eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
32.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
248 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگز کسانی را که در راه خداکشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله: 16 آذر ✨پایان: 25 دی @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
410475_465.mp3
1.82M
💚دعای عهد 🔸️با نوای استاد فرهمند من دعای عهد میخوانم بیا بر سر این عهد میمانم بیا 🌤🌿🌻 اللهم عجل لولیک الفرج🤲 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻💐🌻💐🌻💐🌻 💚سلام به چهارده معصوم(ع):💚 🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ 🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيَّ بْنُ جَعْفَرٍ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي 🌷⃟ *صَلِي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ 🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 ➡️@motevasselin_be_shohada ‌ 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷بسم‌‌ رب‌‌الشهدا‌‌ء و‌ الصدیقین🌷 سلام بر سید و سالار شهیدان السلام علیک یا اباعبدالله💚 📌 💥کانال متوسلین به شهدا💥 🔰شروع از 23 شهریور 1402 مصادف با رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) ❣شهدای والامقام❣ 🌷۱- شهدای گمنام 🌷۲- شهید محمود رادمهر 🌷۳- شهید روح الله عجمیان 🌷۴- شهید سید رضا حسینی 🌷۵- شهید منوچهر نصیرالاسلامی 🌷۶- شهید‌ امیر حاج امینی 🌷۷- شهید علی اوسط عسگری 🌷۸- شهید ابراهیم همت 🌷۹- شهید مرتضی بصیری پور 🌷۱۰- شهید جواد محمدی 🌷۱۱- شهید حسن اکبری 🌷۱۲- شهید محمود اخلاقی 🌷۱۳- شهید مرحمت بالازاده 🌷۱۴- شهید امان الله جزینی 🌷۱۵- شهید علیرضا یاسینی 🌷۱۶- شهید حسین کشتکار 🌷۱۷- شهید سید حمید میرافضلی 🌷۱۸- شهید محمدعلی رجایی 🌷۱۹- شهید غلامرضا کاظمی 🌷۲۰- شهید محمدعلی حسینی 🌷۲۱- شهید جواد عابدی 🌷۲۲- شهید میثم نجفی 🌷۲۳- شهید رجبعلی شعبانی 🌷۲۴- شهید یوسف داورپناه 🌷۲۵- شهید سید علی زنجانی 🌷۲۶- شهید مرتضی هداوند میرزایی 🌷۲۷- شهید علی عسگر یوسفیان 🌷۲۸- شهید محمد علی برزگر 🌷۲۹- شهید محمد حسین خفانی 🌷۳۰- شهید عبدالمطلب اکبری 🌷۳۱- شهید علی روحانی یزدلی 🌷۳۲- شهید غلامعباس عباسی مکوند 🌷۳۳- شهید محمدحسین فهمیده 🌷۳۴- شهید منصور گلبادی نژاد 🌷۳۵- شهید دانیال لیاقتمند 🌷۳۶- شهید سیدحسین بنی فاطمه 🌷۳۷- شهید مجید قربانخانی 🌷۳۸- شهید دوستعلی رئیسی 🌷۳۹- شهید غلامرضا مصطفوی 🌷۴۰- شهید علیرضا کریمی 🌻🌿🌻🌿🌺🌿🌻🌿🌻 ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌻🌿🌻🌿🌺🌿🌻🌿🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣ 3⃣1⃣ سیزدهمین چله ی کانال متوسلین به شهدا 💫 امروز " 5 مهر ماه " 📌 چله صلوات و زیارت عاشورا‌《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》 🌻شهید والامقام " "🌷🌷🌷 معرف: خانم شهناز جزینی خواهر بزرگوار شهید🌺 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @motevasselin_be_shohada
سردار شهید امان الله جزینی🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 تاریخ ولادت: ۱۳۳۳/۱۱/۳ محل ولادت: روستای احمدآباد از توابع درچه تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۲ مزار: گلزار شهدای روستای احمدآباد ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝 🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰زندگینامه شهید والامقام امان الله جزینی 💐🍃شهید امان الله جزینی فرزند محمد علی سوم بهمن ماه ۱۳۳۳در روستای احمد آباد از توابع درچه در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود، فعالیت های قبل از انقلاب: شرکت در جلسات اصفهان و تهیه وتکثیر اعلامیه‌های امام خمینی ره،تا فعالیت در کمیته های امنیتی محلی و به راه انداختن تظاهرات از جمله اقدامات او در جریان انقلاب بود. 🌺🍃این شهید عزیز عضو شورای سپاه پاسداران درچه شهر شهدای نمونه کشور است و با دارا بودن ۳ فرزند که یکیشان در راه بود و تک پسر خانواده بود راهی جبهه های حق علیه باطل شد در جبهه ی دزفول و عملیات فتح‌المبین شرکت داشت و در عملیات بیت‌المقدس جانشین فرمانده گردان مسلم بود . 🥀🕊سرانجام شهید جزینی در اردیبهشت سال ۶۱ به فیض شهادت نائل آمد. ایشان به دوستان خود گفته بود که من ۲ ساعت دیگر شهید میشوم و دقیقا ۲ ساعت بعد در حین خاموش کردن آتش تیربار دشمن بر اثر اصابت ۱۹ تیر دشمن به سینه خود به شهادت میرسند. قسمتی از وصیت نامه: خواهرم حجاب را ،حجاب را، عفت را،عفت را ،سرلوحه ی زندگی قرار دهید و زینب گونه زندگی کنید و خود را تربیت کنید. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌹✨🌿🌹✨🌿🌹✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠خاطره مادر از فرزند شهیدش💠 🌹سردار شهید امان الله جزینی از جمله نیروهای بودند که از آغاز جنگ در جبهه حضور داشت و از خیانتهای بنی صدر خائن واقف بود زمانی که بنی صدر برای دیدار عمومی به اصفهان آمده بود، وقتی امان الله به منزل آمد متوجه شدم که پا برهنه است علت را جویا شدم گفت وقتی شنیدم که بنی صدر صحبتهایی نفاقی میگوید کفشهایم را به سویش پرتاب کردم بلافاصله بقیه مردم که اکثرا مانند من از بچه های جبهه و جنگ بودن، آنها نیز اقدام به پرتاب کردن کفشهای خود به سمت بنی صدر کردند. 🕊✨🕊✨🕊✨🕊 🔷خاطره ای از شهید جزینی به روایت همسر🔷 در هنگام توزیع اعلامیه‌های امام برای اینکه ماموران رژیم شاه متوجه نشوند لباس رعیتی و چکمه های آبیاری می پوشید و بیل بر دوش خود می گذاشت تا خیال کنن که او به آبیاری می رود و به این ترتیب اقدام به توزیع اعلامیه‌ها می نمود. 🕊✨🕊✨🕊✨🕊 ❣خواهر شهید: من خواهر شهید هستم ۵ تا خواهر و یک برادر بودیم وقتی برادرم به شهادت رسیده بود روحانی محلمان و همچنین مردم شهر گفته بودند که چگونه این خبر را به مادرش بگوییم چون تک پسر هست شاید تحملش برای مادر کم باشد ولی با کمال تعجب مادرم به سخنرانی پرداخت و گفت من هم مثل ام البنین هستم و ای کاش باز هم پسر دیگری داشتم و تقدیم این راه میکردم💐 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚معرفی کتاب از شهید امان الله جزینی: ✔️براساس زندگی سردار شهید امان الله جزینی  ✔️اُردی بهشت ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽شهدا شرمنده ایم.... 🕊عکس شهدا را می بینیم 🌷عکس شهدا عمل می کنیم! ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" امان الله جزینی " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩 🕯️به نیت شهید "امان الله جزینی" 💚همنوا با امام زمان(عج) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🔹️با نوای استاد علی فانی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 💚💚💚💚💚 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 💞 📚 _چشمامو بستم و نیت کردم و یہ فال برداشتم سجادے هم برداشت... _۵ثانیہ مونده بود کہ چراغ سبز بشہ... سجادے دستشو دراز کرد و از داشتبرد ماشیـݧ کیف پولشو برداشت و یک اسکناس ۵ تومنے داد بہ مصطفے. _چراغ سبز شده بود اما سجادے هنوز حرکت نکرده بود ماشیـݧ ها پشت سر هم بوق میزدند از طرفے داشتبرد همونطور باز مونده بود و سجادے میخواست ببندتش و کیف پولو فال هم دستش بود کیف پول و فال رو از دستش گرفتم و ازش خواستم حرکت کنہ _کیف پولو داخل داشتبرد گذاشتم داخل داشتبرد پر از فال هاے باز شده بود. روے هر پاکت هم چیزي نوشتہ شده بود داشتبرد و بستم. _فال ها دستم بود و قاطے شده بود سجادے کنار خیابوݧ وایستاد و برگشت سمت مـݧ دوباره نگاهموݧ بہ هم گره خورد سجادے نگاهش و دزدید و سمت دستام چرخوند و با خنده گفت: _إ فال ها قاطے شد با سر تایید کردم و با ناراحتے گفتم:تقصیر مـݧ بود ببخشید. ایرادے نداره دوباره نیت میکنم از بیـݧ ایـݧ دو فال یکیشو بر میدارم چشماشو بست و نیت کرد _دوتا فال و بیـݧ دستام نگہ داشتم بہ سمتش گرفتم یکے از فال ها رو برداشت و باز کرد و خوند. و لبخندے روے لباش نشست از فضولے داشتم میمردم. _با گوشہ ے چشم بہ برگہ اے کہ دستش بود نگاه میکردم اما نمیتونستم بخونم خیلے ریز نوشتہ شده بود کلافہ شده بودم پاهامو تکوݧ میدادم متوجہ حالتم شد و فال و بلند خوند _"دل نهادم بہ صبورے کہ جز ایـݧ چاره ندارم ..." _بعدم آهے کشید و حرکت کرد. خانم محمدے شما فالتوݧ رو باز نمیکنید؟ با بدجنسے گفتم.ݧمیرم خونہ باز میکنم اخم هاش رفت تو هم و با ناراحتے گفت.باشہ هر طور صلاح میدونید. _خندم گرفتہ بود . دلم سوخت براش اما دوست داشتم یکم اذیتش کنم _گوشے سجادے زنگ خورد چوݧ پشت فرموݧ بود جواب داد و گذاشت رو بلند گو _سلاااااام علے آقاے گل _سلام آقاے محسنے فداکار _إ چیشده علے جوݧ حالا دیگہ غریبہ شدیم کہ میگے محسنے _نہ وحید جاݧ حالا قضیہ ے فداکار چیه؟ سجادے خندید و گفت:هیچے... باشہ باشہ حالا مـݧ و مسخره میکنے؟ وایسا فردا تو دانشگاه جلوے خانو... سجادے هول کرد و سریع گوشے و از رو بلند گو برداشت و گفت وحید جاݧ پشت فرمونم بعدا تماس میگیرم خدافظ... _بعد با حالت شرمندگے گفت تورو خدا ببخشید خانم محمدے وحید یکم شوخہ... حرفشو قطع کردم و باخنده گفتم ایرادے نداره خدا ببخشہ... نگاهے بہ ساعتم انداختم ساعت ۴ بود چقدر زود گذشت اصلا متوجہ گذر زماݧ نبودیم. آقاے سجادے فکر میکنم دیر شده باید برم خونہ سجادے نگاهے بہ ساعت ماشیـݧ انداخت گفت: اے واے ساعت ۴ اصلا حواسم بہ ناهار نبود اجازه بدید بریم یہ جا ناهار بخوریم بعد میرسونمتو. _باور کنید اصلا گشنم نیست. آخہ اینطورے کہ نمیشہ مـݧ اینطورے شرمنده میشم. تا یک ساعت دیگہ میرسونمتوݧ خونہ. سرعت ماشیـݧ رو زیاد کرد و جلوے رستوراݧ وایساد خیلے سریع غذا رو خوردیم و منو رسوند خونہ _داشتم از ماشیـݧ پیاده میشدم کہ صدام کرد. اسمااااااء خانوم؟ (تو دلم گفتم وااااے بازم اسمم و...) بلہ؟ حرفے باقے مونده کہ بخواید بزنید؟ إم....ݧ فکر نکنم... _شما چے؟ اصلا... مـݧ کہ گفتم مسئلہ فقط شمایید اگہ اجازه بدید مـݧ بہ مادرم بگم امشب زنگ بزنـݧ با خوانواده... حرفشو قطع کردم. آقاے سجادے یکم بہ مـݧ زماݧ بدید... ممنوݧ بابت امروز بہ خوانواده سلام برسونید. خدافظ _اینو گفتم و از ماشیـݧ پیاده شدم و با سرعت رفتم داخل خونہ بہ دیوار تکیہ دادم و یہ نفس راحت کشیدم برخوردم بد بود. بچگانہ رفتار کردم حتما سجادے هم ناراحت شد.... _اما مـݧ ..مـݧ میترسیدم... باید بهم حق بده.باید درکم کنہ مـݧ بہ زماݧ احتیاج دارم.... باید بهم فرصت بده... _پکرو بے حوصلہ پلہ ها رو رفتم بالا وارد خونہ شدم و یراست رفتم تو اتاقم لباسامو در آوردم و پرت کردم یہ گوشہ نشستم رو تخت.سردرد عجیبے داشتم موهامو دورو ورم پخش کردم و دوتا دستمو گذاشتم روے شقیقہ هام _خدایا...خودت کمکم کـ.تصمیم گیرے سختہ از آینده میترسم.علے پسره خوبیہ اما.... دوباره از پرویے خودم خندم گرفت(علی) در اتاق بہ صدا در اومد یہ نفر اومد تو اول فکر کردم مامانہ تو هموݧ حالت گفتم:سلام ماماݧ سلام دختر بے معرفتم صداے ماماݧ نبود _سرمو آوردم بالا زهرا بود اما اینجا چیکار میکرد إسلااااااام زهرا تویے؟ اینجا چیکار میکنی؟ دستشو گذاشت رو کمرشو با لحـݧ لوس و بچگانہ اے گفت:میخواےبرم؟ دستشو گرفتم و گفتم:دیوونہ ایـݧ چہ حرفیہ بیا اینجا بشیـݧ چہ خبر؟ راستش ظهر بعد از اذاݧ رو بروي مسجد داداشت آقا اردلاݧ و دیدم.. خب ؟ خب؟ گفت یکم مریض احوالے اومدم بهت سر بزنم.... ✍ ادامه دارد ... ✨🦋✨