تجربههای گذشته نشان داده است که هر وقت در جامعه ما نوعی آزادی فکری بوده، این امر به ضرر اسلام تمام نشده بلکه به سود اسلام تمام شده است.
(آیندهانقلاباسلامیایران، ص۹۴)
@motahari_nab
اکثر عقایدی که مردم روی زمین پیدا میکنند عقایدی است که دلبستگی است نه تفکر.
آیا بشر از نظر دلبستگیها باید آزاد باشد؟ این دلبستگیهاست که در انسان تعصب و جمود و خمود و سکون به وجود میآورد و اساسا اغلب، عقیده دست و پای فکر را میبندد. عقیده که پیدا شد، اولین اثرش این است که جلو فعالیت فکر و آزادی تفکر انسان را میگیرد چون به آن دل بسته است.
(آیندهانقلاباسلامیایران، ص۲۹۸)
@motahari_nab
تقوا و تزکیه موجب پرورش اراده انسان میشود و اراده را برای به کار بستن آماده میکند.
یعنی روشن شدن به تنهایی کافی نیست، باید روشن شد و باید اقتدار پیدا کرد برای به کار بستن.
تقوا و تزکیه نفس به اراده اخلاقی انسان قدرت و توانایی به کار بستن میدهد.
(تعلیموتربیتدراسلام، ص۱۲۵)
@motahari_nab
واقعاً وقتی که انسان تاریخها را مطالعه میکند کمکم مطمئن میشود هر عمل انسانی واقعی که در آن صداقت وجود داشته است یا از ناحیه پیامبران است یا از ناحیه اتباع پیامبران.
هر نهضتی که در آن پیامبران شرکت نداشتهاند حقیقت هم در آن وجود نداشته است.
(پانزدهگفتار، ص۱۱۰)
@motahari_nab
عادت دلبستگی میآورد و دلبستگی اسارت.
به هر اندازه که انسان بیشتر به اشیاء عادت داشته باشد، بیشتر به آنها بسته است و اسیر آنهاست، و به هر اندازه که انسان اسیر باشد آزادی ندارد.
(احیایتفکراسلامی، ص۹۱)
@motahari_nab
خود روشنفکری خیلی خوب است ولی اگر روشنفکری یک راه افراط را پیش گرفت، خودش عامل شکست خودش است.
(تعلیموتربیتدراسلام، ص۲۱۰)
@motahari_nab
سنگر (انقلاب) از طرف خداپرستان آنگاه خالی شد که در مدّعیان پیشوایی دینی، روح عافیت طلبی پدید آمد.
و به عبارت صحیحتر، این پدیده از آن وقت رخ داد که مردمی عافیت طلب و اهل زندگی روزمرّه و به تعبیر خود دین، مردمی اهل دنیا، به جای پیامبران و پیشوایان دینی نشستند و مردم به غلط، اینها را که روحیهای بر ضدّ روحیه پیامبران و امامان و تربیت شدگان واقعی آنها داشتند- و اگر تشابهی درکار بود اندکی در قیافه و لباس بود- نماینده و مظهر و جانشین آنها دانستند.
(عللگرایشبهمادیگری، ص۱۸۵)
@motahari_nab
همان طوری که رکن حیات دشت و صحرا باران و بالأخص باران کوهستانی است، رکن حیات خانوادگی احساسات و عواطف مرد نسبت به زن است. از این عواطف است که هم زندگی زن و هم زندگی فرزندان صفا و جلا و خرمی میگیرد.
(نظامحقوقزندراسلام، ص۲۵۶)
@motahari_nab
اراده قوّه مجریه عقل است، نه اینکه اراده عین عقل باشد. اراده نیروی دیگری است در انسان.
ای بسا صاحب عقلهای خیلی قوی و نیرومند که ارادهشان ضعیف است، وای بسا صاحب ارادههای بسیار قوی که عقلشان ضعیف است.
اینها دو قوّه است، منتها کار اراده این است که طرحهای عقل را اجرا میکند.
(تعلیموتربیتدراسلام، ص۲۳۳_۲۳۴)
@motahari_nab
کلمه «استعمار» را ما خیلی شنیدهایم. استعمار یک شکل ندارد. استعمار سیاسیداریم، استعمار اقتصادی داریم و استعمار فرهنگی داریم که از استعمار سیاسی و اقتصادی خطرناکتر است و اصلا امکان ندارد که استعمار اقتصادی باشد بدون استعمار سیاسی و استعمار فرهنگی.
پایه استعمار سیاسی و استعمار اقتصادی، استعمار فرهنگی است.
(آیندهانقلاباسلامیایران، ص۱۶۲_۱۶۳)
@motahari_nab
عالیترین مظهر عقل و تربیت صحیح، خطایابی از خویشتن است؛ یعنی انسان بتواند در دریای ژرف افکار و اندیشهها و تمایلات و افعال و اقوال خود فروبرود و خطاهای خود را بیابد و انگشت روی آنها بگذارد و آنها را از خود دور کند.
از بشر انتظار اینکه خطا نکند، خطاست، بشر جایزالخطاست؛ از بشر باید انتظار داشت که خطاهای خود را تکرار نکند، از خطاهای خود استفاده کند.
یعنی چه از خطاهای خود استفاده کند؟
یعنی آنها را بشناسد و مصمم گردد که تکرار نکند.
(حکمتهاواندرزها، ج۱، ص۶۷)
@motahari_nab
قرآن برای خدعه هیچ گونه موفّقیتی قائل نیست، نمیگوید عالم را خدعه اداره کرده است.
قرآن این منطق را قبول ندارد که جریان تاریخ را زور گردانده و خدعه حرکت داده و ظلمت چرخانده است. اصلاً از نظر منطق قرآن امکان ندارد که در مجموع جامعه بشریت غلبه با شرّ و فساد و ظلم باشد و در عین حال جامعه باقی باشد.
(نبردحقوباطل، ص۳۸)
@motahari_nab
خودپرستی جز محدودیت افکار و تمایلات چیزی نیست.
عشق، علاقه و تمایل انسان را به خارج از وجودش متوجه میکند؛ وجودش را توسعه داده و کانون هستیاش را عوض میکند و به همین جهت عشق و محبت یک عامل بزرگ اخلاقی و تربیتی است، مشروط به اینکه خوب هدایت شود و به طور صحیح مورد استفاده واقع گردد.
(جاذبهودافعهعلی(ع) ،ص۴۹)
@motahari_nab
هرکسی مطابق آنچه که فکر میکند و عقیده دارد و مطابق حالاتی که در روحش هست عمل میکند.
ریشه اعمال آدمی در روح اوست.
(بیستگفتار، ص۸۲)
@motahari_nab
تفکر بدون تعلیم و تعلّم امکانپذیر نیست.
(تعلیموتربیتدراسلام، ص۲۱)
@motahari_nab
ایمانی که اسلام میخواهد قابل اجبار کردن نیست، امکان اجبار ندارد. مگر میشود کسی را آن طوری که اسلام از او ایمان میخواهد مجبور کرد؟ اگر ممکن باشد که بچهای را به فلک ببندند، اینقدر چوب به او بزنند تا یک مسئله را حل کند، چنین چیزی نیز ممکن است. زیر چوب کسی نمیتواند مسئله حل کند. او را باید آزاد گذاشت، فکرش را باید آزاد گذاشت تا مسئله را حل کند. عقیده اسلامی یک چنین چیزی است.
(آیندهانقلاباسلامیایران، ص۳۰۸)
@motahari_nab
در اسلام روح و پیکر عبادت با مسائل تربیتی آمیخته است.
نماز ضمن اینکه مرکب تقرّب پروردگار است، مکتب تربیت هم هست.
(آزادی معنوی، صفحه۱۰۱)
@motahari_nab
اسلام نیامده است برای اینکه جامعه را متوقف کند، ملت مسلمان را وادار به درجا زدن کند.
اسلام دین رشد است، دینی است که نشان داد عملًا میتواند جامعه خود را به جلو ببرد.
(اسلامونیازهایزمان، ج۱، ص۴۱)
@motahari_nab
هدف قرآن تربیت است؛
یعنی در واقع میخواهد افراد را بیدار کند که مقیاس و معیار باید تشخیص و عقل و فکر باشد نه صرف اینکه پدران ما چنین کردند ما هم چنین میکنیم.
(تعلیموتربیتدراسلام، ص۳۶)
@motahari_nab
نظر اسلام در مورد قوا و غرایز نظر معتدلی است و معتقد است که باید حظّ هر قوه را داد و از افراط و تفریط جلوگیری کرد. البته حکومت عقل را به تنهایی کافی نمیداند.
واقع هم همین است که عقل به تنهایی قادر نیست بر قوا و غرایز حکومت کند؛ ایمان هم باید باشد.
(هدفزندگی، ص۹۲)
@motahari_nab
همانطور که تفکر و تعقل جهت روشن شدن فکر برای قوّه عاقله، و تقوا و تزکیه نفس برای تقویت نیروی اراده در انسان بود، عبادت برای تقویت عشق و علاقه معنوی و ایجاد حرارت ایمانی در انسان است؛
یعنی همانطور که ایمان خودش به نوبه خود منشأ عبادت است، عبادت هم تقویت کننده ایمان است.
(تعلیموتربیتدراسلام، ص۱۲۵)
@motahari_nab
انسان آنچنان موجودی است که نمیتواند عاشق «محدود» باشد، نمیتواند عاشق فانی باشد، نمیتواند عاشق شیئی باشد که به زمان و مکان محدود است.
انسان عاشق کمال مطلق است و عاشق هیچ چیز دیگری نیست؛ یعنی عاشق ذات حق است، عاشق خداست. همان کسی که منکر خداست، عاشق خداست.
حتی منکرین خدا که به خدا فحش میدهند، نمیدانند که در عمق فطرت خود عاشق کمال مطلقاند ولی راه را گم کردهاند، معشوق را گم کردهاند.
(انسانکامل، ص۸۱)
@motahari_nab
انسان بالطّبع نمی بایست گرایش مادّی پیدا کند؛ مادّیگری یک جریان مخالف طبیعت و فطرت انسان است و چون برخلاف اصل است، باید به جستجوی علّت آن پرداخت و از سببی که آن را برخلاف اصل و قاعده به وجود آورده کاوش نمود.
و به عبارت سادهتر، اعتقاد به خدا حکم سلامت را دارد و گرایش مادّی حکم بیماری را. هیچ گاه از سرّ سلامت نباید پرسید، زیرا سلامت بر طبق مسیر و جریان طبیعی نظام خلقت است؛ امّا اگر دیدیم فردی یا جمعیتی بیمارند، آنجا باید پرسید: چرا این افراد بیمار شدند؟ چه موجباتی سبب بیماری آنها شده است؟ُ
(عللگرایشبهمادیگری، ص۴۷)
@motahari_nab
حرکت انقلابی بر پایه نیروی حق و حق پرستی است؛ انقلابی است که از نیروی حق بر پا میشود نه انقلابی که بر پایه شکم باشد؛ حقپرستان را به دلیل حقپرستی نه شکمپرستی برمیانگیزیم.
یک عدّه خیال کردهاند که چون قرآن حامی مستضعفین است، تزش این است که ما همیشه از گرسنهها لشکر درست میکنیم برای اینکه فقط شکمشان را سیر کنیم. چنین نیست.
قرآن میگوید نهضت ما به سود مستضعفین است، حال ممکن است قیام کنندگان از خود مستضعفین باشند یا از غیر مستضعفین. اتّفاقاً اگر مستضعف برای شکم مبارزه کند قرآن نمیپذیرد.
(نبردحقوباطل، ص۴۲_۴۳)
@motahari_nab
باطل به طفیل حق پیدا میشود و با نیروی حق حرکت میکند؛ یعنی نیرو مال خودش نیست، نیرو اصالتاً مال حقّ است و باطل با نیروی حق حرکت میکند.
کفی که روی آب هست، نیروی کف نیست که او را حرکت میدهد، این نیروی آب است که او را حرکت میدهد. معاویه اگر پیدا میشود و آن همه کارهای باطل میکند، آن نیروی اجتماعی را معاویه به وجود نیاورده و ماهیت واقعی آن نیرو «معاویهای» نیست و جامعه در بطن خودش ماهیت «معاویهای» ندارد! باز هم پیغمبر است، باز هم ایمان است، باز هم معنویت است، ولی معاویه بر روی این نیرو سوار شده است.
(نبردحقوباطل، ص۴۷)
@motahari_nab