eitaa logo
مستشهدین ۳۱۳
338 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
92 فایل
🌹بسم رب الشهدا والصدیقین🌹 • دیر یا زود باید رفت؛ پس چه زیبا رفتنی است خونین رنگ و اگر مرد رکاب یاری مطمئن باش او بی تو نخواد رفت... • شهدا زنده اند و ما مرده ایم... لینک کانال جهت عضویت👇 @mostashhadin_313 کپی حلال😊
مشاهده در ایتا
دانلود
🎴 - شماره ۱۰   🔎   ▫️چرا بدل می سازند؟! عده ای فرصت طلب، برای هر کالای با ارزش و فاخری، کالای مشابه درست می کنند! هر چه اصالت و ارزش دارد، تقلبی و بَدَلش را درست کرده و می کنند! ▫️ مثلاً به فکر تولید اسکناس تقلبی هفت هزار تومانی نمی افتند بر خلاف تراول های تقلبی پنجاه هزار تومانی! زیرا این در بین اهلش، ارزش و جایگاه دارد ولی آن نه. ▫️«» چون اصیل است و بسیار ارزشمند، لذا شیّادان و سودجویانی در پی ارائه بدل آن هستند؛ همچون مدعیان دروغینِ "یاری خاص، نیابت خاص، امام زمان بودن و غیره... " اصل، شناس باشیم... 📌مصاف 🌷 تسلیت، هدیه به لبخند علیه السلام ✅کانال مستشهدین۳۱۳ @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🔺 واینفو موشن عوامل انحراف کوفیان ⁉️ به نظر شما دلیلش چیه که مردم کوفه با اینکه خودشون علیه السلام رو دعوت کرده بودند، ناگهان منحرف شدند و به مقابله با حضرت پرداختن؟! پیشنهاد دانلود✌️ ⏰( ۱دقیقه و ۴ثانیه ) 📌جبهه فرهنگی صبح قریب ✅کانال مستشهدین۳۱۳ @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مستشهدین ۳۱۳
📘#در_چنگال_عقاب 24 🔹هواپیما با سرعت زیاد روی باند به حرکت درآمد و در یک لحظه در‌آغوش آسمان جای گرفت
📘 25 🔹ایران … سرزمین او … که اکنون با آن و مردمش بیگانه بود … با مردم خون‌گرم جنوب و شرق … صورت‌های آفتاب‌سوخته از آفتاب تند جنوب … زنان بُرقع به صورت و کودکان سبزه شیرین … از همه آنچه او را به یاد مردم این سرزمین می‌انداخت احساس ناخوشایندی داشت. 🔸قلب او چگونه می‌توانست با مردم ایران ارتباط متقابل انسانی برقرار کند و سرشار از احساسات باشد. جایی که او در پیش چشمان همه دنیا، هموطنانش را به بهانه‌های واهی به گوشه و کناری در حاشیه مرز در داخل یا خارج از کشور می‌کشاند و آن‌ها را سبعانه به رگبار مرگ 🔹راه‌های خروجی هواپیما … دو در در جلو، دو در در عقب هواپیما همانگونه که همکارم نمایش می‌دهد، قرار دارد … . 🔸مالک آرام نبود. مگر این توهمات کِشدار و پراضطراب‌ رهایش می‌کرد؟ به مهماندار جوانی که با حرکات سمبلیک طریقه استفاده از جلیقه نجات و ماسک اکسیژن را توضیح می‌داد، توجهی نداشت. چه اهمیتی داشت که میهماندار هواپیما اوقات خوبی را در این پرواز برایش آرزو کند؟ 🔹از همان لحظه که نام آسمان ایران را شنید، غمی جانکاه به جانش سایه انداخت: در این پرواز ما از فراز آسمان ایران، ترکمنستان خواهیم گذشت … 🔸ایران … سرزمین او … که اکنون با آن و مردمش بیگانه بود … با مردم خون‌گرم جنوب و شرق … صورت‌های آفتاب‌سوخته از آفتاب تند جنوب … زنان بُرقع به صورت و کودکان سبزه شیرین … از همه آنچه او را به یاد مردم این سرزمین می‌انداخت احساس ناخوشایندی داشت. 🔹قلب او چگونه می‌توانست با مردم ایران ارتباط متقابل انسانی برقرار کند و سرشار از احساسات باشد. جایی که او در پیش چشمان همه دنیا، هموطنانش را به بهانه‌های واهی به گوشه و کناری در حاشیه مرز در داخل یا خارج از کشور می‌کشاند و آن‌ها را سبعانه به رگبار مرگ می‌بست یا با بی‌رحمی سر آن‌ها را از تن جدا می‌کرد. ادامه دارد... 📚منبع : کتاب در چنگال عقاب / گزارش مستند دستگیری ریگی 🌷 تسلیت، هدیه به لبخند علیه السلام ✅کانال مستشهدین۳۱۳ @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
مستشهدین ۳۱۳
📘#در_چنگال_عقاب 25 🔹ایران … سرزمین او … که اکنون با آن و مردمش بیگانه بود … با مردم خون‌گرم جنوب و
📘 26 🔹حالا او این بار ـ برای کمینی دیگر و قتل عامی دیگر نه از راه زمین که از راه آسمان برای ملاقات با ریچارد هالبروک، نماینده ویژه رئیس جمهوری آمریکا در منطقه افغانستان و پاکستان، پا به درون ایران می‌گذاشت. 🔸 او توانسته بود با ترور و شرارت‌هایش توجه آمریکایی‌ها را به خود جلب کند. عبدالمالک ریگی اینک برای ایجاد اختلال و آشوب و بی‌نظمی در ایران اسلامی به مرد آرزوهای دشمنان این مرز و بوم تبدیل شده بود. 🔹باند پرواز پایگاه نهم شکاری ـ ساعت ۱ و ۳۴ دقیقه بامداد در تمامی پایگاه‌های درگیر جنب و جوش خاصی برپا بود. هنوز کسی از هدف نهایی مأموریت اطلاع چندانی نداشت. 🔸در همین لحظات پایانی، برخی مسائل پیش‌بینی نشده در پایگاه در حال انجام بود: ➖ تعیین محل استقرار هواپیمای رهگیری شده پس از فرود اجباری در پایگاه؛ ➖ تمرکز عوامل گارد انتظامی و تأمین حفاظتی آنان؛ ➖پیش‌بینی چند دستگاه اتوبوس برای انتقال مسافران از هواپیمای هدف به سالن ترانزیت فرودگاه بندرعباس؛ ➖ فراهم کردن امکانات پذیرایی از مسافران؛ ➖ پیش‌بینی فوریت‌های پزشکی و اورژانس (بهداری، آمبولانس و آتش‌نشانی، باریر و…) در صورت بروز حوادث غیرمترقبه در پایگاه بندرعباس و دیگر یگان‌های ذی‌ربط. 🔹در اندک زمانی سایر هواپیماهای خواسته شده، براساس طرح‌ریزی مأموریت نیز توسط کارکنان تعمیر و نگهداری به موشک‌های هوا به هوا و مسلسل‌های خودکار مجهز گردیدند. 🔸خلبان دنا آلفا درون کابین هواپیمای شکاری با نگاهی دقیق به صفحة علائم و نشان‌دهنده‌ها، آخرین چک‌های پروازی را هم انجام داد. 🔹 با اعلام آمادگی خلبان و ارسال علامات پروازی، متخصصان خط پرواز، پین‌های ایمنی مهمات هوایی را خارج کردند، و پس از برداشتن چوب چرخ‌ها، آمادگی جنگنده دنا آلفا را برای اجرای مأموریت اعلام کردند. 🔸آنان نیز می‌دانستند اتفاق مهمی در شرف وقوع است و حضورشان در این دقایق بامداد و اعلام وضعیت فوق‌العاده برای پروازی بسیارحساس بی‌دلیل نیست. ادامه دارد... 📚منبع : کتاب در چنگال عقاب / گزارش مستند دستگیری ریگی 🌷 تسلیت، هدیه به لبخند علیه السلام ✅کانال مستشهدین۳۱۳ @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩  قسمت ۱از۴۰ 🔻چهل جلسه توجیهی!   ▫️قرار است با هم چهل جلسه توجیهی داشته باشیم؛ چهل جلسه که فقط باید یک کار کنیم: کلاه خود را قاضی کنیم. می‌خواهیم حتی شده به ناحق، به کوفیان در تنها گذاشتن امام حسین علیه السلام حق بدهیم! ▪️می‌خواهیم بدانیم چه شد که اینطور شد، تا عبرت بگیریم. اگر تکراری در کار تاریخ باشد که قطعا هست، بدانیم توجیه کردن، همان عذر شرعی آوردن است. ▫️ اگر قرار است علمدار و رسانه‌ی امام زمان‌مان باشیم، یا اگر دوست داریم حضرت عباس و حضرت زینب را الگوی خود قرار دهیم و مثل آنها باشیم، باید از این کلاه برداریِ دینی، یعنی توجیهِ مسائل، فاصله بگیریم. ▪️مطالب چهل‌گانه‌ی این مبحث، برداشتی است از کتاب توجیه المسائل کربلا.   ✨ادامه دارد... 📌 سید علی اصغر علوی عرض ارادت کم ما را قبول کن امسال هم ما را قبول کن 🌷هدیه به لبخند علیه السلام ✅کانال مستشهدین۳۱۳ @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
1_784867170.mp3
16.92M
🎧 دعای سِمات🤲 🎤بانوای بسیار زیبا و به یاد ماندنی موسوی قهار 👌 دعایی منقول از امام باقر(ع) که خواندن آن در آخرین ساعات روز جمعه مستحب است. بنابر روایتی از امام محمد باقر(ع) اسم اعظم الهی در این دعا ذکر شده است. ✅کانال مستشهدین۳۱۳ @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱دلم افتاده می‌دانم که خیلی زود می‌آئی کجا یا کی؟نمی دانم! خلاصه زود می‌آئی 🌱برای بستن زخم قناری‌ها شده، حتی و از دنیا اگر یک لحظه باقی بود می‌آئی 🌱دلِ من هرچه می‌گردد، درونش گم شده چیزی و تو حتما برای رفع این کمبود می‌آئی 🌱سحر، دل خسته از این انتظارِ سرد و طولانی کسی آهسته زیرگوش من فرمود: می‌آئی 🌱اگر دستی بخشکاند تمام نیل نیلی را توباصندوق چوبی از فراز رود می‌آئی 🌱به دنبالت ورق، خواهم زد این تقویم خالی را دلم افتاده می‌دانم که خیلی زود می‌آئی ✅کانال مستشهدین @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
مستشهدین ۳۱۳
#بشنوید🎧 دعای سِمات🤲 🎤بانوای بسیار زیبا و به یاد ماندنی موسوی قهار #پیشنهاددانلود👌 دعایی منقول
عصر های جمعه که می شود دل آرام می گیرد دعای سمات می خوانیم تا روحمان ملکوتی شود.👆👆 ✅کانال مستشهدین @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
مستشهدین ۳۱۳
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛 #عاشقانہ_دو_مدافع #قسمت_شصتم _آهے کشیدم و جلوتر از علے حرکت کردم... قرار بود کہ هم
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛 _هیچے میگم میخواے بریم کهف❓ سرمو بہ نشونہ ے تایید نشوݧ دادم قبول کردم کہ برم شاید آرامش کهف آرومم میکرد ممکـݧ هم بود کہ داغون ترم کنہ چوݧ دفعہ ے قبل با علے رفتہ بودم وارد کهف شدم هیچ کسے نبود رفتم و همونجایے کہ دفعہ ے قبل با علے نشستہ بودیم ،نشستم قلبم کمے آروم شد. اصلا مگہ پیشہ بہ شهدا پناه ببرے و کمکت نکنـ❓ _دیگہ اشک نمیریختم ، احساس خوبے داشتم چشمامو بستم و زیرلب گفتم: خدایا هر چے صلاحہ هموݧ بشہ بہ مـݧ کمک کـ و صبر بده حرفهایے کہ میزدم دست خودم نبود مـݧ، اسماء اے کہ انقد علے و دوست داشت خودش با دست هاے خودش راهیش کردو الاݧ از خدا صبر و صلاحشو میخواد _روزها همینطورے پشت سر هم میگذشت حوصلہ ے هیچ کارے و نداشتم اکثرا خونہ بودم حتے پنج شنبہ ها هم نمیرفتم بهشت زهرا هر چند روز یکبار علے زنگ میزد بهم اما خیلے کوتاه حرف میزد و قطع میکرد روز هایے کہ باهاش حرف میزدم حالم خوب بود اما بعدش دوباره بے و حوصلہ بودم _هرشب راس ساعت ۱۰ روبروے پنجره میشستم و بہ ماه نگاه میکردم. مطمعـݧ بودم کہ علے هم داره نگاه میکنہ و دلش برام تنگ شده 🔹🔹🔹 _با صداے گوشیم از خواب بیدار شدم دستم رو از پتو آوردم بیروݧ و دنبال گوشیم میگشتم زنگ گوشے قطع شد از ترس اینکہ نکنہ علے بوده از جام بلند شدم و گوشیمو پیدا کردم با چشماے نیمہ بازم قفل گوشے و باز کردم مریم بود _پوووفے کردم و دوباره روے تخت ولو شدم و پتو رو کشیدم رو سرم گوشیم دوباره زنگ خورد با بے حوصلگے برش داشتم و جواب دادم الو❓ الو سلام دختر کجایے تو❓چرا دانشگاه نمیاے❓ علیک سلام. حال و حوصلہ ندارم مریم وا ینے چے. مثل ایـݧ افسرده ها نشستے تو خونہ خوب حالا کارم داشتے❓ آره اسماء میخوام ببینمت ، باهات حرف بزنم راجب چے _راجب محسنے ، ازم خواستگارےکرده خندیدم و گفتم:محسنے❓خوب تو چے گفتے❓ هیچے ،چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم واقا کہ بعدشم سریع ازش دور شدم علے قبلا یہ چیزهایے بهم گفتہ بود ولے فکر نمیکردم جدے باشہ _خاک تو سرت مریم بعد از ۱۰۰سال یہ خواستگار برات اومده اونم پروندیش خندیدو گفت: واقا کہ حالا کے ببینمت❓ دیگہ واسہ چے میخواے ببینیم❓تو کہ پروندیش یہ کار دیگہ اے دارم. حالا اگہ مزاحمم بگو مـ کہ دارم میگم تو بہ خودت نمیگیرے إ اسماء شوخے کردم بابا ، بعد از ظهر بیا خونموݧ دیگہ هم زنگ نز میخوام بخوابم پروووو. باشہ ، پس فعلا فعلا _گوشے رو پرت کردم اونور و دوباره خوابیدم چشمام داشت گرم میشد کہ گوشیم دوباره زنگ خورد فکرکردم مریم ، کلے فوشش دادم بدوݧ اینکہ بہ صفحہ ے گوشے نگاه کنم جواب دادم بلہ❓مگہ نگفتم دیگہ زنگ نز❓ صداے یہ مرد بود ، رو صفحہ ے گوشے نگاه کردم محسنے بود سریع گوشے قطع کردم خدا بگم چیکارت نکنہ مریم _دوباره زنگ زد صدامو صاف کردمو جواب دادم. بلہ بفرمایید❓ سلام خوب هستید آبجے بعد از ازدواجم با علے بهم میگفت آبجے ، از لحـݧ آبجے گفتنش خندم گرفت ممنوݧ شما خوب هستید❓ الحمدوللہ ، ببخشید میخواستم راجب یہ موضوعے باهاتو حرف بزنم خواهش بفرمایید❓ ݧ اینطور ے کہ نمیشہ. شما کے وقت دارید ببینمتوݧ آخہ _حرفمو قطع کردو گفت: علے بهم گفت بیام و ازتو کمک بگیرم اسم علے رو کہ آورد لبخند رو لبم نشست بهتوݧ اطلاع میدم. فعلا خدافط خدافظ _چند دیقہ بعد گوشیم بازم زنگ خورد ایندفعہ با دقت بہ صفحہ ے گوشے نگاه کردم. با دیدݧ صفر هاے زیادے کہ تو شماره بود فهمیدم علے سریع جواب دادم الو سلام الو سلام اسماء جاݧ خواب بودے❓ عزیزم بیدار بودم چہ خبر❓ سلامتے. تو چہ خبر کے میاے❓ إ اسماء تو باز اینو گفتے❓دوهفتہ هم نیست کہ اومدم _إ خوب دلم تنگ شده منم دلم تنگ شده ، حالا بزار چیزیو کہ میخوام بگم باید زود قطع کنم با ناراحتے گفتم: خب بگو محسنے بهت زنگ زد دیگہ❓ آره ازت کمک میخواد اسماء هرکارے از دستت بر میاد براش بکــݧ باشہ چشم مـ دیگہ باید برم کارے ندارے❓ مواظب خودت باش چشم. خدافظ خدافظ _با حرص گوشے و قطع کردم زیر لب غر میزدم‌(ی دوست دارم هم نگفت)از حرفم پشیموݧ شدم حتما جلوے بقیہ نمیتونست بگہ دیگہ خوابم پرید. لبخندے زدم و از جام بلند شدم. اوضاع خونہ زیاد خوب نبود چو اردلاݧ فردا باز میخواست بره سوریہ براے همیـݧ تصمیم گرفتم کہ با محسنے و مریم بیروݧ حرف بزنم _یہ فکرے زد بہ سرم اول با مریم قرار میزارم بعدش به محسنے هم میگم بیاد و باهم روبروشوݧ میکنم کارهاے عقب افتادمو یکم انجام دادم و بہ مریم زنگ زدم و هموݧ پارکے کہ اولیـݧ بار با علے براے حرف زدݧ قرار گذاشتیم ، براے ساعت ۴قرار گذاشتم _بہ محسنے هم پیام دادم و آدرس پارک و فرستادم و گفتم ساعت ۵ اونجا باشہ لباسامو پوشیدم و از خونہ اومدم بیرو ماشیـݧ علے دستم بود اما دست و دلم بہ رانندگے نمیرفت... ادامه دارد... ✅کانال مستشهدین۳۱۳ @mostashhadin_313 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈