💢رهش
فرصتی شد تا هم قدم #رضا_امیر_خانی در کوچه های #رهش شوم، "رهش" همان "شهر" است که زیر و رو شده است.
این بار امیر خانی دست به قلم شده تا پس از #نفحات_نفت این بار از رشحات شهر بی هویت بگوید.
#شهر یعنی آنجائی که آدم ها دور هم جمع می شوند، پس شهر روح دارد چون انسان روح دارد، اصلا این بار این انسان است که از روح خودش در شهر دمیده!
اگر آدم های جامعه به تعارض هویت مبتلا باشند، اگر دنیا طلبی سکه رایج بازار شود، اگر فرار از اصالت و داشته ها مُد شود، اگر مرغ همسایه فرنگیْ غاز شود، شهر هم مبتلا می شود به این بلاهای خانمان سوز!
شهر این آدم ها می شود همچون زنی روستایی که می خواهد از مادام های شانزلیزه کم نیاورد، پس ناشیانه هر چه از آن طرف آمده را از خود آویزان می کند!
او به این ظاهر دلقک گونه خود افتخار می کند و فکر می کند "توسعه یافته" شده!
حالا او دیگر خودش نیست و با سرعتی محیرالعقول به آنچه بوده پشت می کند و می خواهد دیگری شود، "دیگری" که حتی نمی داند چیست! و در این مسیر داد آنطرفی ها را هم در می آورد که ما هم اینطور چوب حراج نزده بودیم به داشته هایمان!
برج دارد اما کنار کوچه پنج متری! اتوبان دارد اما منتهی به پل هوایی! پارک دارد اما برای معتادها! مسجد دارد اما برای پیرمردها!
با سراب "با کلاس" شدن از نصب هر وصله ناجوری بر تن و بدنش ابایی ندارد! او فکر می کند "توسعه یافتگی" به آجر روی هم گذاشتن و مرتفع تر شدن است! به ماشین دودی های بیشتر و طول اتوبان آن هم از نوع دو طبقه!
این می شود که شهر و آدم آن شهر می شود موجودی با ظاهر عاریه ای و صد البته تهی و بی هویت!
"شهر تهی" شرط رشد خود را زرق و برق بیشتر می داند، پس چشم و هم چشمی میکند با برج های بی هویت و سر به فلک کشیده شیخ نشین ها!
پس خرجش زیاده بر دخلش می شود و برای کم نیاوردن ها و تشبه بیشتر به لیدی های منهتن، به تن فروشی راضی می شود!
حالا خواستگاران هر شبش می شوند نوکیسه های کاسب که تنها دغدغه شان سیر تصاعدی اموال است! همان ها که "شهر بی آرمان" برای تامین خرجش مقابلشان زانو می زند و از همه ارزشهای نوشته و ننوشته اش کوتاه می آید! می خواهد "طرح جامع" باشد یا قانون "محیط زیست" و "ترافیک".
این می شود که از تنش می برند و به جانش می خورانند!
خانه های کاه گلی و محله های قدیمی که هویت دارند می شود بافت فرسوده و پول پروانه های ساختمان های بی هویت جدید خرج می شود برای ارتقاء فرهنگ شهروندی!
انسان های بی هویت، هویت شهر را می گیرند و شهر بی هویت بستر تولد انسان های تهی و بی هویت می شود! و این مسیر معیوب سالهاست در کلان شهرها تکرار می شود.
پیشنهاد میکنم چند ساعتی را پای خواندن رمان رهش بگذارید.
#مصــطفی_شـریف
✅ "دیــدبان" دست نوشته های یک جوان👇
❇️ @mostafa_sharif