#مشاوره #خانواده_همسر #دخالت_دیگران سلام استادگرانقدروقت تون بخیر من ۹سال ازدواج کردم ازدواج مون کاملاسنتی بودچندجلسه مشاوره رفتیم بعدش چون جوابش عالی بودقرارشد۴ماه نامزدی بمانیم. بعدش عقدکردیم همسرم مردی به شدت وابسته به خانواده اش بودوبه شدت زیرسلطه خواهرهاومادرش بودازاول درزندگی ماخیلی دخالت کردن وحتی مااجازه نداشتیم یه بیرون باآرامش بریم توجزیی ترین چیززندگی مون دخالت می کردن وقتی به شوهرم اعتراض می کردم می گفت نمی تونم بی احترامی کنم تمام دوران عقدماپرازبحث وجدل چندبارخواستم جدابشم امادیدم شوهرم مردپاک وباخدایی. عیب بزرگ شوهرم این که فوق العاده عصبی واصلا نمی شه که باهاش دوکلمه حرف زدکه اونم ریشه دربدرفتاری هاکه زمان کودکی باهاش داشتن. به هرحال ماعروسی کردیم وبه علت نداشتن پول رهن منزل جدابه طبقه پایین خونه پدرشوهررفتیم که اینقدراذیتم کردن تابالاخره بعدازسه سال مستقل شدیم. بعدازاون برادرشوهرم ازدواج کردکه ازاول گفته بودحق کوچکترین دخالتی توی زندگیم ندارین. الانم ۳سال ساکن خونه مادرشوهروهیچ مشکلی باهاش ندارن امابااینکه ماجدازندگی می کنیم مادرشوهروپدرشوهرم وخواهراش تمام خواسته هاشون شوهرم بایدانجام بده وخریدبیرون رفتن وهمه چیزشون به عهده شوهرم بااینکه برادرشوهرم باماشین پدرشوهرتصادف کردچیزی نگفتن اونم فوری رفت ماشین خریداماتاحالاحتی پدرومادرش تاسرکوچه نبرده. امامن طلاهام فروختم ماشین خریدم اماتاکسی خانواده اش ماجرات نداریم یه مسافرت تنهایی بریم اگه مادرشوهرم فهمیدتوقع داره اونم ببریم درصورتی که خودش سالی یک بارکربلاومشهدرفتنش ترک نمی شه. یکی دیگه ازمشکل که به شدت اذیتم می کنن مادرشوهرم که دایم ازظاهرمن که کاملامعمولی ایرادمی گیره و(خودشم ظاهرش فوق العاده معمولی فقط اعتمادبه نفس بالای داره وفکرمی کنه خیلی زیباست)طی دو بارداری که من داشتم همش می گفت کاش بچه هابه تونرن الان بعدازاینکه دخترم ۶ساله اش هنوزمادرشوهرم بحث اینکه خوشگل به من رفته ول کن نیست درصورتی که همه می گن شبیه مامانش بااینکه ۶۰خرده ای سن داره مثل بچه های ۵ساله رفتارمی کنه. و اینکه خانواده همسرم اهل نوشیدن های حرام ومهمونی هامختلط وکلا بی حجاب هستن ورعایت محرم ونامحرم نمی کنن ومن می ترسم روی بچه هام تاثیرمنفی بذارن چون دخترم عاشق چادروحجاب امااونا بامحبت زیادی که بهش می کنن بهش می گن سرنکن زشت میشه. من خودم محجبه هستم وتوی خانواده مذهبی بزرگ شدم وهمسرم فردی مومن وباخداست وتوی این زمینه کلاباخواهرهاوبرادرش زمین تاآسمان فرق داره درضمن خواهرهاش هم سن مادرمن هستن واولی دامادداره ودومی ۱۵ساله ازدواج کرده اماروابط خانوادگی جالبی باهمسران شون ندارن وبعضی ازدخالت هاوآزارهاشون مال کمبودی که توزندگی دارن. باتشکرفراوان ازلطف شماامیدوارم من راهنمایی کنیدچون واقعادیگه خسته شدم ازکارهای خانواده همسرم وخودش من خیلی عاشقش بودم امااحساس می کنم دیگه زیاددوسش ندارم. باتشکر پاسخ را بشنوید 👇 @moshaveronlin

#مشاوره #خانواده_همسر #دخالت_دیگران سلام استاد خسته نباشید شرمنده مزاحم شدم من یه خانمه ۴۰ساله هستم که نزدیک به ۲۰ساله ازدواج کردم دوتا پسر دارم ۱۷ و۱۱ساله مشکل اساسی من نفرت زیادی هستش که از خانواده ی شوهرم دارم طوریکه بعداز یک دعوای مفصل که با شوهرم داشتم فعلا هرکدوم آخرهفته ها خونه ی پدرومادر خودمون میریم البته پسراهم باشوهرم میرن چون مادر شوهرم خیلی خوش زبونه اما بعضی وقتا بمن یه جور نیش و‌کنایه میزنه که نمیتونم به کسی ثابت کنم در ضمن اینم بگم از لحاظ فرهنگی فرق داریم خانواده ی ما مذهبی هستن خانواده ی شوهرم بی قیدوبند حجاب و مهمونی هاشون مختلط هستش با مصرف مشروب اینا باعث شده فاصله بگیرم حالا میخوام اینو بگم حسادتم به جایی رسیده حتی دوست ندارم شوهرم تنها هم بره اصلا خیلی بد شدم 😔😔 اینم بگم چون مادر خودم اصلا اهل محبت کردن به بچه هاش نیست یه جورایی عقده ای شدم 😔😔 واای استاد ممنون میشم کمکم کنین تورو خدا یه راه حل جلو پام بذارین پاسخ را بشنوید👇 @moshaveronlin