🎴#تمثیلات_و_مثالهای_مهدوی -
شماره ۱۰
🔎#بدلیجات
▫️چرا بدل می سازند؟! عده ای فرصت طلب، برای هر کالای با ارزش و فاخری، کالای مشابه درست می کنند! هر چه اصالت و ارزش دارد، تقلبی و بَدَلش را درست کرده و می کنند!
▫️ مثلاً به فکر تولید اسکناس تقلبی هفت هزار تومانی نمی افتند بر خلاف تراول های تقلبی پنجاه هزار تومانی! زیرا این در بین اهلش، ارزش و جایگاه دارد ولی آن نه.
▫️«#مهدویت» چون اصیل است و بسیار ارزشمند، لذا شیّادان و سودجویانی در پی ارائه بدل آن هستند؛ همچون مدعیان دروغینِ "یاری خاص، نیابت خاص، امام زمان بودن و غیره... "
اصل، شناس باشیم...
📌مصاف
🌷#محرم تسلیت، هدیه به لبخند #امام_زمان علیه السلام
✅کانال مستشهدین۳۱۳
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬#کلیپ_تصویری
🔺#محرم واینفو موشن عوامل انحراف کوفیان
⁉️ به نظر شما دلیلش چیه که مردم کوفه با اینکه خودشون #امام_حسین علیه السلام رو دعوت کرده بودند، ناگهان منحرف شدند و به مقابله با حضرت پرداختن؟!
پیشنهاد دانلود✌️
⏰( ۱دقیقه و ۴ثانیه )
📌جبهه فرهنگی صبح قریب
✅کانال مستشهدین۳۱۳
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
مستشهدین ۳۱۳
📘#در_چنگال_عقاب 24 🔹هواپیما با سرعت زیاد روی باند به حرکت درآمد و در یک لحظه درآغوش آسمان جای گرفت
📘#در_چنگال_عقاب 25
🔹ایران … سرزمین او … که اکنون با آن و مردمش بیگانه بود … با مردم خونگرم جنوب و شرق … صورتهای آفتابسوخته از آفتاب تند جنوب … زنان بُرقع به صورت و کودکان سبزه شیرین … از همه آنچه او را به یاد مردم این سرزمین میانداخت احساس ناخوشایندی داشت.
🔸قلب او چگونه میتوانست با مردم ایران ارتباط متقابل انسانی برقرار کند و سرشار از احساسات باشد. جایی که او در پیش چشمان همه دنیا، هموطنانش را به بهانههای واهی به گوشه و کناری در حاشیه مرز در داخل یا خارج از کشور میکشاند و آنها را سبعانه به رگبار مرگ
🔹راههای خروجی هواپیما … دو در در جلو، دو در در عقب هواپیما همانگونه که همکارم نمایش میدهد، قرار دارد … .
🔸مالک آرام نبود. مگر این توهمات کِشدار و پراضطراب رهایش میکرد؟ به مهماندار جوانی که با حرکات سمبلیک طریقه استفاده از جلیقه نجات و ماسک اکسیژن را توضیح میداد، توجهی نداشت. چه اهمیتی داشت که میهماندار هواپیما اوقات خوبی را در این پرواز برایش آرزو کند؟
🔹از همان لحظه که نام آسمان ایران را شنید، غمی جانکاه به جانش سایه انداخت: در این پرواز ما از فراز آسمان ایران، ترکمنستان خواهیم گذشت …
🔸ایران … سرزمین او … که اکنون با آن و مردمش بیگانه بود … با مردم خونگرم جنوب و شرق … صورتهای آفتابسوخته از آفتاب تند جنوب … زنان بُرقع به صورت و کودکان سبزه شیرین … از همه آنچه او را به یاد مردم این سرزمین میانداخت احساس ناخوشایندی داشت.
🔹قلب او چگونه میتوانست با مردم ایران ارتباط متقابل انسانی برقرار کند و سرشار از احساسات باشد. جایی که او در پیش چشمان همه دنیا، هموطنانش را به بهانههای واهی به گوشه و کناری در حاشیه مرز در داخل یا خارج از کشور میکشاند و آنها را سبعانه به رگبار مرگ میبست یا با بیرحمی سر آنها را از تن جدا میکرد.
ادامه دارد...
📚منبع : کتاب در چنگال عقاب / گزارش مستند دستگیری ریگی
🌷#محرم تسلیت، هدیه به لبخند #امام_زمان علیه السلام
✅کانال مستشهدین۳۱۳
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
مستشهدین ۳۱۳
📘#در_چنگال_عقاب 25 🔹ایران … سرزمین او … که اکنون با آن و مردمش بیگانه بود … با مردم خونگرم جنوب و
📘#در_چنگال_عقاب 26
🔹حالا او این بار ـ برای کمینی دیگر و قتل عامی دیگر نه از راه زمین که از راه آسمان برای ملاقات با ریچارد هالبروک، نماینده ویژه رئیس جمهوری آمریکا در منطقه افغانستان و پاکستان، پا به درون ایران میگذاشت.
🔸 او توانسته بود با ترور و شرارتهایش توجه آمریکاییها را به خود جلب کند. عبدالمالک ریگی اینک برای ایجاد اختلال و آشوب و بینظمی در ایران اسلامی به مرد آرزوهای دشمنان این مرز و بوم تبدیل شده بود.
🔹باند پرواز پایگاه نهم شکاری ـ ساعت ۱ و ۳۴ دقیقه بامداد در تمامی پایگاههای درگیر جنب و جوش خاصی برپا بود. هنوز کسی از هدف نهایی مأموریت اطلاع چندانی نداشت.
🔸در همین لحظات پایانی، برخی مسائل پیشبینی نشده در پایگاه در حال انجام بود:
➖ تعیین محل استقرار هواپیمای رهگیری شده پس از فرود اجباری در پایگاه؛
➖ تمرکز عوامل گارد انتظامی و تأمین حفاظتی آنان؛
➖پیشبینی چند دستگاه اتوبوس برای انتقال مسافران از هواپیمای هدف به سالن ترانزیت فرودگاه بندرعباس؛
➖ فراهم کردن امکانات پذیرایی از مسافران؛
➖ پیشبینی فوریتهای پزشکی و اورژانس (بهداری، آمبولانس و آتشنشانی، باریر و…) در صورت بروز حوادث غیرمترقبه در پایگاه بندرعباس و دیگر یگانهای ذیربط.
🔹در اندک زمانی سایر هواپیماهای خواسته شده، براساس طرحریزی مأموریت نیز توسط کارکنان تعمیر و نگهداری به موشکهای هوا به هوا و مسلسلهای خودکار مجهز گردیدند.
🔸خلبان دنا آلفا درون کابین هواپیمای شکاری با نگاهی دقیق به صفحة علائم و نشاندهندهها، آخرین چکهای پروازی را هم انجام داد.
🔹 با اعلام آمادگی خلبان و ارسال علامات پروازی، متخصصان خط پرواز، پینهای ایمنی مهمات هوایی را خارج کردند، و پس از برداشتن چوب چرخها، آمادگی جنگنده دنا آلفا را برای اجرای مأموریت اعلام کردند.
🔸آنان نیز میدانستند اتفاق مهمی در شرف وقوع است و حضورشان در این دقایق بامداد و اعلام وضعیت فوقالعاده برای پروازی بسیارحساس بیدلیل نیست.
ادامه دارد...
📚منبع : کتاب در چنگال عقاب / گزارش مستند دستگیری ریگی
🌷#محرم تسلیت، هدیه به لبخند #امام_زمان علیه السلام
✅کانال مستشهدین۳۱۳
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
🚩#توجیه_المسائل_کربلا
قسمت ۱از۴۰
🔻چهل جلسه توجیهی!
▫️قرار است با هم چهل جلسه توجیهی داشته باشیم؛ چهل جلسه که فقط باید یک کار کنیم: کلاه خود را قاضی کنیم. میخواهیم حتی شده به ناحق، به کوفیان در تنها گذاشتن امام حسین علیه السلام حق بدهیم!
▪️میخواهیم بدانیم چه شد که اینطور شد، تا عبرت بگیریم. اگر تکراری در کار تاریخ باشد که قطعا هست، بدانیم توجیه کردن، همان عذر شرعی آوردن است.
▫️ اگر قرار است علمدار و رسانهی امام زمانمان باشیم، یا اگر دوست داریم حضرت عباس و حضرت زینب را الگوی خود قرار دهیم و مثل آنها باشیم، باید از این کلاه برداریِ دینی، یعنی توجیهِ مسائل، فاصله بگیریم.
▪️مطالب چهلگانهی این مبحث، برداشتی است از کتاب توجیه المسائل کربلا.
✨ادامه دارد...
📌 سید علی اصغر علوی
عرض ارادت کم ما را قبول کن
امسال هم #محرم ما را قبول کن
🌷هدیه به لبخند #امام_زمان علیه السلام
✅کانال مستشهدین۳۱۳
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
1_784867170.mp3
16.92M
#بشنوید🎧
دعای سِمات🤲
🎤بانوای بسیار زیبا و به یاد ماندنی
موسوی قهار
#پیشنهاددانلود👌
دعایی منقول از امام باقر(ع) که خواندن آن در آخرین ساعات روز جمعه مستحب است. بنابر روایتی از امام محمد باقر(ع) اسم اعظم الهی در این دعا ذکر شده است.
✅کانال مستشهدین۳۱۳
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
#شعر_مهدوی
🌱دلم افتاده میدانم که خیلی زود میآئی
کجا یا کی؟نمی دانم! خلاصه زود میآئی
🌱برای بستن زخم قناریها شده، حتی
و از دنیا اگر یک لحظه باقی بود میآئی
🌱دلِ من هرچه میگردد، درونش گم شده چیزی
و تو حتما برای رفع این کمبود میآئی
🌱سحر، دل خسته از این انتظارِ سرد و طولانی
کسی آهسته زیرگوش من فرمود: میآئی
🌱اگر دستی بخشکاند تمام نیل نیلی را
توباصندوق چوبی از فراز رود میآئی
🌱به دنبالت ورق، خواهم زد این تقویم خالی را
دلم افتاده میدانم که خیلی زود میآئی
#اللهمعجللولیکالفرج
✅کانال مستشهدین
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
مستشهدین ۳۱۳
#بشنوید🎧 دعای سِمات🤲 🎤بانوای بسیار زیبا و به یاد ماندنی موسوی قهار #پیشنهاددانلود👌 دعایی منقول
عصر های جمعه که می شود
دل آرام می گیرد
دعای سمات می خوانیم تا روحمان ملکوتی شود.👆👆
✅کانال مستشهدین
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
مستشهدین ۳۱۳
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛 #عاشقانہ_دو_مدافع #قسمت_شصتم _آهے کشیدم و جلوتر از علے حرکت کردم... قرار بود کہ هم
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
#عاشقانہ_دو_مدافع
#قسمت_شصت_یکم
_هیچے میگم میخواے بریم کهف❓
سرمو بہ نشونہ ے تایید نشوݧ دادم
قبول کردم کہ برم شاید آرامش کهف آرومم میکرد
ممکـݧ هم بود کہ داغون ترم کنہ چوݧ دفعہ ے قبل با علے رفتہ بودم
وارد کهف شدم هیچ کسے نبود رفتم و همونجایے کہ دفعہ ے قبل با علے نشستہ بودیم ،نشستم
قلبم کمے آروم شد. اصلا مگہ پیشہ بہ شهدا پناه ببرے و کمکت نکنـ❓
_دیگہ اشک نمیریختم ، احساس خوبے داشتم
چشمامو بستم و زیرلب گفتم: خدایا هر چے صلاحہ هموݧ بشہ بہ مـݧ کمک کـ
و صبر بده
حرفهایے کہ میزدم دست خودم نبود
مـݧ، اسماء اے کہ انقد علے و دوست داشت خودش با دست هاے خودش راهیش کردو الاݧ از خدا صبر و صلاحشو میخواد
_روزها همینطورے پشت سر هم میگذشت
حوصلہ ے هیچ کارے و نداشتم اکثرا خونہ بودم حتے پنج شنبہ ها هم نمیرفتم بهشت زهرا
هر چند روز یکبار علے زنگ میزد بهم اما خیلے کوتاه حرف میزد و قطع میکرد
روز هایے کہ باهاش حرف میزدم حالم خوب بود اما بعدش دوباره بے و حوصلہ بودم
_هرشب راس ساعت ۱۰ روبروے پنجره میشستم و بہ ماه نگاه میکردم. مطمعـݧ بودم کہ علے هم داره نگاه میکنہ و دلش برام تنگ شده
🔹🔹🔹
_با صداے گوشیم از خواب بیدار شدم
دستم رو از پتو آوردم بیروݧ و دنبال گوشیم میگشتم
زنگ گوشے قطع شد
از ترس اینکہ نکنہ علے بوده از جام بلند شدم و گوشیمو پیدا کردم
با چشماے نیمہ بازم قفل گوشے و باز کردم مریم بود
_پوووفے کردم و دوباره روے تخت ولو شدم و پتو رو کشیدم رو سرم گوشیم دوباره زنگ خورد
با بے حوصلگے برش داشتم و جواب دادم
الو❓
الو سلام دختر کجایے تو❓چرا دانشگاه نمیاے❓
علیک سلام. حال و حوصلہ ندارم مریم
وا ینے چے. مثل ایـݧ افسرده ها نشستے تو خونہ
خوب حالا کارم داشتے❓
آره اسماء میخوام ببینمت ، باهات حرف بزنم
راجب چے
_راجب محسنے ، ازم خواستگارےکرده
خندیدم و گفتم:محسنے❓خوب تو چے گفتے❓
هیچے ،چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم واقا کہ بعدشم سریع ازش دور شدم
علے قبلا یہ چیزهایے بهم گفتہ بود ولے فکر نمیکردم جدے باشہ
_خاک تو سرت مریم بعد از ۱۰۰سال یہ خواستگار برات اومده اونم پروندیش
خندیدو گفت: واقا کہ حالا کے ببینمت❓
دیگہ واسہ چے میخواے ببینیم❓تو کہ پروندیش
یہ کار دیگہ اے دارم. حالا اگہ مزاحمم بگو
مـ کہ دارم میگم تو بہ خودت نمیگیرے
إ اسماء
شوخے کردم بابا ، بعد از ظهر بیا خونموݧ دیگہ هم زنگ نز میخوام بخوابم
پروووو. باشہ ، پس فعلا
فعلا
_گوشے رو پرت کردم اونور و دوباره خوابیدم چشمام داشت گرم میشد کہ گوشیم دوباره زنگ خورد
فکرکردم مریم ، کلے فوشش دادم
بدوݧ اینکہ بہ صفحہ ے گوشے نگاه کنم جواب دادم
بلہ❓مگہ نگفتم دیگہ زنگ نز❓
صداے یہ مرد بود ، رو صفحہ ے گوشے نگاه کردم محسنے بود سریع گوشے قطع کردم
خدا بگم چیکارت نکنہ مریم
_دوباره زنگ زد صدامو صاف کردمو جواب دادم. بلہ بفرمایید❓
سلام خوب هستید آبجے
بعد از ازدواجم با علے بهم میگفت آبجے ، از لحـݧ آبجے گفتنش خندم گرفت
ممنوݧ شما خوب هستید❓
الحمدوللہ ، ببخشید میخواستم راجب یہ موضوعے باهاتو حرف بزنم
خواهش بفرمایید❓
ݧ اینطور ے کہ نمیشہ. شما کے وقت دارید ببینمتوݧ
آخہ
_حرفمو قطع کردو گفت: علے بهم گفت بیام و ازتو کمک بگیرم
اسم علے رو کہ آورد لبخند رو لبم نشست
بهتوݧ اطلاع میدم. فعلا خدافط
خدافظ
_چند دیقہ بعد گوشیم بازم زنگ خورد ایندفعہ با دقت بہ صفحہ ے گوشے نگاه کردم. با دیدݧ صفر هاے زیادے کہ تو شماره بود فهمیدم علے سریع جواب دادم
الو سلام
الو سلام اسماء جاݧ خواب بودے❓
عزیزم بیدار بودم
چہ خبر❓
سلامتے. تو چہ خبر کے میاے❓
إ اسماء تو باز اینو گفتے❓دوهفتہ هم نیست کہ اومدم
_إ خوب دلم تنگ شده
منم دلم تنگ شده ، حالا بزار چیزیو کہ میخوام بگم باید زود قطع کنم
با ناراحتے گفتم: خب بگو
محسنے بهت زنگ زد دیگہ❓
آره
ازت کمک میخواد اسماء هرکارے از دستت بر میاد براش بکــݧ
باشہ چشم
مـ دیگہ باید برم کارے ندارے❓ مواظب خودت باش
چشم. خدافظ
خدافظ
_با حرص گوشے و قطع کردم زیر لب غر میزدم(ی دوست دارم هم نگفت)از حرفم پشیموݧ شدم
حتما جلوے بقیہ نمیتونست بگہ
دیگہ خوابم پرید. لبخندے زدم و از جام بلند شدم. اوضاع خونہ زیاد خوب نبود چو اردلاݧ فردا باز میخواست بره سوریہ
براے همیـݧ تصمیم گرفتم کہ با محسنے و مریم بیروݧ حرف بزنم
_یہ فکرے زد بہ سرم اول با مریم قرار میزارم بعدش به محسنے هم میگم بیاد و باهم روبروشوݧ میکنم
کارهاے عقب افتادمو یکم انجام دادم و بہ مریم زنگ زدم و هموݧ پارکے کہ اولیـݧ بار با علے براے حرف زدݧ قرار گذاشتیم ، براے ساعت ۴قرار گذاشتم
_بہ محسنے هم پیام دادم و آدرس پارک و فرستادم و گفتم ساعت ۵ اونجا باشہ
لباسامو پوشیدم و از خونہ اومدم بیرو
ماشیـݧ علے دستم بود اما دست و دلم بہ رانندگے نمیرفت...
ادامه دارد...
✅کانال مستشهدین۳۱۳
@mostashhadin_313
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈