کاروان که برمی گشت مدینه از راهنماشان خواستند کاروان را از کربلا ببرد تا قبر شهدا را زیارت کنند. راهنمای کاروان هم قبول کرد. وقتی رسیدند کربلا...اهل کاروان که رسیدند به قتل گاه مثل برگ خزان از روی شترها ریختند پایین. دیگر دشمنی هم در کار نبود که بخواهند ملاحظه ای بکنند. هرچه نتوانسته بودند گریه و عزاداری کنند تلافی کردند....(برشی از کتاب قصه کربلا)
🏴پویش مطالعاتی #بر_مدار_کتاب
با محوریت کتاب:
📚 #قصه_کربلا
برش هایی از زندگانی امام حسین(علیه السّلام) از آغاز تا پرواز/به قلم مهدی قزلی.
جهت کسب اطلاعات بیشتر پوستر 👆را مطالعه فرمایید.
کانون فرهنگی #نور_السّماء شهرستان بهاباد