هدایت شده از °[ تربیت دینی ]°
📌 دومين دوره مجازی
💥 مخاطب شناسی نوجوان و جوان 💥
🎁 تخفيف ويژه به والدين و فعالين تربيتي🎁
❤️ مزایا:
🔹استفاده از مباحث منسجم بر اساس سال ها کار پژوهشی
🔹امکان استفاده از فایل ها بعد از دوره
🔹ارائه نمودار و نقشه x mind مباحث به شرکت کنندگان
🔹امکان پرسش و پاسخ آنلاین
🔹گواهی پایان دوره
09904419517
🆔: @moshaveronlin_admin
🔹تکنیک های کم رنگ کردن #خاطرات بد
1️⃣ تکنیک اول
از بین بردن تمام آثار بیرونی خاطرات بد از دیگر قدم های مهم فراموش کردن آن است .به طور مثال در صورتی که فرد از یک تصادف خاطره بدی در ذهن خود دارد، باید خودرویی که با آن تصادف کرده را بفروشد
لباس ها و لوازم را تعویض کند و عکس ها را از بین ببرد؛ اگر این خاطره بد در ارتباط با فردی دیگر به وجود آمده، تا حد ممکن باید از دیدار و گفت وگو با آن فرد خودداری شود.
2️⃣ تکنیک دوم
عدم پرورش #افکار منفی است، به گونه ای که نباید با یادآوری خاطرات بد، آن ها را گسترش داد. متاسفانه برخی افراد عادت دارند افکار مزاحم را پرورش دهند.
3️⃣ تکنیک سوم
از راه های اهمیت ندادن به افکار منفی این است که فرد در مواقع هجوم آن ها به ذهن، سریع ذهن خود را متوقف کند و با ایجاد حالت تنبیه، آمار ورود این افکار به ذهن را کاهش داد.
4️⃣ تکنیک چهارم
با نوشتن آن خاطره بر روی کاغذ و پررنگ کردن هر خاطره ای هرچند بد، نکات مثبت آن را در نظر گرفت؛ از جمله نکات مثبت هر خاطره بد می توان به هوشیاری، آگاهی، تجربه و درس عبرت برای افراد اشاره کرد.
5️⃣ تکنیک پنجم
از مهم ترین کارها این است که افکار مثبت، جایگزین افکار منفی شوند، این امر تمرکز قوی و تلاش مداوم فرد را می طلبد...
#روان_شناسی
👇
https://eitaa.com/moshaveronlin
پرسش 5⃣9⃣3⃣
#مشاوره
#تربیت_کودک
_______
🔰 سلام
پسر یسال ونیمه ای دارم بشدت شلوغ.خیلی تو نگهداریش دست تنهام خیلی سرش داد میزنم پرخاش میکنم. نمیخوام بچم عصبی بشه ولی نمیتونم رفتارمو ترک کنم
____________
پاسخ را بشنويد👇
https://eitaa.com/moshaveronlin
°[ تربیت دینی ]°
پرسش 5⃣9⃣3⃣ #مشاوره #تربیت_کودک _______ 🔰 سلام پسر یسال ونیمه ای دارم بشدت شلوغ.خیلی تو نگهداریش د
705.8K
پاسخ پرسش 5⃣9⃣3⃣
🎙 #حجه_الاسلام_علی_فاطمی_پور
🔆 با ما همراه باشید در👇
https://eitaa.com/moshaveronlin
#بازخورد
حس خوبیه وقتی بلافاصله بعد از قرار دادن پاسخ در کانال; پیام میاد که...
#داستان_هاي_حانيه_زهرا
📲 اين قسمت: #شب_جمعه
📩 عقربه هاي ساعت حوالي چهار مي چرخيدند و ماه در آسمان يكه تاز بود. گاهي هم ستاره اي با چشمك زدن دل ربايي مي كرد.
صداي گريه هاي حانيه زهرا بلند شد. از وقتي او مهمان ما شده خواب مان هم سبك شده است. گريه هايش تمام شدني نبود و دلش براي آغوش گرمي تنگ شده بود. در آغوشم جاي دادمش و با هم قدم زديم. نزديك ساعت يك نيمه شب بود كه تازه خوابيده بودم و اصلا قصد نداشتم تا قبل از اذان صبح بيدار شوم اما او بيدارم كرد. انگار قدم زدن ها تازه او را سر ذوق آورده بود و با نگاه هايش به من مي فهماند كه فكر خواب كردن مرا از سرت بيرون كن.
◻️ گاهي تلو تلو مي خوردم و چند باري هم از خستگي تا مرز روي زمين افتادن پيش رفتم. كمي مي نشستم و او هم سرش را روي شانه ام تكيه مي داد و گاهي براي آرام شدنش راه مي رفتم. ساعت پنج بود كه خواب رفت. بيست دقيقه اي تا اذان صبح مانده بود. مي خواستم بخوابم اما زمزمه اي در گوشم وسوسه مي كرد كه بيدار بمان.
🔸 خيلي با خودم كلنجار رفتم. بين خواب دلچسب و بيدار ماندن و نماز خواندن ترديدي به دلم افتاده بود. كدام را انتخاب كنم؟
به هر طريقي بودم خودم را تا شير آب كشاندم و وضو گرفتم. نشاطي كه آن وضو به من هديه داد خواب را از چشمانم به ناكجا آباد برد.
#بخش_اول
🔻
https://eitaa.com/moshaveronlin
#داستان_هاي_حانيه_زهرا
قسمت: #شب_جمعه
#بخش_دوم
🌟 حالا مي توانستم تا اذان هم بيدار بمانم. سجاده را پهن كردم. مادر حانيه زهرا اما همه اين كارها را به من واگذار كرده بود و زيرچشمي مرا مي پاييد و بعد از خواب رفتن او با خيال راحت سرش را روي بالشت گذاشته بود. رفتم بالاي سرش و آرام آرام صدايش كردم. «نميخواي بيدار شي؟ شب جمعه است و حيفه اين چند دقيقه قبل از اذان را بخوابيم.» اولش مقاومت كرد اما وقتي پيله بودنم را ديد با غرولندي بيدار شد و براي وضو گرفتن به سمت آشپزخانه رفت. حالا مي توانستم با خيال راحت نماز بخوانم.
به نماز ايستادم. ميان اذكار انگار ذهنم ذكر ديگري را در خودش مرور مي كرد. آن روايت را مي گويم كه مدت ها پيش شنيده و ديده بود. مي گفت يك ركعت نمازي كه در شب خوانده شود از هزار ركعت نمازي كه در روز روشن خوانده شود بهتر است و يا حداقل برابر آن است. نمي خواستم با چند ركعت نماز دست و پا شكسته ام غروري بيايد. زود ذهنم را جمع و جور كردم و فكرم را به سمت آن روايت كشاندم كه مي گفت: شب جمعه كه مي شود از آسمان به زمينيان گفته مي شود آيا گناهكاري هست كه امشب بخواهد توبه كند و خدا توبه اش را بپذيرد؟ آيا ندا دهنده اي هست كه بخواهد خدا صداييش را بشنود؟ اين روايت ادامه دارد.
❇️ ناخودآگاه ياد خطاهاي بسيارم افتادم و گفتم: بله! مي بيني كه با بدترين حالت آمده ام و جز تو كسي را ندارم.
چند لحظه بعد مادر حانيه زهرا هم كنارم ايستاده بود و آهسته آهسته زمزمه اذان هم بلند شد.
با خودم مي گويم اگر حانيه زهرا بيدار نمي شد و گريه نمي كرد ما بيدار مي شديم؟ اگر زود خواب مي رفت و زمان زيادي تا اذان باقي مانده بود آيا حاضر مي شدم تا اذان بيدار بمانم؟ و...
🔚 گاهي با تمام وجود نعمت بودنِ، بچه براي پدر و مادرش را حس مي كنم.
🔻
https://eitaa.com/moshaveronlin
🔺 حرف های شما انگیزه خوبی برای ما است!
و ادامه این داستان ها...
❤️ نظر شما درباره #داستان_های_حانیه_زهرا چیست؟
پرسش 6️⃣9️⃣3️⃣
#مشاوره
#تربیت_کودک
_______
🔰 سلام استاد عزیز
پسری دارم شش سال ونیم خیلی مهربان و دلسوز و خیلی اکتیو فعال و با خواب میانه خوبی نداره ینی اگه ساعت ۶صبح هم بیدارش کنیم راحت و با خنده و خوش حال بیدار میشه و تا زمانی که مجبور نباشه نمیخوابه مثل بقیه بچه ها با هوش و بعضی از اطرافیان هم میگن بیشتر از سن خودش میفهمه اما خیلی زود عصبانی میشود و کمی پرخواش میکند این عصبانی شدن رو چطور باید کنترل کرد؟ کارهایی که ما کردیم صحبت کردن و در آغوش گرفتن ،کم محلی به گریه ،در موارد خیلی کم در حد چهار پنج بار زدن اما اصلا تاثیر ندیدیم و نکته بعد در بعضی موارد با کوچک ترین موردی که فکر میکنه با نظرش مخالفت شده از کوره در میره و گاهی دیده شده بچه های کوچکتر از خودش مثل دختر خاله یا پسر خاله هم سنش را میزنه شاید شروع کننده نباشه ولی میزنه و همه نگاه های منفی به سمت پسر من میشه چه راه حلی پیشنهاد دارید ممنون میشم راهنمایی بفرمایید
____________
پاسخ را بخوانيد👇
https://eitaa.com/moshaveronlin