شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
#خاطره_دانشجویی
🔸محیط دانشگاه مهندس ها را طوری تربیت می کند که وقتی آنها به محیط کار عملیات وارد می شدند، من باید به آنها تا ۴ سال دیگر کار یاد میدادم تا در محیط عملیات کارایی داشته باشند و بشوند یک مهندس واقعی!
🔹مصطفی اینجوری نبود علتش هم این بود که از نوجوانی دست به آچار بود. میدانید که راننده های ماشین های سنگین، همه کارهایشان را خودشان انجام میدهند. مصطفی هم وردست باباش بزرگ شده بود. بابای مصطفی سرویس کارخانجات مثلا سرویس کارگران نیروگاه بود. عمدتا مصطفی هم در اوقاتی که مدرسه نبود با پدرش همراه بود و او از این فرصتها استفاده می کرد و با کار فنی آشنا میشد و جذب میشد.
🔺به نقل از دوست دوره نوجوانی شهید
@mostafaahmadiroshan
#خاطره_دانشجویی
🔸دوستش می گفت: خوابگاه دانشگاه شریف، خیابان زنجان، بلوک یک، اتاق ۳۱۳ ، من و مصطفا دو سال با هم بودیم. مصطفی، ميم شيمي ۷۷ از آن دست آدمهای بشاش و خنده رو که یک ماه نشده با همه آشناست.
با همه گرم می گیرند، با مذهبی و غیرمذهبی، با همه شوخی می کنند. اگر کسی دنبالش میگشت، محتمل ترین جایی که می شد پیدایش کرد، همان پاتوق مذهبی های خوابگاه زنجان بود، نمازخانه ی خوابگاه.
🔺شریفی ها به دانشجویان مهندسی شیمی شریف، میم شیمی می گویند.
@mostafaahmadiroshan
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
#خاطره_دانشجویی
🔸یک پروژه داروسازی بود که او با دانشجوهای دیگر آمدند کارخانه کار کردند. حدود 100 دانشجو را در تیم های صنعتی سامان دادم. اینها گام های اول ایجاد سیستم میتواند باشد. دانشجویان اینگونه فناوری را لمس میکنند.
🔸ما مثل احمدی روشن همین حالا هم داریم که نمیتوانم و نباید از آنها نام ببرم. در کلام حضرت حق داریم که از مردمان کسانی هستند که در حرفشان صادقند و پای کارند، از بین آنها بعضی هستند که به ملاقات خدا رسیده اند، بعضی هم هستند که در انتظار لقاء الهی هستند. آنها پیمانشان را با خدا عوض نمی کنند.
🔺به نقل از دکتر روستا آزاد، استاد مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف
@mostafaahmadiroshan
#خاطره_دانشجویی
🔸مصطفی به دنبال کار جدی است، از تیپهایی که تا پیدا کردن کار مهم همهی زندگیاش را هم تعطیل کند نیست. حتی سوابق کار کردن در بچگی را در او میتوان جستجو کرد، در دانشگاه هم برای استقلال فردی، کار میکند و از انجام کار حتی کارهایی مثل پستچی خوابگاه بودن ابایی نداشت. در انتخاب مسیر زندگی نیز انجام کار جدی و رفع نیازهای اصلی کشور مدّ نظرش است.
@mosrafaahmadiroshan
🍃روز دانشجو گرامی باد🍃
#خاطره_دانشجویی
🔸عدم سرگرم شدن به گرفتن نمرهی بالا طیّ مدارج علمی صرف، و در عوض به دنبال انجام پروژههای واقعی و پیگیری نیازهای واقعی کشور بودن جزو موارد بسیار مهم زندگی اوست. از کسانی نبود که چه در کار علمی، چه در خودسازی و مطالعه به بهانهی اثرگذاری جدی در آینده وظایف امروز را ترک کند.
🔹علی رغم این که به این موارد توجه داشت و مثلاً کتب شهید مطهری، نهج البلاغه و کتاب های آوینی را یک دور خوانده بود و برنامهی معنوی داشت حتّی این روحیه او را به جایی میکشاند که به دنبال کار کردن برای کشور با لیسانس خودش باشد و به صرف مقاطع عالی گرفتن توجهی نکند.
جمله ی شهید: «موقعیتش برام هست، خود سازمان هم بورس می کنه ما رو، ولی…ما با همین لیسانسمون خیلی کارا می تونیم بکنیم»
@mostafaahmadiroshan
#خاطره_دانشجویی
🔸احمدی روشن شهادت طلب است، اما به دنبال نوستالوژی «جنگی که بود» و شهادت طلبی مسئولیت گریزانه نیست، به دنبال تداوم آرمانخواهی جنگی در مصاف زمانهی حیات خویش است.
🔸حتی در اردوی جنوب، پی مسائل فنی کشور و جایگاه خویش برای نقش آفرینی در آن است. «الآن وظیفهی ما چیه؟ چطوری میشه فضای جنگ رو توی زندگی الآن مون بیاریم؟
تالآن هم مثل اون موقع زندگی کنیم؟ اون موقع شما چی کار میکردید؟ بچههاتون چیکار میکردن که شهید شدن؟
اینا عبرته که ما یاد بگیریم. اونا خونشون رو دادن تا ما یه کاری بکنیم، هیچ کاری هم نمی کنیم…»
@mostafaahmadiroshan
#خاطره_دانشجویی
🔸مصطفی به دنبال کار جدی است، از تیپهایی که تا پیدا کردن کار مهم همهی زندگیاش را هم تعطیل کند نیست. حتی سوابق کار کردن در بچگی را در او میتوان جستجو کرد، در دانشگاه هم برای استقلال فردی، کار میکند و از انجام کار حتی کارهایی مثل پستچی خوابگاه بودن ابایی نداشت. در انتخاب مسیر زندگی نیز انجام کار جدی و رفع نیازهای اصلی کشور مدّ نظرش است.
@mosrafaahmadiroshan
#خاطره_دانشجویی
🌸 سالروز میلاد با سعادت حضرت زهرا(س) و روز مادر مبارک باد.
🌸 یکی از دوستانش می گوید به او گفتم:
« بچه ننه بیا زودتر برو که الان میگی مامانم اومده کار مهمی داره.
می دونم مامانت اومده ببیندت. کار مهمی هم نداره.»
شاکی می شد.
داد و بی داد می کرد که نه، این جوری نیست. حالا فرض کن این جوریه.
من عزیز دردونه شم. حالا میگی چی؟
🌸 به مادرش میگفت"مامانی". پشت تلفن لحنش را عوض میکرد و با مادرش مثل بچه ها حرف میزد.
🌸 گاهی وقت ها مادرش که می آمد دم در شرکت،
می رفت دو دقیقه مادرش را می دید و برمیگشت، حتی اگر جلسه بود.
خودش هم به این می بالید.
در عین حال که بچه ی خیلی محکمی بود، در مقابل من سعی می کرد مطابق توقع من باشد.
یعنی خودش را برایم لوس می کرد،
یا وقتی که از دانشگاه می آمد، حتما لباس هایش را می آورد من بشویم.
🌸 بچه ها می گویند:
«ما می دیدیم لباس های نشسته ش رو می برده خونه، ولی نمی دونستیم چرا.
آقای اکبری ازش پرسید مصطفی، چرا لباساتو جمع می کنی تو ساک می بری؟ گفت این لباس ها رو مامانم دوست داره بشوره.
وقتی لباسای منو می شوره،
دیگه فکر نمی کنه بزرگ شدم و همه کارهام از او جدا شده.»
بعد از شستن من می برد خودش اتو می زد، مرتب می کرد، می پوشید.
مصطفی به همه ی احساسات من جواب می داد. وقتی می آمد،
کلی خودش را برایم لوس می کرد که فلان غذا را دوست دارد، حتما برایش درست کنم.
من هم همه ی این کارها را برایش انجام می دادم.
✨ به نقل از مادر شهید
@mostafaahmadiroshan
#خاطره_دانشجویی
🔸عدم سرگرم شدن به گرفتن نمرهی بالا طیّ مدارج علمی صرف، و در عوض به دنبال انجام پروژههای واقعی و پیگیری نیازهای واقعی کشور بودن جزو موارد بسیار مهم زندگی اوست. از کسانی نبود که چه در کار علمی، چه در خودسازی و مطالعه به بهانهی اثرگذاری جدی در آینده وظایف امروز را ترک کند.
🔹علی رغم این که به این موارد توجه داشت و مثلاً شهید مطهری، نهج البلاغه و کتاب های آوینی را یک دور خوانده بود و برنامهی معنوی داشت حتّی این روحیه او را به جایی میکشاند که به دنبال کار کردن برای کشور با لیسانس خودش باشد و به صرف مقاطع عالی گرفتن توجهی نکند. «موقعیتش برام هست، خود سازمان هم بورس می کنه ما رو، ولی…ما با همین لیسانسمون خیلی کارا می تونیم بکنیم»
@mostafaahmadiroshan
#خاطره_دانشجویی
🔸احمدی روشن شهادت طلب است، اما به دنبال نوستالوژی «جنگی که بود» و شهادت طلبی مسئولیت گریزانه نیست، به دنبال تداوم آرمانخواهی جنگی در مصاف زمانهی حیات خویش است.
🔸حتی در اردوی جنوب، پی مسائل فنی کشور و جایگاه خویش برای نقش آفرینی در آن است. «الآن وظیفهی ما چیه؟ چطوری میشه فضای جنگ رو توی زندگی الآن مون بیاریم؟
تالآن هم مثل اون موقع زندگی کنیم؟ اون موقع شما چی کار میکردید؟ بچههاتون چیکار میکردن که شهید شدن؟
اینا عبرته که ما یاد بگیریم. اونا خونشون رو دادن تا ما یه کاری بکنیم، هیچ کاری هم نمی کنیم…»
@mostafaahmadiroshan
#خاطره_دانشجویی
🔸عدم سرگرم شدن به گرفتن نمرهی بالا طیّ مدارج علمی صرف، و در عوض به دنبال انجام پروژههای واقعی و پیگیری نیازهای واقعی کشور بودن جزو موارد بسیار مهم زندگی اوست. از کسانی نبود که چه در کار علمی، چه در خودسازی و مطالعه به بهانهی اثرگذاری جدی در آینده وظایف امروز را ترک کند.
🔹علی رغم این که به این موارد توجه داشت و مثلاً شهید مطهری، نهج البلاغه و کتاب های آوینی را یک دور خوانده بود و برنامهی معنوی داشت حتّی این روحیه او را به جایی میکشاند که به دنبال کار کردن برای کشور با لیسانس خودش باشد و به صرف مقاطع عالی گرفتن توجهی نکند. «موقعیتش برام هست، خود سازمان هم بورس می کنه ما رو، ولی…ما با همین لیسانسمون خیلی کارا می تونیم بکنیم»
@mostafaahmadiroshan
روز دانشجو گرامی باد🌹
#خاطره_دانشجویی
🔸عدم سرگرم شدن به گرفتن نمرهی بالا طیّ مدارج علمی صرف، و در عوض به دنبال انجام پروژههای واقعی و پیگیری نیازهای واقعی کشور بودن جزو موارد بسیار مهم زندگی اوست. از کسانی نبود که چه در کار علمی، چه در خودسازی و مطالعه به بهانهی اثرگذاری جدی در آینده وظایف امروز را ترک کند.
🔹علی رغم این که به این موارد توجه داشت و مثلا کتابهای ً شهید مطهری، نهج البلاغه و کتاب های آوینی را یک دور خوانده بود و برنامهی معنوی داشت حتّی این روحیه او را به جایی میکشاند که به دنبال کار کردن برای کشور با لیسانس خودش باشد و به صرف مقاطع عالی گرفتن توجهی نکند. «موقعیتش برام هست، خود سازمان هم بورس می کنه ما رو، ولی…ما با همین لیسانسمون خیلی کارا می تونیم بکنیم»
@mostafaahmadiroshan
#خاطره_دانشجویی
🔸عدم سرگرم شدن به گرفتن نمرهی بالا طی مدارج علمی صرف، و در عوض به دنبال انجام پروژههای واقعی و پیگیری نیازهای واقعی کشور بودن جزو موارد بسیار مهم زندگی اوست. از کسانی نبود که چه در کار علمی، چه در خودسازی و مطالعه به بهانهی اثرگذاری جدی در آینده وظایف امروز را ترک کند.
🔹علی رغم این که به این موارد توجه داشت و مثلاً شهید مطهری، نهج البلاغه و کتاب های آوینی را یک دور خوانده بود و برنامهی معنوی داشت حتی این روحیه او را به جایی میکشاند که به دنبال کار کردن برای کشور با لیسانس خودش باشد و به صرف مقاطع عالی گرفتن توجهی نکند. «موقعیتش برام هست، خود سازمان هم بورس می کنه ما رو، ولی… ما با همین لیسانسمون خیلی کارا می تونیم بکنیم»
@mostafaahmadiroshan
#خاطره_دانشجویی
🔸برای شروع برنامه های #کنگره_شهدا ی دانشگاه قرار شد برویم #بهشت_زهرا و #مرقد_امام. مصطفی از بچه های کنگره شهدا نبود، ولی هم خودش آمد، هم یکی دو نفر دیگر را هم آورد. رفتیم بهشت زهرا، زیارت عاشورا خواندیم. بعد هم رفتیم مرقد امام. زیارت که کردیم نشستیم یک گوشه. شروع کردیم به شوخی و خنده.
🔸یکی از بچه های #جانباز دانشگاه همراهمان آمده بود. شیمیایی اش تازه عود کرده بود. مصطفی گیر داد بهش «حاج احمد وصیت کن وقتی شهید شدی توی همین دانشگاه خاکت کنیم، هر وقت دلمون تنگ شد بیاییم کنار قبرت سینه بزنیم.»
🔸حاجی خندید، گفت «این حرفا رو نزنید، من تا شماها رو خاک نکنم، شهید نمیشم.» می گفتیم و می خندیدیم. با همین شوخی شروع شد، ولی همین شوخی کم کم جدی شد و چند سال بعد شهدای گمنام را آوردند و توی دانشگاه دفن کردند.
💫 @MostafaAhmadiRoshan