🦋
میخواست برود سرکار،
از پلههای آپارتمان، تندتند پایین میآمد، آنقدر عجله داشت که پلهها را دوتا یکی رد میکرد، جلوی در خانه که رسید،
بهش سلام کردم گفتم: آرامتر، فوقش یک دقیقه دیرتر میرسی سرِ کارت،
سریع نشست روی موتور،
روشن کرد و گفت:
علیآقا! همین یک دقیقه یک دقیقهها شهادت آدم را یک روز به یک روز به عقب می اندازد .
#شهید_محسن_حججی
#قاسم_بن_الحسن #شهدا۰۱۲۰