eitaa logo
منتظران مهدی عج
95 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
5.8هزار ویدیو
64 فایل
هدف از تشکیل کانال. انعکاس اخبارروز، فرهنگی ؛اجتماعی‌؛ شهدا وسیاسی‌درمسیرامام‌زمان"عج "واهل‌بیت"سلام الله علیهاوشهدای عزیزمان .🌺🍃✨ ادرس کانال 👇 https://eitaa.com/motazeranmahdy
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 مشکل سرما و گاز کجاست؟ 🔻 وزیر نفت و شرکت ملی گاز ایران اعلام کردند: پالایشگاهای گازی در وضعیت حداکثری تولید هستند. ایستگاه‌ها و شبکه ‎انتقال گاز کشور با تمام ظرفیت در حال فعالیت است. شبکه توزیع در تمام استان‌ها، شهرها و روستاها بی‌وقفه در حال کار است. 👈 پس مسئله و مشکل کجاست؟ در راهبری شبکه گاز ۳ عامل اصلی می‌تواند منبع چالش شود: 1⃣ دمای کمینه هوا 2⃣ وسعت جغرافیایی مناطق تحت تأثیر هوای سرد 3⃣ مدت زمان ماندگاری سرما در کشور 🔻 هر یک از ۳ مورد قبلی به تنهایی می‌تواند چالش‌آفرین باشد اما باتوجه به اینکه عمده منابع تولید گاز در جنوب ایران است و عمده مصرف در نیمه شمالی، مهم‌ترین عاملی که می‌تواند شبکه توزیع گاز را دچار مشکل کند عامل ‎ماندگاری سرما در کشور است. 🔻 حالا ما در چه وضعیتی هستیم؟ طبق اعلام هواشناسی: 1⃣ الآن در اغلب نقاط، کمینه دما به زیر صفر و بعضاً تا ۲۵- رسیده است. 😱 2⃣ هوای سرد اکثر مناطق کشور را کاملاً متأثر کرده است. 3⃣ این جبهه هوای سرد، در روزهای آینده در کشور ماندگار خواهد بود. 🔻‌ یعنی در این مدت، هر ۳ عامل چالش‌آفرین شبکه‌ی گاز با هم جمع هستند. جمع ۳ عامل بالا یعنی، مناطق مرکزی مثل ، و مهم‌ترین نقش را در ‎پایداری جریان گاز در سرشاخه‌های شبکه در استان‌های شمالی، بازی می‌کنند. 🔻با مدیریت مصرف و کاهش ۱ تا ۲ درجه‌ دمای منزل می‌توانیم‎ سهم خودمان را در گرمای منازل مناطق دوردست کشور ایفا کنیم. خصوصاً در سه استان یاد شده ... 👈 عضو شوید @hamidkasiri_ir
✨️🇮🇷 خداحافظ آهوهای زیبای «دشت ناامید»❗️   🔻ششم یادآور وحشتناکی است ... که آهوهای زیبا در برخی فصول سال بود، با مساحتی در حدود سه هزار کیلومتر مربع معادل چهار برابر ، از جدا شد!! 🔻بعد از اینکه در سال ۱۲۲۵ با کارگردانی ، و از ایران جدا شد، برخی از نامشخص ماند و زمینه اختلاف و مناقشه بر سر شد. 🔻از سال ۱۳۱۰ به بعد انگلیس به عنوان آخرین قدم قبل از و با هدف ایجاد خط کمربندی دفاعی در برابر ، برای پیوند میان ایران، ، و را در تیرماه ۱۳۱۶شکل داد و با بی کفایتی همه هزینه های این معاهده انگلیسی بر عهده قرار گرفت و بخش‌های زیادی از ایران برای جلب رضایت کشورهای همسایه شد!! 🔻بزرگترین رودی که به دریاچه هامون می ریخت، بود و پس از جدایی افغانستان همواره مورد مناقشه بود. که پیشتر در مهر ۱۳۱۴ آتاتورک پادشاه ترکیه را به عنوان حَکم برای موضوع آب هیرمند تعیین کرده بود، با وجود خسارتبار بودن برای ایران رای حکمیت را پذیرفت. سرانجام در ۶ بهمن ۱۳۱۷ بدون هیچ‌گونه مقاومت، قرارداد تقسیم آب هیرمند بین و منعقد شد که طبق آن «دشت ناامید» به مساحت ۳ هزار کیلومتر و برخی مناطق دیگر از ایران بدون هیچ جنگ و درگیری جدا شد تا افغانستان سهم 50 درصدی ایران از هیرمند را بپذیرد. 🔻اما دولت افغانستان به همین وعده نسیه هم عمل نکرد و انحرافی و به‌قدری حجم آب را کاهش داد که موجب تلف شدن دام‌ها و کوچ گسترده مردم و اعتراض پی در پی آنها شد. 🔻پس از سالها اعتراض، این بار با وساطت آمریکا، طی قراردادی در سال ۱۳۵۱ دوباره راه وطن فروشی پدر را ادامه داد و سهم ۵۰ درصدی از آب هیرمند را به ۱۵ درصد کاهش داد!! تا جایی که در کتابش لفظ خیانت را برای این قرارداد استفاده کرد. 🔻هم دشت ناامید رفت و هم هامون خشکید ... چون برخی سردمداران حکومت شاهنشاهی اعتقاد داشتند که سرزمین فقط چهل میلیون عایدی دارد پس ارزش اقتصادی ندارد!! 🔸پ.ن: آن وقت پسر جناب امام جماعت مسجد مکی، اخیرا در قالب کمپین احمقانه ««وکالت_می‌دهم» با بیعت می کند!!! حق نداریم شک کنیم دست وکیل و موکل توسط انگلیس به هم گره خورده؟ ✍حمیدرضا ابراهیمی
🔹 مصطفی چندقدم دورتر ایستاده و زیرچشمی تمام حواسش به تماس من و ابوالفضل بود و همان اضطرابی که از لرزش صدای ابوالفضل می‌شنیدم در چشمان او می‌دیدم. هنوز نمی‌دانستم چه عکسی در موبایل آن بوده و آن‌ها به‌خوبی می‌دانستند که ابوالفضل التماسم می‌کرد :«زینب! توروخدا دیگه نذار کسی تو رو ببینه تا بیاید زینبیه پیش خودم! من نذاشتم بری ، مجبور شدم ۶ ماه تو داریا قایمت کنم، ولی دیگه الان کاری از دستم برنمیاد! امشب رو تحمل کن، ارتش داره میاد سمت .» 🔹 و همین یک شب داشت جان ابوالفضل و مصطفی را می‌گرفت که ابوالفضل مرتب تماس می‌گرفت و مصطفی تا صبح نخوابید و فقط دورم می‌چرخید. مادرش همین گوشه ، روی زمین دراز کشیده و از درد و ترس خوابش نمی‌برد. رگبار گلوله همچنان شنیده می‌شد و فقط دعا می‌کردیم این صدا از این نزدیک‌تر نشود که اگر می‌شد صحن این قتلگاه خانواده‌هایی می‌شد که وحشتزده خود را از خانه تا حرم کشانده و پناهنده (علیهاالسلام) شده بودند. 🔹 آب و غذای زیادی در کار نبود و از نیمه‌های شب، زمزمه کم آبی در بلند شد. نزدیک سحر صدای تیراندازی کمتر شده بود، تکیه به دیوار حرم، تمام بدنم درد می‌کرد و دلم می‌خواست خوابم ببرد بلکه وحشت این شب طولانی تمام شود. چشمم به پرچم سبز حرم در روشنای لامپ مهتابی روی گنبد مانده و انگار حضرت برایم لالایی می‌خواند که خواب سبکی چشمان خسته‌ام را در آغوش کشید تا لحظه‌ای که از آوای حرم پلکم گشوده شد. 🔹 هنوز می‌ترسیدم که با نگاهم دورم گشتم و دیدم مصطفی کنارم می‌خواند. نماز خواندنش را زیاد دیده و ندیده بودم بعد از نماز گریه کند که انگار تنگنای این محاصره و سنگینی این امانت طاقتش را تمام کرده بود. خواست به سمتم بچرخد و نمی‌خواستم خلوتش را خراب کنم که دوباره چشمانم را بستم تا خیال کند خوابم و او بی‌خبر از بیداری‌ام با پلک‌هایم نجوا کرد :«هیچوقت نشد بگم چه حسی بهت دارم، اما دیگه نمی‌تونم تحمل کنم...» 🔹 پشت همین پلک‌های بسته، زیر سرانگشت تمام تارهای دلم به لرزه افتاده و می‌ترسیدم نغمه احساسم را بشنود که صدایش را بلندتر کرد :«خواهرم!» نمی‌توانستم چشمانم را به رویش بگشایم که گرمای عشقش ندیده دلم را آتش می‌زد و او دوباره با صدایم زد :«خواهرم، نمازه!» 🔹 مژگانم را از روی هم بلند کردم و در قاب گنبد و گلدسته، صورتش را دیدم و چشمانی که دل نداشتند نگاهم را ببینند و خجالتی به زیر افتادند. از همان چشمان به زیر افتاده، بارش عشقش را می‌دیدم و این خلوت حالش را به‌هم ریخته بود که از کنارم بلند شد و مادرش را برای نماز صدا زد. 🔹 تا وضوخانه دنبال‌مان آمد، با چشمانش دورم می‌گشت مبدا غریبه‌ای تعقیبم کند و تحمل این چشم‌ها دیگر برایم سخت شده بود که نگاهم را از هر طرف می‌کشیدم مبادا عطر عشقش مستم کند. آفتاب بالا آمد و خبری از رسیدن نیروهای ارتش نبود مگر رگبار گلوله‌ای که تن و بدن مردم را می‌لرزاند. 🔹 مصطفی لحظه‌ای نمی‌نشست، هر لحظه تا درِ می‌رفت و دوباره برمی‌گشت تا همه جا زیر نظرش باشد و ابوالفضل دلی برایش نمانده بود که در تماس آخر، ردّ پای اشک را روی صدایش دیدم :«زینب جان! نمی‌ترسی که؟» و مگر می‌شد نترسم که در همهمه مردم می‌شنیدم هر کسی را به اتهام یا حمایت از دولت سر می‌برند و سر بریده سیدحسن را به چشمم دیده بودم تا سه روز بعد که ذخیره آب و غذای حرم و خانواده‌ها تمام شد. 🔹 دست خالی و مراقبت از همین امانت جان مصطفی را گرفته بود که خبر ورود ارتش به در حرم پیچید. ابوالفضل بلافاصله تماس گرفت تا بی‌معطلی از داریا خارج شویم که می‌دانست این آتش اگر دوباره شعله بگیرد خاکستر داریا را به باد خواهد داد. حرم (علیهاالسلام) و پیکر سیدحسن در داریا بود که با هر قدم، مصطفی جان می‌داد و من اشک‌هایم را از چشمانش مخفی می‌کردم تا کمتر زجرش دهم. 🔹 با ماشین از محدوده حرم خارج شدیم و تازه می‌دیدیم کوچه‌های داریا مردم شده است. آن‌هایی که فرصت نکرده بودند جایی پنهان شوند یا به حرم بیایند، در همان میان خیابان سلاخی شده و پیکر‌های پاره پاره و غرق به خون هر جا رها شده بود. مصطفی خیابان‌ها را به سرعت طی می‌کرد تا من و مادرش کمتر جنازه مردم داریا را ببینیم و دلش از هم پاشیده بود که فقط زیر لب خدا را صدا می‌زد. دسته‌های ارتش در گوشه و کنار شهر مستقر شده و خبرنگاران از صدها جسدی که سه روز در خیابان مانده بود، فیلم‌برداری می‌کردند...
👁️📷 اختلاف زمانی تصویر بالا و پایین فقط ۵ ماه است! تبدیل شدن یک ساختمان نیمه ویران به مدرسه‌ای شیک و مدرن آنهم به نام شهید عزیز در منطقه کم‌برخوردار فیروز‌بهرام با تلاش و همت 💔 یَا الله یَا رَحْمَانُ یَا رَحیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ 💔 🤲 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🤲 https://eitaa.com/hadi_h0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 راه‌اندازی خط مستقیم اتوبوسرانی تهران - نجف دبیر ستاد اربعین استان تهران: 🔹از این پس زائران می‌توانند با یک بلیت و به صورت یک سره از تهران به مقصد نجف اشرف حرکت کنند. 👇