<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💣 اعترافات یک زن از جهاد نکاح
✒قسمت بیست و نهم
من سری تکون دادم و گفتم: بفرمایید
ادامه داد همسرم گفت: مائده جان حتما می دونی خدا برای چه کارهایی گفته قبلش وضو بگیرید بعضی هاش مثل نماز، واجبه و بعضی هاش هم مثل مسجد رفتن مستحبه. درسته؟ سرم رو به نشونهی تایید تکون دادم.
گفت: عزیزدل من! حتما باز هم میدونی این کارها مقدس هستن که خدا چنین توصیهای کرده که با طهارت بریم سراغشون؟ گفتم: بله
گفت: حالا شما می دونستی تاکید شده قبل از روابط زناشویی توصیه کردن وضو بگیرید!
من چشمهام رو گرد کردم و گفتم جدی میگی!
لبخندی زد و گفت: صبرکن هنوز مونده...
درست کلمه به کلمه را یادمه
دستی کشید روی سرم و گفت: عشق من! شما که اهل دعا و مناجات بودی حتما میدونی چه چیزهایی باقیاتالصالحاته! چیزی نگفتم و صبر کردم ادامه بده ...
گفت: مثل حفر چاه آب، کاشت درخت و ... و یکیشونم فرزند صالحه، درسته!؟ خوب حالا شما برا هر کدوم از قبلیها که تلاش میکنی، فکر میکردی عمل صالح داری ...
ولی به فعلی که ابتداش را با وضو توصیه کردن و بعد هم به اذن خدا فرزند صالح را در بر میگیره و در انتهاش هم بخشش کلی از گناهانه که برای بخشیده شدن هر یه دونه گناهمون چقدر باید اشک بریزیم و توبه کنیم ولی خدا در همین یک فعل از ابتدا تا انتهاش رو برای شما ثواب مینویسه و باقیاتالصالحات عنایت میکنه و گناهان رو میلحظه.
تا حالا اینجوری بهش نگاه کرده بودی؟!
سرم رو انداختم پایین و به جهل روزگاری که سخت برام گذشت فکر کردم چه فرصتهایی که من زجر روحی میکشیدم و چه فکرها که راجع به همسرم نکردم در حالی که همش میتونست من رو پلهپله به خدا نزدیک کنه...
فرزانه رو به خانم مائده گفت : شما گفتید اذیتتون میکرد. زجر روحیتون میداد. حتی از دعوا و کتک هم بدتر!
ولی تو این حرفها تون که فقط عشق موج میزد! قضیه چیه؟
گفت: حقیقتا خیلی طول میکشه بخوام براتون تعریف کنم فقط اینکه من ساعت دوازده و نیم کلاس پسرم تموم میشه باید برم دنبالش اگر اشکال نداشته باشه ادامهاش رو بذاریم یک روز دیگه تو همین هفته.
گفتم: باشه اشکال نداره وسایلمون رو جمع و جور کردیم اومدیم بیرون فرزانه گفت: دیدی چه جوری جواب سوال رو پیچوند!!!
گفتم از اون جالبتر نوع ترغیب کردن شوهرش برای جهاد نکاح بود!!! چه تحلیلهای منطقی و معنوی براش کرده بود قشنگ مشخصه شوهرش خیلی آدم زیرکیه...
فرزانه گفت: من به این بُعدش اصلا فکر نکردم. به نظرم شوهرش خیلی عاشق و مهربون اومد! ولی جدی من خودم هیچ وقت به مسئله ازدواج اینجوری نگاه نکرده بودم به نظرم خیلی دقیق و حساب شده بود.
نگاهی به فرزانه انداختم و گفتم: خانم امجد جان معلومه که صحبتها دقیق و منطقی بود چون این حرفها دقیقا حرف دین ماست! فقط اینکه شوهر خانم مائده در جهت کار خودش طرف رو مجاب کرده احتمالا باید پول زیادی بهش داده باشند که حاضر شده ....
فرزانه نفس عمیقی کشید و گفت: امیدوارم اینجوری که ما فکر میکنیم نباشه. چقدر بد! ...
◀️ ادامه دارد ...
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💣 اعترافات یک زن از جهاد نکاح
✒قسمت سیام
گوشیم شروع کرد زنگ خوردن مامانم بود. بعد از حال و احوال، گفت: فاطمه خانم اینا قرار شده فردا شب بیان خونه، هماهنگ کن فردا مرخصی بگیری...
گفتم چشم هماهنگ می کنم خداحافظی کردیم و گوشی رو قطع کردم
به فرزانه گفتم: پروژه روی پروژه میدونی یعنی چی؟ سری تکون داد و گفت: چرا؟ چی شده؟ گفتم خواستگاری. فرض کن تو این موقعیت!
زد به شونم و با خنده گفت: چی بهتر از این! امروز هم که یه دور کلاس همسرداری گذروندی ... این گوی و این میدان، این بهونه ها چیه در میاری و سختگیری می کنی! به یکی بله بگو تموم بشه دیگه! اینقدر ملت را حیرون نکن!
با اخم نگاهش کردم و گفتم: نه اینکه خودت خیلی آسون میگیری یه جوری میگی انگار به اولین خواستگارت بله رو گفتی و یه چند ده سالی هست که ازدواج کردی والا!
رسیدیم دفتر آقای جلالی پشت میزش مثل همیشه نشسته بود با یه عالمه کاغذ ...
فرزانه گفت: آخرش نفهمیدیم ارتباط جلالی با اون دو تا پسری که خونه ی خانم مائده دیدیم چی بود؟
گفتم: صبر کن مطمئن باش تا آخر این مصاحبه معلوم میشه هر کسی چکاره است؟!
رسیدیم جلوی اتاق جلالی ما را دید بلند شد و اومد بیرون گفت: خوب تموم شد. دیدید گفتم سوژهی خاصیه...
حرفش تموم نشده بود برای اینکه زودتر در جریان قرار بگیره گفتم: متاسفانه نه! قرار شد یک جلسه دیگه هم داشته باشیم
دستی به صورتش کشید و گفت: عجب! خوب برای فردا هماهنگ میکردید
گفتم: ببخشید! من فردا نمی تونم. کار مهمی دارم اگر اجازه بدید مرخصی میخواستم بگیرم
گفت: می خوام این مصاحبه زودتر آماده بشه. بعد هم ادامه داد: هرچی خیره و رفت تو اتاقش...
کیفم را گذاشتم روی میز...
هنوز ننشسته بودم که فرزانه گفت: حالا طرف کی هست؟ می شناسیش؟ گفتم نه نمی شناسم پسر یکی از دوستای مامانمه ...
بنده خدا مامانم گفت: شاید این آقاپسر همون بستهی سفارشی شما باشه از طرف خدا!
منم گفتم حالا دلش را نشکنم...
فرزانه گفت: شایدم حرف مامانت درست از آب در بیاد. از کجا می دونی؟
گفتم: چم، شاید؟
هر چند که من معیارهام سختگیرانه نیست ولی تا حالا کسی که معیار هام را داشته باشه پیدا نکردم...
فرزانه با کنجکاوی گفت: معیارهات چی هست خانم؟! بعد من قضاوت کنم ببینم سخت گیر هستی یانه!
◀️ ادامه دارد ...
Part22.mp3
8.43M
📚نمایش صوتیکتاب
#پایی_که_جا_ماند_(2)
✨بر اساس خاطرات سید ناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق
#دفاع_مقدس
قسمت 7⃣
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود.
#توسل
#کرامات_شهدا
@hasbiallah2 👈آیدی خادم شهدا
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
سلام علیکم روزتون بخیر انشاءالله
قبل از هر کلامی میخوام بابت این کانال با ارزش و معنوی تشکر کنم🙏
من خانمی هستم که ارادت خاصی به سادات دارم روز عید غدیر مهمونی دعوت بودم مثل سادات شال سبز سرم کردم تو مهمونی هم ازم پرسیدن گفتم سید نیستم ولی ای کاش بودم
روز عید غدیر وقتی خواستم زیارت عاشورا بخونم تو کانال چله توسل دیدم اون روز اسم شهیدی هست به نام🌷 سید ابراهیم جنابان🌷تو دلم گفتم یعنی مدیر گروه امروز که عید غدیر هست به شهید سادات اختصاص دادن یا شانسی بوده ولی ته دلم خوشحال شدم که چله زیارت عاشورای عید غدیر به شهید سادات متوسل میشیم و این اتفاقی نیست...
همون شب خواب دیدم تو مزار شهدا هستیم منو همسرم خواستیم یکی از مزارهای شهدا رو انتخاب کنیم برای زیارت و شعر حافظ خوانی چشمم خورد به قبر شهیدی که پیکرش روی قبر سالم هست و لباس عزا تنش هست و پیشونی بند سبز رنگی بسته بودن
من گفتم همین شهید رو انتخاب میکنم برای زیارت ولی قبلش به خانمهای خادمه اونجا گفتم لطفا یه پیشونی بند سبز بهم بدین ببندم سرم اونا گفتن نداریم همون لحظه شهید سادات که پیکر مبارکشون روی قبر بود بلند شد نشست و به خادمه ها گفتن همین پیشونی بند سبز خودم رو میدم و خودش باز کرد و داد به من.
وقتی از خواب بیدار شدم خیلی خوشحال بودم از دیدن این خواب و اینکه شهدا به ما متوسلین توجه دارن و از نیتها و کارهای ما آگاه هستن.
خدا رو شاکرم که مدتی هست که با زیارت عاشورا به شهدا متوسل میشوم و از بانیان این کانال معنوی کمال تشکر رو دارم🌺🌺🌺
♥️قطرات خونی که از
شهدِ جان شهدا بر خاک چکیده
مسئولیت ما وارثانِ امانت را
در عالم ثبت کرده است ...
#تیرماه_1365
#عملیات_کربلاییک
#شهید_کاظم_مهدیزاده🌹
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
گفتم:
« ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟»
قدری فکر کرد و گفت:« هیچی»
گفتم:« یعنی چی؟ مثلاً دلت نمیخواد یک کارهای بشی، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه»
گفت:
« یک آرزو دارم. از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده، شهید بشم.»
شهید #نور_الله_اختری💐🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🕊شهید سید احمد پلارک فرزند سید عباس، متولد 1344 تهران و اصالتاً تبریزی. در سال 66 عملیات کربلای 8 در شلمچه به شهادت رسید.
🍃🌹شهید پلارکِ ما شبیه به یکی از سربازان پیامبر در صدر اسلام، "غسیل الملائکه" است.
"غسیل الملائکه" به کسی می گویند که ملائکه غسلش داده باشند.
در تاریخ اسلام آمده که "حنظله" غسیل الملائکه که از یاران جوان پیامبر بود، شب قبل از جنگ احد ازدواج می کند و در حجله می خوابد. فردا صبح، زمانی که لشکر اسلام به سمت احد حرکت می کرد، برای رسیدن به سپاه بسیار عجله کرد و بنابراین نرسید که غسل کند. او در این جنگ شهید شد و ملائکه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند. پیکر او بوی عطر گرفته بود که بعد پیامبر بالای پیکر او آمد و از این واقعه خبر داد. شاید به همین خاطر باشد که همیشه قبر شید پلارک نیز خوشبو و عطر آگین است.
بهشت زهرایی ها به او شهید عطری می گویند.
خیلیها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز میکنند و از خدای او حاجت و شفاعت میخواهند. او معجزه خداست.
شهید #سیداحمد_پلارک🕊🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم دیده نشده از رفتار شهید حاج قاسم سلیمانی با مدافعین حرم و صحبت های اثرگذارش
#حاج_قاسم🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
410475_465.mp3
1.82M
💚دعای عهد
🔸️با نوای استاد فرهمند
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿🌻
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
💚سلام به چهارده معصوم(ع):💚
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ
🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷⃟ *صلي اَللَّهِ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صلي الله عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ
🌷⃟ *صَلي اَللَّهِ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيُّ بْنُ جَعْفَرٍ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي
🌷⃟ *صَلِي اَللَّهِ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ
🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
1⃣1⃣ یازدهمین چله ی کانال متوسلین به شهدا
💫 امروز " سه شنبه 20 تیر ماه"
📌روز " سی و پنجم " چله صلوات و زیارت عاشورا《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
" رمضان عباس زاده "🌷🌷🌷
معرف: خانم زهرا زمانی 🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@motevasselin_be_shohada
فرهنگی شهید رمضان عباس زاده🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
نام پدر: ولی الله
تاریخ ولادت: ۱۳۳۸/۴/۱۴
محل ولادت: جویبار_مازندران
تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۳/۱۵
محل شهادت : جزیره مجنون
نحوه شهادت : اصابت ترکش خمپاره
مزار : گلزار شهدای بالا محله_جویبار
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
🔰زندگینامه شهید عالیمقام رمضان عباس زاده
💥مسئول ستاد پشتیبانی جنگ شاهرود
🌺🍃رمضان عباس زاده فرزند ولی الله در سال 1338 در بالامحله جویبار به دنیا آمد. فعالیت های سیاسی اش را از اوایل دروان نوجوانی وقتی در کلاس پنجم بود با پخش اعلامیه امام خمینی(ره) شروع کرد.
در همان زمان وقتی مسئولان مدرسه اعلامیه های امام را از او گرفتند، پدرش برای برای ادامه تحصیل او را به شهرستان بابل فرستاد. تا پایان دوره متوسطه در آنجا ماند تا دیپلم مکانیک از هنرستان را گرفت. در این مدت نیز با حضور در جلسات مذهبی و سیاسی فعالیت هایش ادامه داشت.
در انیستیتو تکنولوژی معدن شاهرود پذیرفته شد و بعد از اخذ مدرک کاردانی به خدمت سربازی راهی شد.
بعد از گذراندن دوران آموزشی، مسولیت روابط عمومی سپاه سقز را قبول کرد. همزمان برای مدتی به طور داوطلب در نهضت سوادآموزی کردستان مشغول به خدمت شد.
بعد از پایان خدمت و ازدواج به شاهرود برگشت و به عضویت جهاد سازندگی شاهرود در آمد. خداوند به او پسری عطا کرد.
از روی ارادت خاص به مهدی (عج) نامش را مهدی نهاد. شوق خدمت به مردم محروم کردستان و مقابله با نیروهای منحرف کومله و دمکرات او را وا داشت به همراه همسر و فرزند 19 روزهاش به کردستان عزیمت کند. بعد از مدتی به شاهرود بازگشت.
عدم پایبندی به دنیا و میل به آزادی عمل جهت خدمت در جای جای مناطق جنگی سبب اجتناب او از جذب رسمی در ادارات دولتی میشد تا اینکه با اصرار دوستان و خانواده در آزمون استخدامی آموزش و پرورش بسطام شرکت کرد و مشغول خدمت شد.
با این وجود شوق حضور در میدان نبرد او را چند بار دیگر به جبهه جنگ کشاند. سر انجام با سمت مسئول پشتیبانی جبهه و جنگ شاهرود به جهههای جنوب اعزام شد.
🥀فروردین 1362 عملیات خیبر در جریان بود و او در حالی که با تویوتای تانکر سوخت از سه راهی جفیر عازم جزیرۀ مجنون بود، در ابتدای جادۀ سیدالشهدا بر اثر اصابت ترکش گلولۀ دشمن در آتش عشقش سوخت و به شهادت رسید.
پس از مدتی پیکر پاکش را در بهار1363 به زادگاهش بازگرداندند و پس از تشیع با شکوهی در جویبار قائم شهر در گلزار شهدای بالا محله به خاک سپردند.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
✨🌴🕊🌼🕊🌴✨
از شهید رمضان عباس زاده دفترچه ای در دست است که حاوی سوره ها و آیاتی از قرآن کریم با ترجمه است که شهید آنها را با دقت و حوصله نگارش کرده است.
🔷همچنین اشعاری گزینش شده را ثبت کرده است که نمونه ای از آن در زیر نقل میشود:
در درگه ما دوستی یک دله کن
هر چیز که غیرماست آنرا یله کن
یک صبح به اخلاص بیا بر در ما
گـر کـار تـو بر نیامد آنگه گله کن
✨✨✨
بارالها من نمی خواهم كه در بستر بمیرم
یاری ام كن تا به راهت در دل سنگر بمیرم
دوست دارم در میان آتش و خون و گلوله
دور از این كاشانه و از مادر و خواهر بمیرم
دوست دارم تا شوم قربانی راه خمینی
همچنان پروانه در جانم فتد آذر بمیرم
دوست دارم همچو باران بر تنم خمپاره بارد
پیكرم گِردد بمانند گُل پرپر بمیرم
دوست دارم لاله گون گردد لباس پاسداری
آخر از خون تنم با جسم از خون تر بمیرم
دوست دارم تشنه لب باشم با هنگام شهادت
جرعه ای نوشم زدست ساقی كوثر بمیرم
دوست دارم چهره مهدی زهرا (سلام ا... علیها) را ببینم
با تبسم بر رخ آن حجت اكبر بمیرم
دوست دارم راه دین یابد ادامه
من به خون غلتان شوم همچو علی اكبر بمیرم
نمیخواهم که همچون شمع سوزان، بریزم اشک در آذر بمیرم
دلم خواهد که در فصل جوانی دلاور وار بمیرم
دلم خواهد که با گل بانگ تکبیر برای حفظ این کشور بمیرم
دلم خواهد که بهر حفظ قرآن برای یاری رهبر بمیرم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
📝وصیت نامه شهید رمضان عباس زاده
بسم الله ارحمن الرحیم
🌷الهم اجعلنی اخافک کانی اراک(امام حسین)
خدایا یار باش قلب تپنده ما ، روح ا... عزیز خمینی کبیر را که وجودش مایه امید مستضعفان و خار چشم منافقان و دشمنان اسلام و قرآن است .
خدایا خالصم گردان که مخلصین در خانه تو عزیز هستند ، خدا یا تقوا را پیشه ما ساز که متقین به درگاه تو راه یابند .
خدایا مرا ببخش و همواره راهنمای مان باش چرا که یک لحظه بی تو بودن همانا و نابود شدن همانا.
🌷 خدایا می دانم آن زمانی آمرزیده میشوم که در راه تو کشته شوم و با ریخته شدن خونم گناهانم بخشیده خواهد شد ،
بارالها مبادا که در بستر مرگ بمیرم ، اگر جانم را در رختخواب از دست بدهم، همانا که آرزوی دیدار مولایم حضرت مهدی را به گور خواهم برد .
🌷خدایا نفسم، مرا به خود محوری ،خود بزرگ بینی ، شرارت و حسادت ، بخل ، کینه ، رذیلت دعوت میکند لذا ای خدا مرا به نفسم وا مگذار .
🌷با درود به پیشگاه مهدی صاحب زمان وآرزوی سلامتی و طول عمر برای رهبر کبیر خمینی بت شکن، سکان دار کشتی انقلاب و آرزوی سر فرازی برای ملت مومن و دیندار .
با عرض سلام وآرزوی عزت برای پدر و مادر عزیزم و طلب بخشش که نتوانستم وظیفه فرزندی را آنگونه که باید به جا آورم. پدر بزرگوارم و مادر گرانقدرم اگر خداوند متعال پاسخ دعاهای مرا داد و این بنده سراپا تقصیر را لایق دانست از شما خواهش میکنم بر سر جنازه ام اشکی نریزید چرا که می دانید من تنها اینگونه به آرامش رسیده ام.
🌷 اگر دلتنگ شدید به یاد آورید که فرزندتان در مقابل شهدای اسلام قطره ای از اقیانوس بیش نبود .
خواهران وبرادران عزیزم همواره مرا به یاد آورید نه به نام بلکه با زنده نگه داشتن اسلام و ارزشهای آن و از شما میخواهم کمی و کاستی های من در قبال خود را ببخشید و جبران نبود من را در نزد پدر و مادرم نمایید ، البته میدانم که صد چندان بهتر میتوانید.
🌷 همسر صبورم از آغاز زندگی مدت چندانی را باهم نبودیم و همواره در سخت ترین لحظات تنها بودی و البته خاطرات بودنت در کنار من در جبهه های کردستان در محاصره دمکرات به همراه کودک شیر خوارت همیشه مایه افتخار من است.
همسرم فرزندم مهدی عزیزم را همانگونه که از تو خواسته ام با وضو شیر بده و آنگونه او را تربیت کن که خود را خادم و جان فدای روح ا... و مهدی (عج) بداند .
🌷پیوسته در گوشش بخوان که پدرش دِین عزیمی برگردن دارد و بعد پدر وظیفه ادای آن برگردن اوست و آن خدمت به مستضعفان است .
در پایان از تمامی دوستان و خواهران و برادران دینی ام میخواهم پیوسته یاور رهبر عزیزمان باشند و از تفرقه بپرهیزند و هر جا که لازم شد همچون یاران حسین به یاریش بشتابند تا از تکرار کربلایی دیگر جلو گیری کنند.
رمضان عباس زاده ۶۲/۱/۳۰
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
✨🌴🕊🌼🕊🌴✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چه کسانی قشنگ زندگی می کنند؟؟
🎙استاد پناهیان
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام رمضان عباس زاده
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد شهید رمضان عباس زاده
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝