eitaa logo
خانواده ی مطهر #شعبه_علویه
205 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1هزار ویدیو
58 فایل
❁﷽❁ 💢💢💢 کانال رسمی دبیرستان علوم ومعارف اسلامی شهید مطهری دوره دوم شعبه شهرک شهیدرجایی. #شعبه_علویه . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
سه دقیقه در قیامت ۱۹.mp3
5.64M
۱۹ پيرمرد پيش من آمد و تقاضا كرد حلالش كنم. اما اينقدر اوضاع او مشكل داشت كه با رضايت من چيزي تغيير نميكرد. من هم قبول نكردم. در اينجا بود كه جوان پشت ميز به من گفت:....
سه دقیقه در قیامت ۲۰.mp3
3.66M
۲۰ از همشهريهاي ما بود. كسي كه به ايمان او اعتقاد داشتيم. او مدتي قبل، از دنيا رفت. حاال او را در وضعيتي ديدم كه خوشآيند نبود! گرفتار عذاب نبود، اما اجازه ورود به بهشت برزخي را نداشت!
سه دقیقه در قیامت ۲۱.mp3
4.94M
۲۱ آن سوي هستي، پدر بزرگم را همراه با جمعي كه در كنارش بودند مشاهده كردم. آنها مرتب از من تشكر ميكردند و ميگفتند: ما به وجود اولادي مثل تو افتخار ميكنيم. خيرات و بركاتي كه از سوي تو براي ما ارسال شده، بسيار مهم و كارگشا بود. ما هميشه برايت دعا ميكنيم تا خداوند بر توفيقات تو بيفزايد.
سه دقیقه در قیامت ۲۲.mp3
4.23M
۲۲ جوان پشت ميز، وقتي نابودي بسياري از اعمال مرا ديد، نكته جالبي را به من يادآور شد وگفت: »من ديدهام برخي انسانهاي دانا، جداي از اينكه كارهاي خود را براي رضاي خدا انجام ميدهند، اما در ادامه، ثواب كارهاي خوبي كه در دنيا انجام ميدهند را به يکي از چهارده معصوم: هديه ميكنند.
سه دقیقه در قیامت ۲۳.mp3
9.07M
۲۳ خيلي سخت بود. حساب و كتاب خيلي دقيق ادامه داشت. ثانيه به ثانيه را حساب ميكردند. زمانهايي كه بايد در محل كار حضور داشته باشم را خيلي بادقت بررسي ميكردند كه به بيت المال خسارت زده ام يا نه!؟
سه دقیقه در قیامت ۲۴.mp3
6.52M
۲۴ روح به جسم برگشته بود، حالت خاصي داشتم. هم خوشحال بودم كه دوباره مهلت يافتم و هم ناراحت بودم كه از آن وادي نور، دوباره به اين دنياي فاني برگشته ام.
سه دقیقه در قیامت ۲۵.mp3
6.24M
۲۵ من با چشمان بسته مشغول ذكر بودم. اما همين كه چشمانم را باز كردم، حيوان وحشتناكي را بر روي تخت مجاور ديدم! بدنش انسان و سرش شبيه حيوانات وحشي بود. من با يك نگاه تمام ماجرا را فهميدم.
سه دقیقه در قیامت ۲۶.mp3
6.58M
۲۶ آنجا زمان مطرح نبود. آنجا احتياج به كلام نبود. با يك نگاه، آنچه ميخواستيم منتقل ميشد. آنجا از اولين تا آخرين را ميشد‌ مشاهده كرد. من حتي برخي اتفاقات را ديدم كه هنوز واقع نشده بود.
سه دقیقه در قیامت ۲۷.mp3
5.23M
۲۷ يكباره ياد صحنه هايي افتادم كه از حساب و كتاب اعمال ديده بودم. ياد آن پيرمردي كه به من تهمت زده بود و به خاطر رضايت من، ثواب حسينيه اش را به من بخشيد.
سه دقیقه در قیامت ۲۸.mp3
10.45M
۲۸ مرتب از خدا ميخواستم كه همراه با مدافعان حرم به كاروان شهدا ملحق شوم. ديگر هيچ علاقه اي به حضور در دنيا نداشتم. مگر اينكه بخواهم براي رضاي خدا كاري انجام دهم. من ديده بودم كه شهدا در آن سوي هستي چه جايگاهي دارند. لذا آرزو داشتم همراه با آنها باشم
سه دقیقه در قیامت ۲۹.mp3
4.26M
۲۹ مدتي از ماجراي بيمارستان گذشت. پس از شهادت دوستان مدافع حرم، حال و روز من خيلي خراب بود. من تا نزديكي شهادت رفتم، اما خودم ميدانستم كه چرا شهادت را از دست دادم!
سه دقیقه در قیامت ۳۰.mp3
9.52M
۳۰ بعد گفت: «اينجا بهشتيان همچون پروانه به گرد شمع وجودي اهل بيت حلقه ميزنند و از وجود نوراني آنها استفاده ميكنند.» من از نعمتهاي بهشت که براي براي شهداست سؤال كردم. از قصرها و حوريهها و...گفت:«.....