مستشهدین ۳۱۳
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛 #عاشقانہ_دو_مدافع #قسمت_شصتم _آهے کشیدم و جلوتر از علے حرکت کردم... قرار بود کہ هم
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
#عاشقانہ_دو_مدافع
#قسمت_شصت_یکم
_هیچے میگم میخواے بریم کهف❓
سرمو بہ نشونہ ے تایید نشوݧ دادم
قبول کردم کہ برم شاید آرامش کهف آرومم میکرد
ممکـݧ هم بود کہ داغون ترم کنہ چوݧ دفعہ ے قبل با علے رفتہ بودم
وارد کهف شدم هیچ کسے نبود رفتم و همونجایے کہ دفعہ ے قبل با علے نشستہ بودیم ،نشستم
قلبم کمے آروم شد. اصلا مگہ پیشہ بہ شهدا پناه ببرے و کمکت نکنـ❓
_دیگہ اشک نمیریختم ، احساس خوبے داشتم
چشمامو بستم و زیرلب گفتم: خدایا هر چے صلاحہ هموݧ بشہ بہ مـݧ کمک کـ
و صبر بده
حرفهایے کہ میزدم دست خودم نبود
مـݧ، اسماء اے کہ انقد علے و دوست داشت خودش با دست هاے خودش راهیش کردو الاݧ از خدا صبر و صلاحشو میخواد
_روزها همینطورے پشت سر هم میگذشت
حوصلہ ے هیچ کارے و نداشتم اکثرا خونہ بودم حتے پنج شنبہ ها هم نمیرفتم بهشت زهرا
هر چند روز یکبار علے زنگ میزد بهم اما خیلے کوتاه حرف میزد و قطع میکرد
روز هایے کہ باهاش حرف میزدم حالم خوب بود اما بعدش دوباره بے و حوصلہ بودم
_هرشب راس ساعت ۱۰ روبروے پنجره میشستم و بہ ماه نگاه میکردم. مطمعـݧ بودم کہ علے هم داره نگاه میکنہ و دلش برام تنگ شده
🔹🔹🔹
_با صداے گوشیم از خواب بیدار شدم
دستم رو از پتو آوردم بیروݧ و دنبال گوشیم میگشتم
زنگ گوشے قطع شد
از ترس اینکہ نکنہ علے بوده از جام بلند شدم و گوشیمو پیدا کردم
با چشماے نیمہ بازم قفل گوشے و باز کردم مریم بود
_پوووفے کردم و دوباره روے تخت ولو شدم و پتو رو کشیدم رو سرم گوشیم دوباره زنگ خورد
با بے حوصلگے برش داشتم و جواب دادم
الو❓
الو سلام دختر کجایے تو❓چرا دانشگاه نمیاے❓
علیک سلام. حال و حوصلہ ندارم مریم
وا ینے چے. مثل ایـݧ افسرده ها نشستے تو خونہ
خوب حالا کارم داشتے❓
آره اسماء میخوام ببینمت ، باهات حرف بزنم
راجب چے
_راجب محسنے ، ازم خواستگارےکرده
خندیدم و گفتم:محسنے❓خوب تو چے گفتے❓
هیچے ،چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم واقا کہ بعدشم سریع ازش دور شدم
علے قبلا یہ چیزهایے بهم گفتہ بود ولے فکر نمیکردم جدے باشہ
_خاک تو سرت مریم بعد از ۱۰۰سال یہ خواستگار برات اومده اونم پروندیش
خندیدو گفت: واقا کہ حالا کے ببینمت❓
دیگہ واسہ چے میخواے ببینیم❓تو کہ پروندیش
یہ کار دیگہ اے دارم. حالا اگہ مزاحمم بگو
مـ کہ دارم میگم تو بہ خودت نمیگیرے
إ اسماء
شوخے کردم بابا ، بعد از ظهر بیا خونموݧ دیگہ هم زنگ نز میخوام بخوابم
پروووو. باشہ ، پس فعلا
فعلا
_گوشے رو پرت کردم اونور و دوباره خوابیدم چشمام داشت گرم میشد کہ گوشیم دوباره زنگ خورد
فکرکردم مریم ، کلے فوشش دادم
بدوݧ اینکہ بہ صفحہ ے گوشے نگاه کنم جواب دادم
بلہ❓مگہ نگفتم دیگہ زنگ نز❓
صداے یہ مرد بود ، رو صفحہ ے گوشے نگاه کردم محسنے بود سریع گوشے قطع کردم
خدا بگم چیکارت نکنہ مریم
_دوباره زنگ زد صدامو صاف کردمو جواب دادم. بلہ بفرمایید❓
سلام خوب هستید آبجے
بعد از ازدواجم با علے بهم میگفت آبجے ، از لحـݧ آبجے گفتنش خندم گرفت
ممنوݧ شما خوب هستید❓
الحمدوللہ ، ببخشید میخواستم راجب یہ موضوعے باهاتو حرف بزنم
خواهش بفرمایید❓
ݧ اینطور ے کہ نمیشہ. شما کے وقت دارید ببینمتوݧ
آخہ
_حرفمو قطع کردو گفت: علے بهم گفت بیام و ازتو کمک بگیرم
اسم علے رو کہ آورد لبخند رو لبم نشست
بهتوݧ اطلاع میدم. فعلا خدافط
خدافظ
_چند دیقہ بعد گوشیم بازم زنگ خورد ایندفعہ با دقت بہ صفحہ ے گوشے نگاه کردم. با دیدݧ صفر هاے زیادے کہ تو شماره بود فهمیدم علے سریع جواب دادم
الو سلام
الو سلام اسماء جاݧ خواب بودے❓
عزیزم بیدار بودم
چہ خبر❓
سلامتے. تو چہ خبر کے میاے❓
إ اسماء تو باز اینو گفتے❓دوهفتہ هم نیست کہ اومدم
_إ خوب دلم تنگ شده
منم دلم تنگ شده ، حالا بزار چیزیو کہ میخوام بگم باید زود قطع کنم
با ناراحتے گفتم: خب بگو
محسنے بهت زنگ زد دیگہ❓
آره
ازت کمک میخواد اسماء هرکارے از دستت بر میاد براش بکــݧ
باشہ چشم
مـ دیگہ باید برم کارے ندارے❓ مواظب خودت باش
چشم. خدافظ
خدافظ
_با حرص گوشے و قطع کردم زیر لب غر میزدم(ی دوست دارم هم نگفت)از حرفم پشیموݧ شدم
حتما جلوے بقیہ نمیتونست بگہ
دیگہ خوابم پرید. لبخندے زدم و از جام بلند شدم. اوضاع خونہ زیاد خوب نبود چو اردلاݧ فردا باز میخواست بره سوریہ
براے همیـݧ تصمیم گرفتم کہ با محسنے و مریم بیروݧ حرف بزنم
_یہ فکرے زد بہ سرم اول با مریم قرار میزارم بعدش به محسنے هم میگم بیاد و باهم روبروشوݧ میکنم
کارهاے عقب افتادمو یکم انجام دادم و بہ مریم زنگ زدم و هموݧ پارکے کہ اولیـݧ بار با علے براے حرف زدݧ قرار گذاشتیم ، براے ساعت ۴قرار گذاشتم
_بہ محسنے هم پیام دادم و آدرس پارک و فرستادم و گفتم ساعت ۵ اونجا باشہ
لباسامو پوشیدم و از خونہ اومدم بیرو
ماشیـݧ علے دستم بود اما دست و دلم بہ رانندگے نمیرفت...
ادامه دارد...
✅کانال مستشهدین۳۱۳
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈