🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
4⃣1⃣ چهاردهمین چله ی؛
🚩زیارت عاشورا، صلوات، دعای عهد
🌤کانال متوسلین به شهدا🌤
🖇 امروز "#جمعه 19 آبان ماه"
📌#روز_یازدهم چله
《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
" #حمید_باکری" 🌷🌷🌷
معرف: خانم فلاح 🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
➡️@motevasselin_be_shohada
شهید جاویدالاثر حمید باکری🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۳۳۴/۹/۱
محل ولادت: ارومیه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۶
محل شهادت: عملیات خیبر _جزایر مجنون
معاون لشکر ۳۱ عاشورا
مزار: جاویدالاثر
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
🔰زندگینامه والامقام شهید حمید باکری
🔹🕊🔸🕊🔹
🌷شهید حمید باکری در آذر سال 1334 در شهرستان ارومیه چشم به جهان گشود. در سنین کودکی مادرش را از دست داد و دوران دبستان و سیکل و اول دبیرستان را در کارخانه قند ارومیه و بقیه تحصیلاتش را در دبیرستان فردوسی ارومیه به پایان رساند.
به علت شهادت برادر بزرگش علی که به دست رژیم خونخوار شاهنشاهی انجامشده بود با مسائل سیاسی و فساد دستگاه آشنا شد. بعد از پایان دوران خدمت سربازی در شهر تبریز با برادرش مهدی فعالیت مؤثر خود را علیه رژیم آغاز کرد و خودسازی و تزکیه نفس شهید نیز بیشتر از این دوران به بعد بوده است.
در سال 1355 ظاهراً بهعنوان تحصیل به خارج از کشور سفر میکند، ابتدا به ترکیه و از ترکیه جهت گذراندن دوره چریکی عازم سوریه میشود و بعد به آلمان رفته و در دانشگاه اسمنویسی کرده و فقط یک هفته در کلاس درس حاضر میشود و با هجرت امام «مدظلهالعالی» عازم پاریس میشود و از آنجا همجهت آوردن اسلحه به سوریه میرود و با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران مراجعت، جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی در مراکز نظامی مشغول فعالیت میشود و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 57 به عضویت سپاه درآمده و بهعنوان فرمانده عملیات با عناصر دستنشانده امپریالیسم شرق و غرب که در گروهکها و احزابی که بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب شروع به فعالیت کرده بودند به مبارزه میپردازد.
در عملیات پاکسازی منطقه سرو و آزادسازی مهاباد، پیرانشهر و بانه نقش مهم و اساسی داشته و در آزادسازی سنندج با همکاری فرمانده عملیاتی منطقه با استفاده از طرحهای چریکی کمر ضدانقلاب وابسته و ملحد را در منطقه شکسته و باعث گردید که سنندج پس از مدتها آزاد گردد.
شهید بافرمان امام مبنی بر تشکیل ارتش بیستمیلیونی مسئول تشکیل و سازماندهی بسیج ارومیه شد و در این مورد نقش فعالانه و مؤثری ایفا نمود. همیشه از بسیجیها و از قدرت الهی سخن میگفت.
با شروع جنگ تحمیلی جهت مبارزه با بعثیان کافر به جبهه آبادان شتافت و دو ماه بعد مراجعت نمود. مدتی در شهرداری بهصورت افتخاری در سمت مسئول بازرسی مشغول خدمت گردید و چون کار اداری نتوانست روح بزرگ او را آرام کند مجدداً عازم جبهه آبادان شد و فرماندهی خط مقدم ایستگاه 7 آبادان را به عهده گرفته و به سازماندهی نیروهای مردمی پرداخت.
وی در زمره خاطراتش که از بسیجیها صحبت میکرد میگفت که دو سه تا نوجوان بودند هرقدر اصرار کردیم که پشت جبهه کار کنند قبول نکردند و شروع کردند به گریه کردن که باید ما در خط مقدم باشیم و میگفت: اینها به انسان نیرو میدهند و باعث تقویت ایمان در آدمی میشوند. بعد از بازگشت مرتب از مزایای جنگ که بقول امام این جنگ یک نعمت است که فرزندان این مملکت را الهی کرده و را از زندگی دنیایی به معنویت کشانده است. حمید برای مدتی از سوی جهاد سازندگی مسئولیت پاکسازی مناطق آزادشده کردنشین در منطقه سرو را عهدهدار گردید که در آن شرایط کمتر کسی میتوانست چنان مسئولیتی را بپذیرد.
سپس بهعنوان مسئول کمیته برنامهریزی جهاد استان تعیین شد و چون درهرحال جنگ را مسئله اصلی میدانست و میاندیشید که در جبهه مفیدتر است حضور دائمیاش را در جبهههای نبرد با صدام متجاوز از عملیات فتحالمبین شروع نمود، در عملیات بیتالمقدس فرمانده گردان تیپ نجف اشرف بود و با تلاشی که نمود نقش مؤثری در گشودن دژهای مستحکم صدامیان در ورود به خرمشهر را داشت و بالاخره با لشکر اسلام پیروزمندانه وارد خرمشهر شد و بعد از عملیات رمضان برای فعالیت دائمی در سپاه پاسداران مصمم گردید.
در عملیات موفقیتآمیز «مسلم بن عقیل» بهعنوان مسئول خط تیپ عاشورا استقامتش در ارتفاعات سومار یادآور صبوری و شجاعت یاران امام حسین (ع) بود که چندین بار خودش در جنگ تنبهتن و پرتاب نارنجک دستی به صدامیان شرکت نمود و از ناحیه دست مجروح شد و برحسب شایستگی که کسب نمود از طرف فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهعنوان فرمانده تیپ حضرت ابوالفضل (ع) منصوب گردید.
بعد از عملیات والفجر مقدماتی بهعنوان معاون لشکر 31 عاشورا راه مولایش حسین بن علی (ع) را ادامه داد استقامت و تدابیرش در مقابل صدامیان همیشه برای یارانش الگو بود شرکت در عملیاتهای والفجر 1 و 2 و 4 از افتخاراتش بود که همیشه دوش بدوش برادران رزمنده بسیجیاش در خطوط اول حمله شرکت داشت و با خونسردی زیادی که داشت همیشه فرماندهان زیردستش را به استقامت و تحمل شداید صحنههای نبرد ترغیب مینمود و به یاد میداد که چگونه با دستخالی از امکانات مادی در مقابل دشمن که سراپا پوشیده از زره و پیشرفتهترین امکانات جنگی عصر حاضر هست فقط با اتکا به ایمان و روش حسینی باید جنگید.
✨ادامه👇
در والفجر یک از ناحیه پا و پشت زخمی و بستری گشت که پایش را از ناحیه زانو عمل جراحی کردند. اطرافیانش متوجه بودند که از درد پا در رنج است ولی هیچوقت این را به زبان نیاورد و بالاخره در عملیات فاتحانه خیبر با اولین گروه پیشتاز که قبل از شروع عملیات بایستی مخفیانه در عمق دشمن پیاده میشدند و مراکز حساس نظامی را به تصرف درمیآوردند و کنترل منطقه را در دست میداشتند عازم گردید و در ساعت 11 شب چهارشنبه 3 اسفند 62 شروع عملیات خیبر بود که با بیسیم خبر تصرف پل مجنون (که به افتخارش پل حمید نامیده شد) در عمق 60 کیلومتری عراق را اطلاع داد. پلی که با تصرف کردن آن دشمن متجاوز قادر نشد نیروهای موجود در جزایر را فراری دهد و یا نیروی کمکی برای بفرستد درنتیجه تمام نیروهایش در جزایر کشته یا اسیر شدند و این عمل قهرمانانه فرمانده و بسیجیهای شجاعش ضمانتی در موفقیت این قسمت از عملیات بود و عاقبت با دو روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نیروهای زرهی دشمن فقط با نارنجک و آرپیجی و کلاش ولی با قلبی پر از ایمان و عشق به شهادت خودش و یارانش در حفظ آن پل مهم جنگیدند و در هم آنجا به لقاءالله پیوسته و به آرزوی دیرینهاش دیدار سرور شهیدان امام حسین (ع) نائل آمد.
بهجاست یاد شود از یار باوفایش شهید مرتضی یاغچیان معاون دیگر لشکر عاشورا که ادامهدهنده راه حمید بود و بعد از شهادت حمید سنگر او را پر کرد و عاقبت او هم بعد از دو روز مقاومت در سنگر حمید به شهادت رسید. روحش شاد و یادش گرامی باد او هم از رزمندگان امام حسین (ع) بارها در عملیات زخمی شده و رشادتها نشان داده بود و شاید به خاطر علاقه زیادی که این دو برادر به هم داشتند و پشتیبان هم درصحنههای نبرد بودند در یک سنگر به شهادت رسیدند و یادآور شجاعت و شهامت و استقامت حسین گونه درصحنههای نبرد حق علیه باطل شدند.
شهید حمید باکری در این چند سال اخیر لحظهای آرامش نداشت دائماً در تلاش بود و چنانچه در وصیتنامهاش هم قید کرده معتقد به کسب روزی از راه ساده نبود، از نمونه بارز یک انسان متقی بود و صفاتی که در اول سوره مبارکه بقره و نیز حضرت علی (ع) در خطبه همام در مورد متقین فرمودهاند در او عینیت مییافت. گفتارشان از روی راستی، پوشاکشان میانهروی، رفتارشان به فروتنی، ازآنچه خداوند برایشان روا نداشته چشم پوشیدهاند و به علمی که آنان را سود رساند گوش فراداشتهاند، دلهایشان اندوهناک است و آزارشان ایمن و بدنهایشان لاغر و خواستنی است و نفسهایشان باعفت و پاکیزگی است.
وی به مسئله ولایت یقین داشت و معتقد بود که فقط با این طریق میتوان انسان شد و لا غیرانسانی خالص بود بهراستیکه شیعه علی (ع) بود، در همه حال خدا را میدید و رضایت او را در نظر داشت و از من شیطانی فرار میکرد. ظواهر دنیا در نظر او خیلی کمارزش مینمود و از وابستگیهای شرکآلود بهشدت وحشت داشت و فرار میکرد، اهل عمل بود نه اهل حرف و بالاخره تمام حرفهایش را در شهادتش گفت و دعای همیشگی او در نماز که با التماس از خدا میخواست(اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک) در ششم اسفندماه سال 62 مستجاب شد و مختصر شرحی که گذشت دوران طی شده شهید در این دنیا بود. اگر بخواهیم حق مطلب را ادا کنیم و از رشادتها و اخلاصها، عظمت روح، صبر، استقامت و آنچه بود سخن بگوییم زبان ما قاصر و قلم ناتوان خواهد بود.
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
❣عاشقانه های شهید حمید باکری و همسرش
°•|🦋🌸🌤|•°
🌻ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ لحظه هایی ﻛﻪ با ﻫﻢ ﺩﺍشتیم
نمازای دو نفره مون بود
ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﺍﻗﺘﺪﺍ می کردم
ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺗﺎیی
کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ
ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ
چقد ﺣﺲ ﺧﻮﺑﻴﻪ
ﻛﻪ ﺩو نفر
ﺍﻳﻨﻘﺪه همو ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ
منطقه که می رفت
تحمل خونه بدون حمید
واسم سخت بود
🥀وقتی تو نباشی چه امیدی به بقایم؟
این خانه ی بی نام و نشان سهم کلنگ است
🌹می رﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ
ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭم
ﺑﻌﺪ ﻣﺪتی که برمی گشت
واسه پیدا کردنم، همه جا زنگ می زد
می گفتن:"بازم حمید، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ
ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍم می کرد
ظرف ﺩﻭ، ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ
ولی من ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎله که
گلی گم کرده ام می جویم او را...
❤ﺍﮔﻪ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻦ ﭼﻪ قشنگی ای ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎست
ﻛﻪ خیلی ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺳﺨﺖ ﮔﺬﺷﺖ
می گم: " عشق"
❣عجیب درد عشق و عاشقی مانند افیون است
که هر جا لذتی باشد درون درد مدفون است
ﻭقتی ﺟﻮﻭﻧﺎی الان می گن ﻛﻪ ﻧﻪ
ﺍصلا ﺍﺯ ﺍﻳﻦ خبرا نیست
از حرفشون خیلی ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ می شم
ﭼﺮﺍ ﻣﻔﻬﻮﻡ عشقو درک نمی کنن؟!
ﺍﻻﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮو
خیلی ﺑﮕﻦ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻟﻪ!
تو تقسیم کار خونه ست
ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی ﻧﺒﻮﺩ
ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ کسی ﺯﺭنگی می کرد
ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﻪ
این در حالی بود
که قبل ازدواج
ﺗﻮ خونه بهم می گفتن
ﺁﺷﭙﺰﻱ ﻛﻦ
می گفتم ﺁﺷﭙﺰ می گیرم
می گفتن ﻛﺎﺭ ﻛﻦ
می گفتم ﻛﻠﻔﺖ می گیرم
ﻫﺮ ﻛﺎﺭی می گفتن، ﻳﻪﺟﻮﺍﺏ تو آستینم ﺩﺍﺷﺘﻢ
🌙ﺑﺎ ﺣﻤﻴﺪ که ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩم
نمی دونم ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ می شه ﻳﺎ ﻧﻪ
حتی ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻟﺒﺎسای ﺣﻤﻴﺪ ﻟﺬﺕ می بردم.
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💠وصیت نامه شهید حمید باکری💠
بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَالصِّدِّیقِینَ
در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی وصیت خود را می نویسم و علم کامل دارم که در این مأموریت شهادت، جان به پروردگار بزرگ تسلیم نمایم. انشاءالله که خداوند متعال با رحمت و بزرگواری خود، گناهان بی شمار این بنده خطاکار را ببخشد.
⚡وصیت به احسان و آسیه عزیز :
1 انشاءالله هرگاه به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هرچند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید؛
2 شناخت کامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پیدا نمائید و در پی مسائل اعتقادی تحقیق و مطالعه نمائید و با تفکر زیاد، تا به اصول اعتقادی یقین کامل داشته باشید؛
3 احکام اسلامی را (فروع دین) با تعبد کامل و به طور دقیق و با معنی به جا آورید؛
4 آشنایی کامل با قرآن کریم که نجات بخش شما در این دنیای سر تا پا گناه خواهد بود داشته و در آیات تفکر زیاد نمائید و با صوت قرآن را فرا گیرید؛
5 از راحت طلبی و به دست آوردن روزی به طور ساده دوری نمائید و دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید؛
6 یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسول(ص) و امامش باشد در هر زمان و در هر وقت همت به اعمالی بگمارید که مورد تأیید رهبری و امامت باشد؛
7 به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی اهمیت زیادی قائل باشید؛
8 قدر انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خود را صرف تحکیم پایه های آن قرار دهید؛
9 به اخلاقیات اسلام اهمیت زیادی قائل و آن را کسب و عمل نمائید؛
10 در جماعات و مراسم بخصوص نماز جمعه، دعای کمیل و . . . و در مجالس بزرگداشت شهدا مرتب شرکت نمائید؛
11 رساله حضرت امام را دقیق خوانده و مو به مو اجرا نمائید؛
12 حرمت مادرتان را نگهدارید و قدرش را بدانید و احترام به مادرتان را به عنوان تکلیف دانسته و خود را عصای دست او قلمداد نمائید؛
13 در زندگیتان همواره آزاد باشید و به هیچ چیز غیر از خدا آنچه که آنی است دل مبندید و بدانید که دنیا زودگذر و فانی است و فریب زرق و برق دنیا را نخورید.
14 برحذر باشید از وسوسه های نفس و مدام به یاد خدا باشید تا از شر نفس و شیطان در امان باشید.
⚡وصیت به فاطمه(همسر شهید)؛
میدانم در حق شما مدام ظلم کرده و وظیفه ام را به جا نیاورده ام ولی یقین بدان که خود را بنده ای قاصر و کمک کار می دانم و امید دارم حلالم کنی ؛
احسان و آسیه امانت هائی هستند در دست تو و مدام در تربیت اسلامی آنها باید همت گماری و توجیه و کنترل مواردی که به آنها وصیت نمودم به عهده شماست
از کوچکی آنها را با قرآن آشنا کرده و به کلاس قرائت قرآن بفرست؛
از کوچکی آنها را در مجالس و مجامع خصوصاً نماز جمعه و دعای کمیل و یادبود شهدا شرکت دهید؛
ان شاءالله که شما و عموم فامیل در یادبود من با یاد شهدای کربلا و امام حسین(ع) گریه و عزاداری نمائید و مرتب به یاد بیاورید که هستی دهنده اوست و باید شکر به مصلحت الهی گفت .
حمید باکری
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📚معرفی کتاب از شهید والامقام حمید باکری:
✔️فرمانده پیشتاز
✔️به مجنون گفتم زنده بمان
✔️شهید حمید باکری
✔️نیمه پنهان ماه ۳
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مصاحبه با همسر شهید والامقام حمید باکری
#شادی_روح_شهدا_صلوات🕊💐
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مستند فرماندهان/شهید والامقام حمید باکری🕊🌹
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" حمید باکری " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت شهید حمید باکری
💚همنوا با امام زمان(عج)
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ روایت برادر سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم (پدر موشکی اسلام) از بشارت شهید در خصوص آخرالزمان، جنگ غزه و اسرائیل و ظهور حضرت مهدی (ع)
✔️در روزهایی که همه جهان خبر اصابت موشک های فلسطینی به سرزمین های اشغالی را دنبال می کند، دیدن این کلیپ امیدبخش زیبایی خاصی دارد.
#یاد_شهدا_با_صلوات💐
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
#قصه_دلبری♥️
#قسمت_پنجاه_و_یکم
نمیدانستم چه نقشهای در سرش دارد..
کلی آسمان ریسمان به هم بافت که داعش سوریه را اشغال کرده...
و دارد یکییکی اصحاب و یاران اهلبیت ع را نبش قبر می کند!
میخواهد حرم ها را ویران کند با آب و تاب هم تعریف میکرد.
خوب که تنورش داغ شد در یک جمله گفت منم میخوام برم!
نه گذاشتم و نه برداشتم و بی معطلی گفتم خب برو 😊
فقط پرسیدم چند روز طول میکشد؟!
گفت نهایتاً چهل و پنج روز..
از بس شوق و ذوق داشت ، من هم به وجد آمده بودم دور خانه راه افتاده بودم..
و مثل کمیته جستجوی مفقودین دنبال خوراک میگشتم و هرچه دم دستم میرسید در کولهاش جاسازی میکردم..
از نان خشک و نبات حاجی بادام شیرینی یزدی گرفته تا نسکافه و پاستیل😅
تازه مادرم هم چیزهایی را به زور جا میداد ....
پسته و نبات را لای لباسهایش پیچید و می خندید😁
ذکر و خیر چند تن از رفقایش را کشید وسط و گفت با هم اینا رو میخوریم
یکی شان را مسخره کرد که
که مثل لودر هرچی بزاری جلوش می بلعه😂
دستش رو گرفتم و نگاهش کردم..
چشمانش از خوشحالی برق میزد.
با شوخی و خنده بهش گفتم طوری با ولع داری جمع میکنی که داره به سوریه حسودیم میشه😢
وقتی لباسهای نظامی و پوتینش را می گذاشت داخل کوله سعی کردم لحنم را طوری که کمی حالت اعتراض به خود بگیرد کنم :
بهش گفتم اونجا خیلی خوش میگذره یا اینجا خیلی بد گذشته که اینقدر ذوق مرگی؟؟؟؟
انگشتانم را فشار داد و شروع کرد به خواندن:
« ما بیخیال مرقد زینب نمیشویم/ روی تمام سینه زنانت حساب کن!»
تا اعزامش چند روز بیشتر طول نکشید.
یک روز خبر داد که کمکم باید بارو بنه اش را ببندد..
همان روز هم بهم زنگ زدند که خودش را برساند فرودگاه ..
هیچوقت ندیده بودم نماز صبحش را به این سرعت بخواند😳
حالتی شبیه کلاغ پر بود
بهش گفتم خب حالا توام خیال راحت جا نمیمونیم..
فقط یادم هست که پرسیدم کی برمی گردید؟! چند روز میشه؟!
یهو نری یادت بره اینجا زنی هم داشتی ها😔
دلم میخواست همراهش می رفتم تا پای پرواز اما جلوی همکارانش خجالت میکشیدم ..
خداحافظی کرد و رفت..
دلم نمیآمد در را پشت سرش ببندم نمیخواستم باور کنم که رفت😭
خنده روی صورتم خشکید..
هنوز هیچ چیز نشده دلم برایش تنگ شد ..
برای خندههایش ، برای دیوانه بازیهایش ، برای گریههایش ،
برای روضه خواندن هایش😔
صدای زنگ موبایلم بلند شد..
محمدحسین بود جواب دادم ..
#شهید_مدافع_حرم
#محمدحسین_محمدخانی🌷
✨ادامه دارد...
❣🦋❣🦋❣