اجازه بدید هفته بعد مسلمون بشم!
#داستان_معنوی
🔻آیت الله علوی گرگانی (ره) از مراجع معظم:
🔹وقتى در تهران بودم یک نفر يهودی نزد من آمد و مسلمان شد و اين لطف خداوند بود. از او سؤال كردم: چرا مسلمان شديد؟ گفت: زيرا وقتى شما به تهران مىآمديد و از جلو مغازه من مىگذشتيد، مىديدم، به من كه شرابخوار و يهودى بودم، سلام مىكرديد و احوالپرسى مىنموديد و اين براى من جاى سؤال بود، سؤال كردم: اين آقا با اين اخلاق نیکو كيست؟ گفتند كه فلانى است. خواستم كه مرا با شما آشنا كنند.
🔸شخص واسطه نزد من آمد و تقاضاى او را مطرح كرد كه مىخواهد با شما صحبت كند. من پذيرفتم و او پيش من آمد و از اخلاق من تعریف نمود. گفتم: اين اخلاق جدّمان است و دستور دين ماست. او گفت: اگر دين شما اين طورى است، اجازه دهيد به دين شما مشرف شوم؛ امّا به یک شرط! گفتم: شرطت چيست گفت: اينكه اجازه دهيد تا یک هفته ديگر يهودى باشم. گفتم: چطور؟ گفت: بگذار هفته بعد مىگويم. هفته بعد مسلمان شد و دستورات اسلام را براى وى بيان كردم. بعد از او سؤال كردم چرا هفته قبل مسلمان نشدى؟ گفت: زيرا تمام مغازه من شراب بود و ديدم حال كه بناست مسلمان شوم، بايد تمام تشكيلات مغازه را عوض كنم. يعنى دوست داشتم واقعاً مسلمان شوم
#اخلاق_نیک
🌐به مهارتکده بپیوندید👇
☆@moslem_garivani☆
عمل جراحی بدون بیهوشی!
#داستان_معنوی
مرحوم آیت الله میلانی از مراجع بزرگ دچار بیماری معده شده بود
پروفسور بولون جراح حاذق بلژیکی که در آن زمان (۱۳۸۲ ه ق) در شهر مشهد مشغول کار بود ، ایشان را عمل کرد.
پرفسور پس از یک عمل ۳ ساعته زمانیکه آن مرجع تقلید درحال به هوش آمدن بود، به مترجمش گفت : تمام کلماتی که ایشان در حین به هوش آمدن میگوید را برایش ترجمه کند.
.
آیت الله میلانی در آن لحظات فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت میکرد.
پروفسور برلون بعد از دیدن این صحنه گفت:
برای مسلمان شدن چه باید بکنم و چه بگویم ؟!
.
وقتی علت را پرسیدند، گفت:
تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان میدهد، در حالت به هوش آمدن بعد از عمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود.
.
در آن حال به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانه های جوانان آن روزگار را زمزمه میکرد، در آن لحظه فهمیدم حقیقت نزد کدام مکتب است.
.
طبق وصیت پرفسور، او را در شهری که قبر مرحوم میلانی بود دفن کردند.
╭🪴
╰┈➤@moslem_garivani
#داستان_معنوی
جالبه بخونید
☘
امام محمد و احمد غزالی؛ اولی از قله های علمی جهان اسلام و دومی از قله های عرفانی است.
محمد غزالی در اثر نبوغی که داشت، از سوی خواجه نظام الملک طوسی، به ریاست بزرگترین دانشگاه اسلامی آن روزگار، یعنی نظامیه بغداد منصوب شد. وی در همان جا نماز جماعت اقامه می کرد و حتی عالمان به او اقتدا می کردند.
روزی به برادر عارفش احمد، گفت: مردم از دور و نزدیک به اینجا می آیند تا نماز خود را به امامت من بگذارند؛ اما تو که در کنار من و برادر من هستی؛ نمازت را با من نمی گزاری !
احمد رو به برادر بزرگتر خود کرد وگفت: پس از این در نماز شما شرکت خواهم کرد.
روز بعد، چنین کرد. اما هنوز در نیمهی نماز بودند که احمد نماز را کوتاه کرد و در جایی دیگر نماز خواند.
محمد غزالی وقتی متوجه شد با ناراحتی از او پرسید: این چه کاری بود که کردی؟
- وقتی در نماز بودی، به تو اقتدا کردم اما وقتی از نماز خارج شدی منصرف شدم.
- آیا من از نماز خارج شدم ؟
- آری تو در اثنای نماز، از آن بیرون آمدی و پی کاری دیگر رفتی.
- اما من نمازم را به پایان بردم !
- نه برادر! تو در اثنای نماز به یاد اسب خود افتادی و یادت آمد که او را آب نداده ای؛
سپس، بنظرت رسید که اسبت را سیراب گردانی. وقتی دیدم که قلب و فکرت از خدا به اسب مشغول شده؛ وظیفه خود دیدم که به شما اقتدا نکنم چون نمازگزار باید متمرکز بر خدا نماز بخواند.
محمد غزالی دانست که برادر از قلب او آگاه است. آنگاه روی به اطرافیان خود کرد وگفت: برادرم، احمد، راست می گوید. دراثنای نماز از حالت نماز خارج شدم.
📚 کتاب حکایات پارسایان
╭🪴
╰┈➤@moslem_garivani
⭐️ یک داستان جالب و آموزنده👌👌
#داستان_معنوی
🦋 یکی از نمازگزاران به روحانی مسجد گفت :
من نمیخوام در مسجد حضور داشته باشم!
📿روحانی گفت : می تونم بپرسم چرا؟
🦋 نمازگزار جواب داد:چون یک عده را می بینم که دارند با گوشی صحبت میکنند ،
عدهای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند ،
بعضی ها غیبت میکنند و شایعه پراکنی میکنند ،
بعضی فقط جسمشان اینجاست ،
بعضی ها خوابند ،
بعضی ها به من خیره شده اند ...
📿روحانی ساکت بود..بعد گفت :
میتوانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟
🦋 نمازگزار گفت : حتما چه کاری هست؟
📿روحانی گفت: میخواهم لیوانی آب را در دست بگیرید و دو مرتبه دور مسجد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد.
🦋 نمازگزار گفت: بله می توانم!
نمازگزار لیوان را گرفت و دو بار به دور مسجد گردید، برگشت و گفت: انجام دادم!
📿روحانی پرسید: کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟ کسی را دیدی که غیبت کند؟ کسی را که فکرش جای دیگر باشد؟ کسی که خوابیده باشد؟
🦋 نمازگزار گفت: نمی توانستم چیزی ببینم چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن نریزد.
📿روحانی گفت:وقتی به مسجد می آیید باید همه حواس و تمرکزتان به « خدا » باشد.
برای همین است که حضرت محمد (ص) فرمود «مرا پیروی کنید » و نگفت که مسلمانان را دنبال کنید!
نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند.
بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکز تان بر خدا مشخص شود.
💟نگاهمان به خداوند باشد نه زندگی دیگران و قضاوت کردنشان .
╭🪴
╰┈➤@moslem_garivani
41.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان_معنوی
حکایت تاثیر گذار از عنایت #حضرت_زهرا سلام الله علیها به یک خانمی که...
🎤استاد عالی
🌍به #مهارتکده بپیوندید👇
@moslem_garivani