🥀 #شعر | #حضرت_زهرا سلامالله علیها 🥀
دری که شد عتبات نبی به وقت اذان
دری که در پس آن سِرّ عرش گشته نهان
دری که وا شده رو به رواق عرش نجف
که رشک برده به جاهش شکوه درب جنان
دری که باب حسین است و پنجره فولاد
دری که باب خدا بوده است در دوران
به حلقه اش متوسل ملائکه همگی
به آستانه او سر نهند پیر و جوان
دری که کعبه آمال سدره و طوباست
ضریح چوبی حاجات عالم امکان
دری است از شجر طور هم گرامیتر
مبارک است بسوزیم در مصیبت آن
درون آتش طور است بسم رب النور
که بوده جان جهان مادر پیامبران
در آستانه در ایستاده نبض زمین
به احترام نفسهایش ایستاده زمان
بدون واسطه با رب خود تکلم کرد
در آن مقام که نزدیک تر شد از دو کمان
چکامههای بهاری خانه زهرا
چگونه گشته لگدکوب چکمههای خزان
منزه است از اینکه به روی خاک افتد
شده است ذکر همه کائنات یا سبحان
چه شد که در به روی باب حاجت افتاده
که بند آمده بعدش زبان مرثیه خوان
هزار مرتبه آتش بزن مرا اما
مگو که فاطمه آتش گرفته دور از جان
بس است صحبت میخ و غلاف در عوضش
هزار مرتبه از قتلگاه روضه بخوان
هزار مقتل خطی ورق زدم اما
هنوز هم که هنوز است ماندهام حیران
کشید بر گلویش تیغ شمر یا قنفذ
شکسته پهلوی او را مغیره یا که سنان
هزار جان گرامی شبیه جان حسین
فدای کشتی پهلو گرفته در کوچه...
📝 محسن حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🥀 #شعر | #حضرت_زهرا سلامالله علیها 🥀
شکوه پوشیه فاطمه است پرده ذات
فقیر روشنی نور چادرش مشکات
غبار چادر او توتیای چشم علی
به خاک چادر او عرش میرسد هیهات
مگر خداست که هر روز از ورای حجاب
سه بار جلوه کند بر علی به وقت صلات
گلیم خانه او دم گرفته یا قدوس
ترنم لب دستاس اوست تسبیحات
گُلی که خون به بهشت لباس او میکاشت
به اشک آیه تطهیر را کند اثبات
جهان به دست کسی رفته سوی بیراهه
چرا که بسته یکی راه را به راه نجات
قباله فدکش پاره پاره شد اما
به شیعیان علی داده است برگ برات
به بخت عالم و آدم کسی لگد میزد
به چادری که به سر کرده کعبه با صلوات
برای دیدن او مرگ هم نمیآید
میان بستر غم آب رفته آب حیات
به اشک توصیه بر گریه میکند کوثر
برای کشته لب تشنه کنار فرات
خدا کند برود پایبوس او شعرم
که خاک چادر او را بیاورد سوغات
📝 محسن حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸قسمتی از #وصیت_نامه جانسوز و مهم #حضرت_زهرا سلامالله علیها🩸
🥀 ای اباالحسن! برای من لحظهای بیش از زندگانی نمانده است، و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده است. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای #فاطمه را هرگز نخواهی شنید...
🥀 ای اباالحسن! تو را وصیّت میکنم که مرا #فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا #زیارت کنی...
🥀 پس، وقتی وفات کردم، تو خود غسل و کفن مرا به عهده گیر، و بر من نماز بگزار، و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من ریخته، سپس هموار ساز و بر بالینم رو به روی صورت من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظههایی مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند. من تو را به خدا میسپارم و درباره فرزندانم سفارش نیکوکاری دارم.
🥀 و همانا من تو را وصیت میکنم که #غسل و #کفن کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم، مرا #شب دفن کن و هیچ کس را خبر نکن و ابوبکر و عمر را نیز مطّلع نساز و تو را سوگند میدهم به حق رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم که ابوبکر و عمر بر جنازه من نماز نخوانند!
📕 بحارالأنوار، جلد ۴۳، و جلد ۷۹ صفحه ۲۷
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
📜 #نسخه_خطی
📌 معتبر دانستن روایت سیلی زدن به حضرت زهرا سلامالله علیها در نسخه دستنویس علامه مجلسی
📎 بر اساس نسخه دستنویس کتاب "جلاءالعیون" علامه مجلسی تصریح میکند که روایت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مبنی بر خبر سیلی خوردن حضرت زهرا علیهاالسلام معتبر است.
📎 اصل این روایت در کتاب "امالی" شیخ صدوق رحمتالله علیه آمده است.
📎 (اعلام اعتبار روایت در این نسخه را میتوانید در تصویر سمت چپ، خط دوم ببینید)
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
⚜ #فضائل | نور لبخند #علی و #فاطمه سلامالله علیهما ⚜
🔸 ابن شهرآشوب گوید: در کتابهای بسیاری و از آن جمله در الکشف
و البيان في تفسير القرآن نوشته ثعلبی، و فضائل العشرة نوشته ابوالسعادات در تفسیر آیه «اهل بهشت آفتاب و سرمایی نمیبینند» از ابن عبّاس نقل کردهاند:
🔸 پس از آنکه اهل بهشت در آن ساکن میشوند، نوری را مشاهده میکنند که بهشت را نورانی کرده است، لذا سؤال میکنند:
🔸 پروردگارا؛ تو در قرآنی که بر پیامبر خود نازل کردی فرمودهای که در بهشت آفتاب را نمی بینند؟!
🔸 در این حال منادی ندا میدهد: این نور خورشید و ماه نیست، بلکه #علی و #فاطمه علیهماالسّلام از موضوعی تعجب کرده و خندیدند. پس
این نور از ایشان ساطع گردید و بهشت را روشن نمود.
📚 بحارالأنوار، جلد ۴۳ صفحه ۷۵
📚 فاطمیه مأثور، صفحه ۲۱
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸ساعات آخر #حضرت زهرا سلامالله علیها🩸
🥀 چون وفات حضرت فاطمه علیهاالسلام نزدیك شد، اسماء بنت عمیس را گفت: آبی بیاور كه من وضو بگیرم، پس وضو گرفت - به روایتی دیگر غسل كرد - و بوی خوش طلبیده و خود را خوشبو گردانید و جامههای نو طلبید، پوشید و فرمود:
🥀 ای اسماء! جبرئیل در وقت وفات پدرم از بهشت، مقداری كافور آورد، حضرت آن را سه قسمت كرد و یك بخش را از برای خود گذاشت و یكی را برای من و یكی را برای علی، آن كافور را بیاور كه مرا به آن حنوط كنند. چون كافور را آورد، فرمود:
🥀 آن را نزدیك سر من بگذار، پس رو به قبله خوابید و جامهای بر روی خود كشید و فرمود: ای اسماء مدتی صبر كن، بعد از آن مرا صدا کن، اگر جواب نگویم، علی را طلب كن و بدان كه من به پدر خود ملحق گردیدهام.
🥀 اسماء ساعتی انتظار كشید، بعد از آن فاطمه علیهاالسلام را ندا كرد، صدایی نشنید، پس گفت: ای دختر مصطفی، ای دختر بهترین فرزندان آدم، ای دختر بهترین كسی كه بر روی زمین راه رفته است، ای دختر آن كسی كه در شب معراج به مرتبه قاب قوسین او ادنی رسیده است. چون جواب نشنید جامه را از روی مباركش برداشت، دید كه مرغ روحش به ریاض جنّت پرواز كرده است، پس بر روی آن حضرت افتاد و آن حضرت را میبوسید و میگفت: چون به خدمت حضرت رسول صلیالله علیه و آله میرسی. سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان.
🥀 در این حال امام حسن و امام حسین علیهماالسلام از در آمدند و گفتند: ای اسماء! چرا مادر ما در این وقت به خواب رفته است؟ اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته ولیكن به رحمت خداوندی واصل گردیده است، پس حضرت امام حسن علیه السلام خود را بر روی آن حضرت افكند و روی انورش را میبوسید و میگفت: ای مادر با من سخن بگو پیش از آن كه روحم از جسد مفارقت كند، و حضرت امام حسین علیه السلام بر پایش افتاد و میبوسید و میگفت: ای مادر بزرگوار! منم فرزند تو حسین. با من سخن بگو پیش از آن كه دلم شكافته شود و از دنیا مفارقت كنم.
پس اسماء گفت: ای دو جگر گوشه رسول خدا بروید و پدر بزرگوار خود را خبر كنید و وفات مادر خود را به او برسانید. پس ایشان بیرون رفتند، چون نزدیك مسجد رسیدند صدا به گریه بلند كردند، پس صحابه به استقبال ایشان دویدند و گفتند: سبب گریه شما چیست ای فرزندان رسول خدا؟ حق تعالی هرگز دیده شما را گریان نگرداند، مگر جای جدّ خود را خالی دیدهاید و از شوق ملاقات او گریان گردیدهاید؟ گفتند: مادر ما از دنیا مفارقت نمود.
🥀 چون امیرالمؤمنین علیهالسلام این خبر را شنید، [خود را به منزل رساند، در حالی که در راه چندین مرتبه بر زمین خورد] و فرمود: ای فاطمه؛ بعد از تو خود را به كه تسلی دهم.
📕 كشف الغمة، جلد ۲ صفحه ۱۲۲
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸 آخرین تبسّم... 🩸
🥀 ابن عباس گوید: #فاطمه سلامالله علیها هنگامی که در بستر بیماری بود، به اسماء بنت عمیس فرمود:
🥀 نمیبینی که در چه حال سختی هستم؟! [اشاره به اینکه از حال خودم نا امید شدهام]
🥀 سپس ادامه داد: هنگامی که از دنیا رفتم، جنازه مرا روی تابوتی که بدنم نمایان شود مگذار که آن را خوش نمیدارم...
🥀 اسماء گفت: نه، به خدا سوگند که این کار را نخواهم کرد، ولی تابوتی مانند آنچه در کشور حبشه دیدم برای شما آماده میسازم.
🥀 #فاطمه سلامالله علیها به وى فرمود: پس نمونه آن را به من نشان بده!
🥀 اسماء کسی را فرستاد، تا از بازار شاخههاى تازه خرما آوردند. آنگاه آن تابوتى را که در حبشه دیده بود، ساخت و آن اوّلین تابوتى بود که به این کیفیت ساخته شد.
🥀 به خدا قسم #فاطمه سلامالله علیها پس از دیدن آن تابوت خندان شد و در حالی که در طول و مدت بیماریاش، کسی غیر از آن لحظه، حضرتش را خندان ندیده بود!
📕 کشف الغمة فی معرفة الأئمه، جلد ۱، صفحه ۵۰۳
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah