اندر خم یک کوچه
نماز اول وقت با نماز آقا بالا می رود. نماز ما که نمازی نیست، به قبولی نماز حضرت، شاید از ما هم قبول شد...
اذان می گویند. بزرگی که هنوز دختر کوچکی ست نقاشی می کشد. وسطی حسابی سرگرم قطعات پازلش است. کوچکی را روی سجاده ی سبز مخملی میگذارم. دست وپا می زند و می خندد. انگار به یک موفقیت بزرگ دست پیدا کرده ام.لباس های شسته را تا کرده، گوشه هال رها میکنم. نماز اول وقت واجب تر است.
شرایطی به این آرامی، موقع اذان... خداکند نمازم به برکت نماز آقا قبول شود...
رکعت سوم پسرک چشمانش برق میزند و مهرم را بر میدارد... مستأصل مانده ام. بزرگی آنقدر سرگرم رنگهایش هست که امیدم ناامید میشود. نه کاغذی، نه سنگی!! هیچ چیز برای ادامه نماز مهیا نیست.
نماز را تمام میکنم. بدون هیچ حرفی یک مهر دیگر بر میدارم.
اینجور وقت ها به سبک زنان محلی که سبدهای بزرگ را روی سر میگذارند مهر کوچکم را روی سرم میگذارم، بماند که تمام حواسم به مهر روی سرم است، چاره ای نیست، پسرک بازیگوش تر از این حرفهاست...
دررکعت دوم اما تیرم خطا میرود و مهر، درمیانه راه از دستم می افتد.
خواهر و برادر حسابی باهم درگیر شده اند... درقنوتم دعای فرج میخوانم، شاید به برکت طولانی شدنش، فرجی شود و مهر به دستم برسد!! چه نیتی!!!!
مهر میرسد اما این بار نوبت کوچکی ست که کم کم غلت زده و به کنار دیوار رسیده و حالا جایی برای ادامه ندارد!
صدای گریه اش بلند میشود، بزرگی که حالا حس یک ناجیِ همه فن حریف را دارد بغلش می کند و از نگاهم دور می شود!
وسطی بعداز شیرجه روی کوه لباس های تا شده!! به دنبال بچه ها میرود. تلاشم برای گرفتنش بی فایده است...
بله... صدای گریه شان بلند شده و فکر من هزار جا رفته...
راستی! رکعت سوم بودم یا چهارم؟!!
.....................................................................
نمیدانم چقدر دلخوشیم به اعمالمان...
نمیدانم کدام قسمت های زندگی ام را با همین نیت های قشنگ شروع کرده ام و بعد در خوشی و ناخوشی روزگار، غفلت زده، برای همه اشتباهاتم، به خودم، حق را به ناحق داده ام!
فقط این را میدانم آقا
که عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم...
با همان لطف همیشگیتان، منِ غافلِ جاهل را رها نکنید...
#مادر_نوشت
به قلم فاطمه کریم نژاد
@moshaveronlin
🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱
#داستان_های_تربیتی
جایی که بودیم فضای بازی فراهم نبود و من فقط از دور بازیگوشیاش و دعوا کردن بزرگترها با او را تماشا میکردم.
ناگهان فکری به ذهنم رسید و با خودم گفتم، امتحان میکنم یا می شود یا نمی شود.
کاغذ و قلمی فراهم کردم و دعوتش کردم به "نقطه بازی" با خوشحالی به سمتم دوید و کنارم نشست و شروع کردیم به بازی کردن!!
یکی خط من، یکی خط تو...
به همین سادگی!
وسط بازی ظرف شکلات هم رسید و نقطه بازیمان را با طعم شکلات ادامه دادیم.
کم کم مهمانها رفتند و خانه خلوت شد، حالا وقت یک بازی تحرکی بود، دوباره به فکر فرو رفتم و با خود گفتم: " کل بازی که تو این فضا برای سن من زشته! چه بازی کنیم؟ فهمیدم! پس این پوست شکلاتها به چه دردی می خوره!"
پوست شکلاتها را در دستم مچاله کردم و دعوتش کردم برای بازی بعدی، باز هم با اشتیاق قبول کرد.
دو طرف اتاق ایستادیم و با پوست شکلاتهای مچاله شده که حالا شده بود توپ ما، شروع کردیم به بازی و پرتاب کردن توپ کوچکمان به طرف يکديگر، توپمان کوچک بود و گرفتن آن سخت، اما فکر نمیکردم این بازی اینقدر برایش جذاب باشد و همراهی کند و اینقدر به هر دوی ما خوش بگذرد!
حالا که فکرش را میکنم نمیدانم چرا با کاغذهای بازیمان توپ درست نکردم؟!
اما شاید این پوستهای دورریختنی بیشتر به چشمش میآمد تا آن کاغذهای بازی!
🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼
🔻
https://eitaa.com/moshaveronlin
(منبع، کانال خاطرات مادرانه)
🔻@madarane89
پرسش ۵۹۶
#مشاوره
#همسرداری
⁉️ نسبت به بدقولی همسرم چکنم؟
🏷 کمکش کنید بدقول نماند
🔰
https://eitaa.com/moshaveronlin
صدای جیغ و شادی چند بچه ی شش ساله که روی الاکلنگ نشسته اند
مادری که برای بچه اش شعر تاب بازی میخواند
معصومیت چهره ای که از سرسره سر میخورد به پایین
پسر نه ساله ای که بنا دارد خلاف طبیعت وسایل پارک حرکت کند و سرسره را از پایین به بالا میرود
به میله های تاب اویزان میشود و بقیه را با صدای لولو مانندی میترساند
کودکان دو ساله ای که محو شور و خنده میدویدند وبازی میکردند حالا گوشه ای کز کرده میترسند
دلیل این ترساندن فارغ از جستجو درون خود ان کودک میتواند نشانه ای باشد از سبک تربیتی غلط والدینی که برای کنترل فرزندان انها را به شیوه های مختلف میترسانند
نرو اونجا تاریکه
بیا اینجا لولو هست
ندو اقا دزده میاد
بیا داخل، غول داره کوچه ..
بذر ترسی که در گلدان وجود ظریف کودکان ریخته میشود در سنین نوجوانی نهال اضطراب و ناامنی میدهد
پدری جلو میرود
سعی دارد پسرک را قانع کند تا دست از ترساندن بچه ها بردارد و در جای دیگری از پارک بازی کند
و دوباره این حال خوشحال ووروجک های بامزه به من جان تازه ای میبخشد
نشسته امبه تماشایشان
چقدر عزیزند
چقدر معصومند
چقدر کوچکند
#مادر_نوشت
@moshaveronlin
هدایت شده از ماهنشان / تربیت اسلامی
🔴 فرزندانمون رو احساسی تربیت نکنیم.
🏷 فقط جوّ و شور تنها کافی نیست. بچههایی که به درک و شعوری از عظمت و حرکت امام حسین(ع) نرسیدهاند از این مصیبت عظمی بهرهای نمیبرند. والدین به عنوان الگوی کودکان و نوجوانان باید اندوهشان تربیتی و از روی شناخت نسبت به مسیر و اهداف امام حسین(ع) باشد.
📚 پیشنهاد میکنم این روزها شناخت و معرفت خودتان را نیز در کنار عزاداریها نسبت به مقام بزرگ اباعبدالله بالا ببرید.
🔰
مثلا کتابی در مورد امام حسین علیهالسلام مطالعه کنید و برخی از حالات و ویژگیهای امام را نیز در خانواده و برای فرزندانتون مطرح کنید. اینگونه در کنار عزاداریها، معرفت و شناخت شما نیز نسبت به امام افزایش یافته است.
#تربیت_اسلامی #تربیت_فرزند #سبک_زندگی_اسلامی #تربیت #مشاوره #تربیت_کودک #کودک #والدین #تربیت_عاشورایی #عاشورا #کربلا #امام_حسین علیهالسلام
🔰
https://eitaa.com/ali_fatemipour
هدایت شده از ماهنشان / تربیت اسلامی
33.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
●... ذائقهسازی برای نوجوانها به سبک مداحی...●
> چرا ذائقه نوجوانها را تغییر میدهیم؟
> چرا #گیم_نت لاکچری را نماد سلیقه همه نوجوانهای جامعه قرار میدهیم؟
#تربیت #تربیت_دینی #تربیت_فرزند #تربیت_اسلامی #مشاوره_خانواده #مشاوره #تربیت_کودک #تربیت_نوجوان #کودک #نوجوان #دهه_هشتادی_ها #دهه_هشتادی
↪️
https://eitaa.com/ali_fatemipour
🔹🌷🔹🌷🔹🌷🔹🌷🔹🌷🔹🌷🔹🌷
#داستان_های_تربیتی
طفلکی از همان صبح خیلی انرژی داشت، دوست داشت با او بازی کنم، اما امروز کارهایم زیاد بود، حتما باید برای خرید به بیرون از منزل میرفتم، همسر و پسرم هم نبودند تا بچهها خانه بمانند و من بیرون بروم، چهارتایی سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم، هوا خیلی گرم بود، بلاخره بعد از دو ساعت به خانه برگشتیم، حالا موقع پخت ناهار بود، دخترم همینطور منتظر بود و بیقراری میکرد، دلش بهانه بازی میگرفت، اما من بودم و کارهای زیادی که نمیتوانستم رهایشان کنم!!
بلاخره هر طوری بود با خواهرانش سرگرم شد و من مشغول کارهایم شدم، باید زودتر کارهایم را تمام کنم، هر چند خیلی خسته هستم، اما نگاهم به فرزندانم میافتد، لبخندی لبانم را قلقلک میدهند و دلم آرام میگیرد و برای چندمین بار با خود میگویم، خدا رو شکر کن، تو لایق چهار هدیه سالم و زیبا بودی!!!
شب شده و همسرم خسته از کار برگشته و میخواهد سریال مورد علاقهاش را نگاه کند، دخترم بالا و پایین میپرد و هنوز هم انرژی زیادی دارد، فکری به ذهنم میرسد تا سرگرم بشود و همسرم کمی استراحت کند، چندین ظرف را کنار هم ردیف میکنم و از او میخواهم میوههای شسته شده را داخل ظرفها بچیند تا آنها را داخل یخچال بگذارم، ذوق میکند و سریع مشغول میشود، خانه آرام است، همسر و پسرم مشغول دیدن تلوزیون هستند و من و دخترانم هم مشغول بازی با میوهها!
🌷🔹🌷🔹🌷🔹🌷🔹🌷🔹🌷🔹🌷🔹
🔻
https://eitaa.com/moshaveronlin
" منبع: کانال خاطرات مادرانه"
🔻
@madarane89
هدایت شده از ماهنشان / تربیت اسلامی
22.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
↵…روش حل کردن اختلاف
بین والدین و فرزندان…↵
#تربیت_دینی #تربیت_فرزند #تربیت_اسلامی #رادیو_معارف #والدین #تربیت_کودک #تربیت_نوجوان #مشاوره #مشاوره_خانواده #پدر_و_مادر #مشاوره_رایگان #والدین_تربیتی #والدین_موفق #والدین_آگاه #والدگری
🔰
https://eitaa.com/ali_fatemipour
━━━🍃🌸🍃═══