دختر گلت مایعات خصوص چایی ندی حتما قبل خواز ببریش دستشویی وبه محض بیدارشدن هم ببریش دستشویی غذاهای باطبع سرد بهش ندی واز غذاهای باطبع گرم استفاده کنید احتمالا مثانه اش سرد شده باید گرم نگهش داری واصلا بهش استرس وارد نکنی ورفتار خشونت امیز یا تنبیهی هم نداشته باشی اگه باز هم با همه رعایت ها مشکل داشت حتما به متخصص داخلی مراجعه کنید وبرای کلیه ومثانه او حتما ازمایش بدین چوت عفونت هم میتونه عاملی باشه اگه نتونستین ترسش رو کنترل کنید حتما به مشاور ویا روانپزشک برای رفتار درمانی مراجعه کنید تا فوبیاش رو کنترل کنید @onlinmoshsvereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕ نکته مهم تربیتی ➖قاعده علمی این است که متأسفانه وقتی کودکان در کودکی کودکی نمی کنند ، در بزرگسالی کودکانه زندگی می کنند . @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕ گوش دادن به فرزندان ➖کودکان برای شاد بودن، بیش از هر چیزی به گفتگو با ما نیاز دارند. ➖زمانی که فرزندتان می‌خواهد با شما صحبت کند، اگر آب دست‌تان است زمین بگذارید و سر تا پا گوش شوید و تا زمانی که صحبت‌های او تمام نشده است، صحبت نکنید. ➖در ضمن نخواهید در آن زمان نقش معلم را ایفا کنید و اشتباهات او را اصلاح کنید. با این کار او درمی یابد که چقدر برای او ارزش و احترام قایل هستید. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕دوران کودکی تاثیر بسیار مهم و بسزایی در بزرگسالی آدمی دارد و قسمت زیادی از هویت و شخصیت انسان در دوران کودکی شکل می گیرد از طرفی دیگر هیچ کسی در دنیا وجود ندارد که در کودکی آسیب ندیده باشد و کاملاً درست و صحیح و یا سالم و بدون آسیب به هشت سالگی رسیده باشد اگر ما در دوران بزرگسالی این زخم ها و اسیب ها را با رفتن پیش یک روانکاو و یا روانشناسی و آگاهی و دانایی حل نکنیم و بر آنها مرهم نگذاریم بی شک بسته به آن آسیب ها و مقدارشان زندگی در بزرگسالی ما را خراب خواهند کرد ! بنابراین باید آسیب های دوران کودکی را درست کنیم و گرنه هم زندگی خود هم زندگی همسر خود و هم بچه ها را خراب خواهیم کرد و در این باره هیچ شوخی هم وجود ندارد و هیچ استثنایی هم وجود ندارد. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕زودرنجی در کودکان، حاصل یک زخم روحی است! ➖زخم‌های کودکان ممکن است از ۴ (ت) آسیب‌رسان (تهدید، تحقیر، توهین، تمسخر) حاصل شده باشد. پرسش: دختری پنج ساله دارم که خیلی زود رنج است و سر هر موضوعی سریع گریه می کند و واکنش نشان می دهد و به جواب منفی من عکس العمل نشان می دهد و زود عصبی می شود و جیغ می زند و گریه می کند. پاسخ: زودرنجی در هر سنی حاکی از زخمی است که مرتب تحریک می‌شود، یعنی به هر دلیلی، فرزند شما از زخمی روحی رنج می‌برد. این زخم‌ها ممکن است از ۴ (ت) آسیب‌رسان (تهدید، تحقیر، توهین، تمسخر) حاصل شده باشد. ➖آیا شما و همسرتان بیش از این که او را تشویق کنید، تنبیه می‌کنید؟ مهم‌ترین مسئله برای کودک، پر بودن بانک عاطفی است، یعنی اینکه احساس کند که دوستش دارند. برای این کار، تکلیف زمان کیفی را به شما پیشنهاد می‌کنم. شما به عنوان مادر حتماً اگر در اوج خستگی هم باشید، حتماً به فرزندتان غذایی می‌دهید و او را گرسنه نمی‌گذارید، ولی گاهی فرزند ما، از گرسنگی روحی رنج می‌برد. برای اینکه فرزند دلبندمان دچار گرسنگی روحی نشود، غذای روح که همان آغوش و بازی و محبت است را پیشنهاد می‌کنم. حتماً هر روز حداقل نیم ساعت را باید با او، فعالیتی که خودش دلش می‌خواهد داشته باشید. جیغ و گریه و زود عصبی شدن حاکی از این است که سیستم استرس فرزند شما حساس شده است و هر فشار کوچک را هم بیش برآورد می‌کند و واکنش بزرگ نشان می‌دهد. دلیل عصبی بودن بچه‌ها می‌تواند، احساس غم و تنهایی، خستگی، حوصله سر رفتن، فضای متشنج خانه، دعوای پدر و مادر، توقع زیاد از کودک، گرسنگی، کم خوابی و … باشد. علت زمینه ای را پیدا کنید و در رفع آن بکوشید.. کار دیگری که می‌توانید انجام بدهید، تلخ گیری است. یعنی تحمل هیجانی خودتان را بالا ببرید. اگر کودک شما از مساله ای پریشان شده و آن را با شما مطرح می‌کند، شما تلخی آن را بگیرید و آن مسئله ناراحت کننده را درون خودتان نگهدارید و به شکل قابل تحمل تری به فرزندتان برگردانید. مسئله دیگر، حال خود شماست. تحقیقات ثابت کرده است که خشونت مادر، سبب عصبی شدن و خشونت کودک می‌شود. حال خودتان چطور است؟ اگر عصبی، افسرده، مضطرب هستید حتماً برای درمان خودتان اقدام کنید. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
عروس خانم ما چرا انقد بی‌حال شده؟ عروس گلم الان باید خوشحال‌ترین دختر این مجلس باشی ها...! پوزخندی زدم و به شکم برآمده و صورت رنگ و رو رفته‌اش نگاه کردم. -حق با شماست مادر جون، یه خرده خسته شدم. لعنت به تمام حرف‌های دلی که تبدیل به دروغ می‌شوند و بعد دیگر کسی نمی‌پرسد فلانی چرا این طوری شدی! ملیحه با سارافن کرم و ساق ضخیم سفید رنگش که هیکل درشتش را درشت‌تر نشان می‌داد به سمتمان آمد. نگاهی به چهره‌ی خسته‌ام انداخت و رو به مادر گفت: - مامان منم عروس شم خسته میشم؟ دستش را روی شانه‌ام گذاشت و با لودگی گفت: -ارغوان چرا نمیگی امیر آقا بیان بالا؟ یا اگه دوست داری خودت برو پایین! دستش را کنار زدم و دوباره روی مبل سلطنتی‌ام که حالا در نظرم چیزی جز مبلی ساده نبود، نشستم. صدای دست زدن‌ها و کل کشیدن‌ها قطع شده بود و تمام چشم‌ها خیره به من بود. سرم را پایین انداختم که کسی از پشت در اتاق گفت: -یا الله...! فاطمه خانم، من و حاج جواد و امیر خان می‌تونیم بیایم داخل؟ بعد از چند دقیقه که خانم‌ها هول کرده بودند و بعضی‌هایشان دنبال چادر و وسایل‌شان می‌گشتند، داخل شدند. سرم را دوباره پایین انداختم که حاج جواد عبایش را روی بازوهای برهنه‌ام انداخت و با محبت به منی که داشتم از شرمساری سرخ می‌شدم گفت چیزی شده دخترم؟ رو به راه نیستی سادات خانم. شنلم را که روی زمین افتاده بود، برداشتم و عبای حاج‌آقا را پس دادم و در جواب گفتم: - چیزی نیست حاج آقا، کمی خسته شدم. با محبت لبخندی زد و با خوش رویی از کنارم بلند شد. آقا جون صدایم کرد و مجبور شدم از روی صندلی بلند شوم و به سمتش بروم. در همان راه، امیر را دیدم که با پوزخند محوی به تماشای مادرش نشسته! انگار مادرش دخترک شانزده- هفده ساله است که دارد با نگاهش، قورتش می‌دهد! - بله؟ دستی به ریش‌های یک دست سفیدش کشید و گفت: - امشب حسابی آبرومون رو بردی! بیرون خلوت شده اگه می‌خوای می‌تونی بری حیاط... در دل پوزخندی زدم و با گستاخی تمام به چشم‌های سرخ شده آقاجون خیره شدم. چقدر عالی! پدرم به امیر نگفته بود که چرا نگذاشتی دخترم بیاید به حیاط و حالا فکر کرده من حسابی ناراحتم و عقده‌ی حیاط رفتن پیدا کرده‌ام! بدون توجه به مهمان‌ها درب را گشودم و به سمت اولین تخت داخل حیاط رفتم. حیاط کاملا خالی شده بود و جز چند تا پسر جوان که آشنا بودند کس دیگری داخل حیاط نبود. مثل آن که مردها منتظر خانم‌هایشان بیرون خانه ایستاده بودند. پسر عمه طاهره به شانه‌ی علی رضا زد و من را نشان داد. یک لحظه خجالت کشیدم و خواستم برگردم اما هیچ دلیل موجهی برای برگشتن پیدا نکردم. صندلم را که پانزده سانت پاشنه داشت از پایم در آوردم و به پشتی روی تخت تکیه زدم. چند لحظه بعد، آن دو شروع به خندیدن کردند. دلم می‌خواست بروم و فریاد بزنم که به چه می‌خندید؟ اصلا شاید هم با من نبودند! ملیحه با سرعت و در حالی که سینه‌هایش تند تند تکان می‌خوردند و به سختی تنفس می‌کرد، به طرفم دوید و موبایلم را به دستم داد. - تلفنت خودش رو کشت. کجایی تو؟ گوشی را از دستش قاپیدم، ناشناس بود. -بله؟ صدا قطع و وصل می‌شد و نمی‌گذاشت متوجه صحبت تماس گیرنده بشوم. -شادی کجایی؟ نفسم به شماره افتاد. شادی دیگر که بود؟! -ببخشید آقا من شادی نیستم تلفن را قطع کردم که امیر با اخم غلیظی که روی پیشانی بلند و خوش تراشش بود به سمتم آمد. چپ چپ به پسرها نگاه کرد که باعث شد آن‌ها هم به بیرون بروند. کم‌کم خانم‌ها هم یکی پس از دیگری با بوسه‌های آبدار و مضحکشان خانه را ترک کردند. حیاط کاملا خلوت شد و صدای زنگ خوردن گوشی‌ام به گوش امیر رسید. طوری رفتار کردم که انگار نه انگار چیزی شده و بعد از قطع تماس همان ناشناس، موبایلم را زیر دامن سفید چین‌دار و بلندم قایم کردم و با لبخند طوری که انگار همه چیز عالیه گفتم: - چیزی شده؟ بیا بشین! نگاه گذرایی به ملیحه کرد که باعث شد ملیحه به سرعت از ما دور شود. کنارم روی تختی که با فرش قرمز پوشانده شده بود و هر طرف اش پشتی زرشکی رنگ بود نشست. -ببینید! نمی‌خوام ناراحتتون کنم. من ازتون خواستم نیاید داخل حیاط. خب الان خلوت بود و مشکلی نداشت. بعد هم من که می‌دونم از دست من ناراحت شدی اما دست خودم نیست! به هم‌جنس‌ها شک دارم نه به شما! از اون پدر، دختر بدی درنمیاد، میاد؟ دست‌های یک دست و سفیدم را به رخ کشیدم. - گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل؟ @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌞9ماه گذشت🌝 😣بعضیهادلشون شکست😢 😡بعضیها دل شکوندن👿 😍خیلیهاعاشق شدن❤ 😪وخیلیهاتنها شدن💔 👴خیلیهاازبینمون رفتن🚶 👶خیلیهابینمون اومدن👪 😥گریه کردیم😭 ☺وخندیدیم😊 🙏آرزودارم🙏 🍂3ماهی🍂 🌷که درپیش دارید 🌷 🌻آغاز روزهایی باشه🌻 🌸که آرزوشو دارید🌸 💕و به آرزوهات برسی💕 💰پول💰 🏘خونه 🏡 🚗ماشین🚙 💑عشق و همسر💑 @onlinmoshavereh
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ‌♦️ 💠 تجربه درمان پوکی استخوان پای +دردهای + خونی+ضعف+ همه درمان میشه. ☯پودر جوانه یونجه+سویق سنجد+ پودر باقلا +سویق عدس.( هرسه ترکیب با دوشاب انگور حب سازید 👈روزی 9 حب بخورید.) ☯نوره زرنیخ دار بزنید.بعد روغن زیتون +بنفشه +مومیایی را ترکیب کنید و پس از شستن نوره بدن را کامل در حمام با روغن چرب کنید تا بخورد بدن برود. 👈(هفته ای 3 بار تکرار شود) .مقدار نوره (1 قاشق غذاخوری )در (1لیوان) آب باشد مانند صابون به بدن بمالید بعداز 1 دقیقه بشویید. ‼️توجه:::هدف موبری نیست,هدف تراکم استخوان است. ↩️بعداز شستشو و زدن روغن از حمام خارج شوید آش باقلا هفته ای (3 بار )بخورید. ☯هرروز صبح (1 قاشق) را جوشانده صاف کنید با خاکشیر وتخم شربتی هر کدام (۱ قاشق )میل کنید. 👈انجیر,زیتون,کلم زیاد بخورید. 📛ترک نوشابه,نمک زیاد,ماست,دوغ,چیپس,پفک,سیب زمینی, گوشت گاو ,گوساله , سوسیس , کالباس , صبح پنیر نخوردن , ماست ودوغ اصلا نخورید,رب گوجه وکیوی ممنوع. 💥نشر دهید 💐 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃
#حدیث 💛قال امیرالمؤمنین علیه السلام: 🔻عَلَيْكُمْ بِالسَّخَاءِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ فَإِنَّهُمَا يَزِيدَانِ الرِّزْقَ وَ يُوجِبَانِ الْمَحَبَّةَ 🔺 🔻بر شما باد به سخاوت و خوش‌اخلاقی، زیرا این دو روزی را زیاد می‌کند و موجب محبت مردم می‌گردد.🔺 📚 تصنیف غررالحکم ۸۵۲۸ @onlinnoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺