شهید_مطهری و یک داعشی!
در خوابگاه دانشگاه اتاق کناری ما یک دانشجو گوشه گیر بود خیلی با کسی معاشرت نمی کرد
ظاهر بسیار متشرعه ای داشت اما هیچ کس نماز خوندن او را نمی دید
به هیچ کس در مورد افکار و عقایدش حرفی نمی زد
ما که عضو بسیج بودیم یک مسئله برامون مهم بود
" جذب دانشجویان به گفتمان انقلاب اسلامی"
طبق همین رسالت با محبت و رفاقت بعد از مدت طولانی وارد دنیای خلوت او شدم اعتماداش را جلب و زبان او را به گفتگو باز کردم.
یک روز پرسیدم تو مذهبی هستی ؟
از من قول گرفت به کسی چیزی نگویم
حرفی زد که من در آن زمان و سن خاص و سطح فکری که داشتم بشدت شوکه شدم
گفت من 'وهابی' هستم.
او افکار بسیار تندی داشت، با مراکز و علمای حجاز ارتباط استاد شاگردی داشت
طوری با هم رفیق شدیم که بعد از اعتماد کامل به من در مورد پیوستن به داعش با من گفتگو می کرد !!!
من هم که به خیال خودم فرصت پیدا کرده بودم که فردی را هدایت کنم؛ در مدت یک سال شب و روز با او بحث می کردم
کتاب و مناظزه برای او تهیه می کردم
اما او از بچگی در دامان علما بزرگ شده بود
بسیار متعصب بود و حافظ قرآن
هر حرفی من میزدم چند آیه قرآن قرائت می کرد.
ساعت ها برای پاسخ سوالات او با اساتید و کتاب ها وقت صرف می کردم ...
اما حاصل آن همه تلاش این شد ؛ تقریبا هیچ !!
فارغ التحصیل شدیم او رفت و منم آمدم ...
البته ارتباط رفاقتی ما پابرجا بود اما دیگر بحث خاصی نداشتیم
سه، چهار سال بعد با من تماس گرفت؛
علی جان مژده بده به آرزوت رسیدی
شیعه شدم !
ما خیلی با هم شوخی می کردیم؛ یادم هست می خندید می گفت داش علی وقتی می خوابی یک چشمت بیدار باشد ممکنه برای اینکه بهشت برم یک شب تو رو به درک واصل کنم !!
گفتم این خبرش هم یک شوخی ست چون میزان مقاومت او را به وضوح دیده بودم او در عقیده اش مصداق کالجبل الراسخ بود
قسم خورد؛ گفتم تعریف کن؟
گفت با برادرم هر دو شیعه شدیم ...
برادرم در یک مراسم ۶ کتاب از کتب استاد مطهری هدیه گرفته بود
آمد منزل گفت سخنران مراسم خیلی از عظمت مرتضی مطهری گفته بیا بخونیم ببینیم این استاد شیعه چه حرفی برای گفتن دارد. با هم شروع به خواندن این کتاب ها کردیم عجیب و ناخودآگاه _بر خلاف بسیاری از کتاب های شیعیان که قبلا می دیدیم_ ما را جذب کرده بود آنها تمام شد رفتیم چند اثر دیگر استاد را تهیه کردیم و ...
تعبیر ایشان این بود:
"مطهری یک انفجار و انقلاب در فکر ما ایجاد کرد
طوری جهان بینی و ایدئولوژی ما زیر و رو شد که اختلافات شیعه و سنی از اساس برای ما منتفی شد "
ما با هم شیعه شدیم اما خانوده ما خبر ندارند ....
آدرس ما در ایتا_تلگرام_اینستاگرام:
@motahari_nab
هدف معلم باید بالاتر باشد و آن این است که نیروی فکری متعلّم را پرورش و استقلال بدهد و قوّه ابتکار او را زنده کند، یعنی کار معلم در واقع آتشگیره دادن است.
فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا این تنور را داغ کنید، و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است، شما آتشگیره از خارج میآورید، آنقدر زیر این چوبها و هیزمها آتش میدهید تا خود اینها کمکم مشتعل بشود و تنور با هیزم خودش مشتعل گردد.
(تعلیموتربیتدراسلام، ص۱۶_۱۷)
@motahari_nab
عید فطر عید انجام وظیفه است.
(حج، ص۱۱۹)
@motahari_nab
یک قانون خوب و عالی در درجه اول باید خوب تفسیر شود و در درجه دوم باید خوب اجرا و تنفیذ گردد؛ اگر خوب تفسیر نشود فرضاً آنها که متصدی اجرا و تنفیذ هستند بخواهند خوب اجرا کنند فایده ندارد، زیرا همانطوری اجرا میکنند که تفسیر شده، و اگر هم قصد خوب اجرا کردن نداشته باشند برای آنها چه بهتر.
وقتی متصدیان تفسیر قانون، مطابق با نیات سوء اجراکنندگان تفسیر کردند عملا و نتیجتاً خدمتی به آنها کردهاند و آنها را از زحمت و دردسر مردم نجات دادهاند، خواه آنکه تفسیرکنندگان از اول قصدشان این باشد که به قانون و مردم خیانت کنند، و یا چنین قصدی نداشته باشند، فقط روی کجفهمی بد تفسیر کنند.
(بیستگفتار، ص۳۲)
@motahari_nab
آنچه درباره مهدیموعود(سلام الله علیه و عجل الله تعالی فرجه)آمده که دین را تجدید میکند این است که طرز تفکر مردم را درباره دین عوض میکند و اضافات و زیادات و نقصانات را از بین میبرد و اصل دین را ظاهر میسازد.
(یادداشتها، ج۱، ص۱۶۲)
@motahari_nab
اگر اجتماعی این منش را از دست داد و احساس نکرد که خودش فلسفه مستقلّی دارد که باید به آن فلسفه متکی باشد، و اگر به فلسفه مستقلّ زندگی خودش ایمان نداشته باشد، هرچه داشته باشد از دست میدهد، ولی اگر این یکی را داشته باشد ولی همه چیزهای دیگر را از او بگیرند، باز روی پای خودش میایستد؛ یعنی یگانه نیرویی که مانع جذب شدن ملتی در ملت دیگر و یا فردی در فرد دیگر میشود، همین احساس منش و شخصیت است.
(حماسهحسینی، ج۱، ص۴۲)
@motahari_nab
ما در استخدام وسیله در راه دعوت مردم به دین و ایمان مجاز نیستیم که از هر وسیله که شده است استفاده کنیم.
(سیریدرسیرهنبوی، ص۱۵۲)
@motahari_nab
آن چیزی که پشتوانه اخلاق و عدالت است و اگر در انسان وجود پیدا کند انسان به سهولت راه اخلاق و عدالت را در پیش میگیرد و سود را کنار میزند تنها ایمان است.
چه ایمانی؟ ایمان به خودِ عدالت و ایمان به خودِ اخلاق.
چه وقت انسان به عدالت به عنوان یک امر مقدس و به اخلاق به عنوان یک امر مقدس ایمان پیدا میکند؟
آن وقت که به اصل و اساس تقدس یعنی خدا ایمان داشته باشد.
لهذا بشر عملاً به آن اندازه به عدالت پایبند است که به خدا معتقد است، آن اندازه عملاً به اخلاق پایبند است که به خدا ایمان دارد.
(آزادیمعنوی، ص۹۲)
@motahari_nab
فریضه علم به عنوان یک کلید و مفتاح برای انجام سایر فرائض و منظورهای اسلامی شناخته شده و به اصطلاح فقها واجب تهیّوی است، و بالنتیجه اگر شئون حیاتی مسلمین شکلی به خود بگیرد که وابستگی بیشتری به علم پیدا کند فریضه علم هم اهمیت و لزوم و توسعه و عموم بیشتری پیدا میکند.
نتیجه
از موضوع این اصل ها نتیجه می شود که وظیفه شرعی و عمومی همه مسلمین این است که به سوی علم رو بیاورند و تعلیمات عمومی را بر فرد فرد واجب بشمارند.
(دهگفتار، ص۱۷۸)
@motahari_nab
هیچ میدانید چرا مردم با پیغمبران زمان خودشان مخالف بودهاند؟
چرا هر پیغمبری که پیدا میشود زیاد مخالف پیدا میکند؟
چرا پیغمبرها در زمان خودشان از ما کمتر مرید داشتهاند؟
این قضیه، رمزی دارد.
رمزش این است که آنها با نقاط ضعف مردم مبارزه میکردند و ما از نقاط ضعف مردم بهرهبرداری میکنیم. آنها میخواستند آن معایب و آن نقاط ضعف را اصلاح کنند و از بین ببرند و ما معمولاً میخواهیم از همان معایب و همان نقاط ضعف بهرهبرداری کنیم.
(دهگفتار، ص۲۷۳)
@motahari_nab
تفکر باید آزاد باشد.
هر مکتبی که به ایدئولوژی خودش ایمان و اعتماد دارد ناچار طرفدار آزادی اندیشه و تفکر است.
هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلو آزادی اندیشه و تفکر را میگیرد، میخواهد مردم را در یک محدوده خاصی نگه دارد و نگذارد که تفکر کنند یا فکر خود را ابراز کنند.
(آیندهانقلاباسلامیایران، ص۴۱)
@motahari_nab
غالباً وقتی که اسم امر به معروف و نهی از منکر برده میشود گفته میشود:
ای آقا! مگر میگذارند؟!
مگر میشود امر به معروف و نهی از منکر کرد؟! موانع زیادی هست.
من برعکس معتقدم که یگانه چیزی که در هیچ زمانی ممکن نیست به طور کلی جلو آن را گرفت و هیچ قدرتی نمیتواند بکلی از او جلوگیری کند همین امر به معروف و نهی از منکر است.
البته اگر مقصود از امر به معروف و نهی از منکر تنها گفتن و جنجال کردن و بعد هم اعمال زور و فشار باشد ممکن است موانعی پیش بیاید، ولی عرض کردم اساس امر به معروف و نهی از منکر نیکوکاری است.
مگر ممکن است کسی بخواهد از خودگذشتگی کند و خود را در خدمت خلق خدا قرار دهد، بخواهد خودش خوب باشد و به مردم خوبی کند و آنگاه قدرتی بتواند جلو خوبی خود او یا خوبی کردن او را بگیرد؟!
مگر میشود به مردم گفت خوب نباشید و به مردم خوبی نکنید؟!.
(دهگفتار، ص۹۹)
@motahari_nab