🔹فرازی از وصیتنامه شهید یاسینی🔹
🌷من یک خلبان هستم. سالها از بیت المال برایم هزینه کرده اند تا به اینجا رسیده ام. حال وظیفه دارم که دینم را ادا کنم.
🌷مگر نه اینکه همواره آرزو کرده ایم که ای کاش در واقعه عاشورا می بودیم و فرزند زهرا(س) را یاری می کردیم؟
🌷اکنون زمان آن فرا رسیده و همگان مکلفیم که برای لحظه ای روح خدا را تنها نگذاریم. بنابرین از من انتظار نداشته باشید که بیش از این در کنارتان باشم.
🌷به یقین اجر شما نیز که به تربیت فرزندان و امور خانه همت می گمارید و زمینه را برای حضور بیشتر ما در صحنه فراهم می کنید نزد خدا محفوظ خواهد بود.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹✨🕊🌹✨🕊🌹✨🕊
📚معرفی کتاب از شهید یاسینی:
《زندگینامه خلبان شهید علیرضا یاسینی》
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مستند فرماندهان/شهید سید علیرضا یاسینی
خلبان شهید🌹
#علیرضا_یاسینی🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" سید علیرضا یاسینی " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت شهید "سید علیرضا یاسینی"
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_سی_و_سوم
_بعد از یک هفتہ کلنجار رفتـݧ باخودم بالاخره جواب سجادے رو دادم
با مریم داشتیم وارد دانشگاه میشدیم کہ سجادے و محسنے و دیدیم
تا ما رو دیدݧ وایسادݧو همونطورے کہ بہ زمیـݧ نگاه میکردند سلام دادݧ
مریم کہ ایـݧ رفتار براش غیر عادے بود با تعجب داشت بهشوݧ نگاه میکرد
خندم گرفت و در،گوشش گفتم:
_اونطورے نگا نکـݧ الاݧ فک میکنن خلے ها
جواب سلامشونو دادیم
داشتند وارد دانشگاه میشدند کہ صداش کردم
آقاے سجادے؟
با تعجب برگشت سمتم و گفت بله؟ بامنید؟
بلہ باشمام اگہ میشہ چند لحظہ صبر کنید .یہ عرض کوچیک داشتم خدمتتوݧ
_بلہ بلہ حتما
بعد هم بہ محسنے اشاره کرد کہ تو برو تو
مریم هم همراه محسنے رفت داخل
خوب بفرمایید در خدمتم خانم محمدے
راستش آقاے سجادے مـݧ فکرامو کردم
خیلے سخت بود تصمیم گیرے اما خوب نمیتونستم شما رو منتظر نگہ دارم
_سجادے کہ از استرس همینطور با سوویچ ماشیـݧ بازے میکرد پرید وسط حرفمو گفت:
خانم محمدے اگہ بعد از یک هفتہ فکر کردݧ جوابتوݧ منفیہ خواهش میکنم بیشتر فکر کنید
مـݧ تا هر زمانے کہ بگید صبر میکنم
_خندیدم و گفتم:مطمعنید صبر میکنید؟ شما همیـݧ الاݧ هم صبر نکردید مـݧ حرفمو کامل بزنم
معذرت میخوام خانم محمدے
در هر صورت مـݧ مخالفتے ندارم
سرشو آورد بالا و با هیجاݧ گفت جدے میگید خانم محمدے؟
بلہ کاملا
_پس اجازه هست ما دوباره خدمت برسیم با خوانواده؟
اینو دیگہ باید از خوانوادم بپرسید با اجازتوݧ
وارد کلاس شدم و رفتم پیش مریم نشستم اما سجادے نیومد
مریم زد بہ شونم و گفت:إ اسماء سجادے کو پس
نمیدونم والا پشت سرم بود
چے بهش گفتے مگہ؟
هیچے جواب خواستگاریشو دادم.
_حتما جواب منفے دادے بہ جووݧ مردم رفتہ یہ بلایے سر خودش بیاره
بازوشو فشار دادم و با خنده گفتم نخیر اتفاقا برعکس
إ خرشدے بالاخره؟ پس فکر کنم ذوق مرگ شده.اسماء شیرینے یادت نره ها
باشہ بابا کشتے تو منو بعدشم هنوز خبرے نیست کہ
_وارد خونہ شدم کہ ماماݧ صدام کرد
اسماااااء؟
سلام جانم؟
بیا کارت دارم
باشہ ماماݧ بزار لباسامو...
نذاشت حرفم تموم بشہ
_همیـݧ الاݧ بیا..
بلہ ماماݧ
مادر سجادے زنگ زده بود.تو ازجوابے کہ بہ سجادے دادے مطمعنے؟
مگہ براے شما مهمہ مامان؟
چپ چپ نگاهم کرد و گفت ایـݧ حرفت یعنے چے؟
_خب راست میگم دیگہ ماماݧ همش فکرت پیش اردلانہ تو ایـݧ یہ هفتہ ۴ بار رفتے با مادر زهرا حرف زدے تا بالاخره راضیشوݧ کنے اما یہ بار از مـݧ پرسیدے میخواے چیکار کنے نظرت چیہ؟
_اسماء مـݧ منتظر بودم خودت بیاے باهام حرف بزنے و ازم کمک بخواے ترسیدم اگہ چیزے بگم مثل دفعہ ے قبل...
حرفشو قطع کردم و گفتم ماماݧ خواهش میکنم از گذشتہ چیزے نگو
_باشہ دخترم.مگہ میشہ تو برام مهم نباشے؟
مگہ میشہ حالا کہ قراره مهم تریـݧ تصمیم زندگیتو بگیرے بہ فکرت نباشم بعدشم تو عاقل تر از ایـݧ حرفایے مطمعـݧ بودم تصمیم درستے میگیرے
_باشہ ماماݧ مـݧ خستم میرم بخوابم
وایسااا.مـݧ بهشوݧ گفتم با پدرت حرف میزنم بعد بهشوݧ خبر میدم الاݧ هم بابا و اردلاݧ رفتـݧ واسہ تحقیق
تو دلم گفتم چہ عجب و رفتم تو اتاقم
_اردلاݧ و بابا تحقیق هاشونو کرده بودند و راضے بودن و قرار شده بود سجادے خوانوادش آخر هفتہ بیاݧ براے گذاشتـݧ قرار مدار عقد.
یک شب قبل از بلہ بروݧ اردلاݧ اومد تو اتاقمو گفت...
✍ ادامه دارد ....
✨🦋✨
Part04_شهید همت در مکتب نبوی.mp3
10M
📗کتاب صوتی
"شهید همت در مکتب نبوی"
✨گذری بر رفتارهای مدیریتی شهید همت
قسمت 4⃣
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
💌 #کــلامشهـــید
اے مـــردم، دنيــا پركاهی ارزش ندارد زياد سنگ دنيــا را بـہ دل نزنيد،
زياد حرص دنيا را نخوريد،
فڪر آخـــرت باشيم
اعمال خــود را در نظر بگيريم ببينيم آيــا با اين اعمال می تــوانيم در روز قيامت روبرروے پيغمبر بايستيم روبـــروے ائمه اطهار و شهدا بايستيم.
شهید#سلمان_ایزدیار
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم شجاع کیہ . . ؟!
- سخنِشهیدصدرزادھ 🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتم پست رو تحویل بگیرم ازش دیدم تیر خورده افتاده کف سنگر...
🎙#حاج_حسین_یکتا
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🔰روزی که آیتالله جوادی آملی خاک بر سر ریخت !
🌷🌿✨
در زمان دفاع مقدس روزی آیتالله جوادی آملی به جبهه مشرف شده بود تا با رزمندگان بسیجی دیداری داشته باشند
در میان رزمندگان ، یک نوجوان بسیجی باصفایی بود که حدود ۱۴ سال داشت...
.. پایین ارتفاع چشمهای بود و باران گلوله از سوی عراقیها میبارید؛
لذا فرمانده ها گفته بودند
برای وضو هم به آنجا نروید.
بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید.
آیتالله جوادی که وارد منطقه شده بود
آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه میرفت تا وضو بگیرد!
بچه ها، فریاد می زدند؛ نرو خطرناکه
ولی او گوش نمی کرد.
بچه ها آخرسر متوسل شدن به این عالم وارسته یعنی حضرت آیتالله جوادی آملی که آقا جان ؛ شما یه کاری بکنید
آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا میروی؟
گفت؛ میروم پایین وضو بگیرم. گفتند پسر عزیزم!
پایین خطرناک است.
فرمانده ها گفته اند
میتوانید تیمم کنید لذا
شما تکلیفی ندارید و نماز با تیمم کافی است.
نوجوان بسیجی نگاهی بسیار زیبا
به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخندی زد و گفت؛
حاج آقا بگذارید #نماز_آخرم را با حال بخونم
رفت وضو گرفت و نماز باحالی خواند....
دقایقی بعد قرار بود عدهای از بسیجیا برند جلو و با عراقیا درگیر بشند.
اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود.
یکی دو ساعت بعد آیتالله جوادی را صدا کردند و گفتند
حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. آقا رفت پایین! جنازهای آوردند؛
آقای جوادی آملی بالاسر جنازه نشستند، دیدند همان نوجوان با
همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته...
آیت الله جوادی آملی کنار جنازه اون بسیجی و روی خاک نشستند،
#عمامه خود را از سر برداشتند و خاک بر سر #مبارکشان ریختند و گفتند:
جوادی ، #فلسفه_بخوان
جوادی ! #عرفان_بخوان.
امام به اینها #چی_یاد_داد که
به ما یاد نداد؟!
من به او می گویم نرو ولی
او می گوید بگذار نماز آخرم را
با حال بخونم !
تو از کجا می دانستی که این نماز ، نماز آخر توست؟!
🌷شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات 🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"صوت الشهدا
در محضر شهدا🕊✨
ما اهل اینجا نیستیم
🎙شهید احمد کاظمی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝