eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
35.6هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
379 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگز کسانی را که در راه خداکشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله:12اسفند ✨پایان:21فروردین تبادل و تبلیغات نداریم❌ @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود. @hasbiallah2 👈آیدی خادم شهدا ➡️@motevasselin_be_shohada 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ارسالی اعضای محترم کانال⤵️ سلام بزرگوار. خدا خیر دنیا وآخرت رونصیب شما بگرداند که باعث و بانی شدید تا بنده حقیر در این چله شرکت کنم و از یکی از گناهان که چندین سال بود گرفتارش بودم نجات پیدا کنم. روح تمامی شهدا هم شاد که یادشان هم گره گشاست. 🌹🌹🌹🌹 🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨ سلام وعرض ادب خدمت شما ،ممنونم برای تشکیل این گروه پر از نور میخواستم بگم به برکت شهدای عزیزمون زیارت کربلا و نجف ،سه روز مانده به پایان چله نصیبم شد خدا هزاران بار شاکرم واقعا شهدا زنده هستند و واسطه فیض🌹 🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨ سلام خواستم بابت چله ازتون تشکر کنم و واقعا شهدا حاجت و مرادو میدن من به شخصه حاجت گرفتم. و حتی دوستام خواب دیدن که من یجایی کنار سفره ای نشستم و ۴۰کتاب زیارت عاشورا پخش میکنم و با هم میخونیم. و دومی برای هدایت شدن پسرم وجونا دعا کردم همینطور حاجت گرفتم وخیلی چیزای دیگه و من براهمین تا زنده ام چله را ترک نمیکنم. و دوستام را به چله دعوت وتشویق میکنم واقعا شهدا زنده هستن. و هر وقت غصه هاشون توگروه میخونم گریه میکنم. وفاتحه ی براشون میفرستم و التماسشون میکنم برامون دعاااا کنن خداسلامتی بهت بده من خیلی این چله را دوست دارم 🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨ سلام منم ک چله شهدا شرکت کرده بودم خدا را شکرحاجتم گرفتم ممنون از کانال خوبتون 🦋✨🦋✨🦋✨🦋 با سلام و احترام خدمت شما، ممنون از کانال خوبتون من تازه اولین دوره هست که با کانال شهدا آشنا شدم و شرکت کردم، و در اولین توسلم به شهدا حاجتم رو دو روز مانده به اینکه چله تمام بشه گرفتم و الان که دارم پیام رو واسه شما ارسال میکنم در راه کربلا هستم😭 وقتی به من خب دادن که چند مسافر کنسلی داشتن و دنبال چند نفری میگردند که گذر نامه دارن که این دو، سه روز راهی سفر بشن توسل زدم به شهدا نگاه که کردم اون روز ختم به نیت شهید ابوالفضل مردای کوشکی بود خیلی خوشحال شدم صاحب اسمش دوباره منو طلبیده باشه😭😭 مدیون شهدا هستم🌹 🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود. @hasbiallah2 👈آیدی خادم شهدا ➡️@motevasselin_be_shohada 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ارسالی اعضای محترم کانال⤵️ سلام شب بخیر واقعیتش تو این دوره زمونه که خیلی گرونی شده و همه به دنبال کار و زندگی خودشون هستند و میخواهند به قول معروف یکی رو دوتا کنند .مشکل مالی داشتم و دنبال وام و بانک و ضامن....که یکدفعه در ایتا چله شهدا را دیدم ، گفتم خیلی ها گفتند از شهدا حاجت گرفتن ، منم ۴۰ شهید و ضامن کارم و مالم میکنم خودشون برام برادری کنند ..... خلاصه روزهای آخر چله گفتم ......اخه چرا؟ روز آخر و شهید آخر....که تمام شد دلم شکست... روز ۴۱خبری که رسید اشک تو چشمهایم جمع شد خدا رو شکر کردم و گفتم چرا شک کردم ...... شهدا زنده اند و در کنار ما🌹🌹🌹 🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨ سلام تشکر وسپاس از کانال پر بارتون من خودم یک خواهر شهید هستم هر وقت تو زندگی گره آیی تو کار می‌افتد متوسل به شهدا مخصوصا داداشم میشوم وحاجت روا میشوم این بار اتفاقی با کانال شما آشنا شدم وبه نیت حاجتم د رچله شهدا شرکت کردم پنج شنبه گذشته آخرین روز چله بود و من حاجت گرفتم همون شب پسرم را داماد کردم 🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨ سلام خوشحالم که با چله های شهدایی همراه شما دوستان گلم هستم به برکت شهدا و این چله ها تونستم مدال خادمیشون رو ازشون بگیرم و در گلزار شهدا بیشتر در کنارشون باشم . ان شاءالله این توفیق همیشگی باشه🌹 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود. @hasbiallah2 👈آیدی خادم شهدا ➡️@motevasselin_be_shohada 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ارسالی اعضای محترم کانال⤵️ سلام خدا خیرتون بده که منو با این چله آشنا کردین و منم شرکت کردم به نیمه چله که رسیدم حاجت روا شدم😭😭باردار شدم الانم هفت هفتمه🥹 واقعا شهدا زنده ان و حرفامو شنیدن♥️ 🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨ سلام منم همسرم با پدرش ۳ سال بود ،،حرف نمی‌زدند ولی امروز با اتفاقی که براش افتاد به پدرش زنگ زد و منم حرف زدم واقعا ما گاهی فکرشم نمی‌کنیم ولی همه چیز دست به دست هم میدن.. از جمله این شهدا که پیش خدا آبرو دارند تا اینکه کار ما درست بشه ،، ممنون ممنون 😭😭😭 🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨ باسلام وخسته نباشید به خاطر کانال پر معرفت و پر راز و نیاز، راستش من هم حاجتم رو گرفتم ،بماند که چی بود😢 هر بار که زیارت عاشورا رو میخوندم انگار با شهدا حرف میزدم... اینکه شهدا رو با نام و مکان شهید شدنشون و خصوصیاتشان رو میگین انگار ما هم میشناختیمشون... در آخر باز تشکر بابت کانال خوبتون، امیدوارم همه حاجت روا بشن،ان شاالله 🌹🌹🌹🌹 🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨ سلام من چله قبلی شرکت کردم حاجت روا شدم خدارو هزاران مرتبه شکر..خواستم شوهرم اراده کنه اعتیادش رو بزاره کنار... روز چهارم چله ازم کمک خواست که بزاره کنار ..تا دوره درمان تمام بشه دو روز مونده بود چله تمام بشه. و الان خداروشکر ٢ماه و بیست روزه پاک هستن.♥️ من مدیون شهدا هستم همیشه کمکم کردند. خدا خیرتون بده اجرتون با خانم فاطمه الزهرا. التماس دعا از عزیزان🤲 🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 داستان معجزه و شفای خانم اشرف السادات منتظری مادر بزرگوار شهید محمد معماریان ✨معجزه شهدا 🖇رویای صادقه ✅حتما ببینید و انتشار دهید ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره‌ مادر شهید خلیلی از بوی پیراهن خونی شهید 🌷🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود. @hasbiallah2 👈آیدی خادم شهدا ➡️@motevasselin_be_shohada 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ارسالی اعضای محترم کانال⤵️ به نام خدا سلام و عرض ادب کرامتی از شهید والامقام؛ 💥 ابراهیم هادی💥 قبل از اینکه بگویم چه شده است، این را بگویم که من ارادت خاصی به شهید والا مقام ابراهیم هادی دارم. چند ماه پیش بود که خواهرم بیمار شد و حال روز خوبی نداشت؛ یک روز صبح زود تلفن منزلمان به صدا در آمد، گوشی را برداشتم که خواهرم با صدای بی حال و نالان گفت: به دادم برس دارم می میرم. باورتان نمی شود با این که فاصله زیاد بود، با چه عجله و سرعتی خودم را به او رساندم. باهمسرش هم تماس گرفته بود که بیاید؛ هم زمان با شوهرش رسیدیم، در که باز شد خواهرم را دیدم بی حال گوشه ای افتاده؛ سریع با همسرش او را به بیمارستان رساندیم، بستری شد، ولی در اتاقی جدا و بدون همراه؛ پشت در با نگرانی و دلهره و دست به دعا منتظر مانده بودیم؛ ساعت ها گذشت، پرستارها در حال رسیدگی به خواهرم بودند، به شوهر خواهرم گفتم: شما برو به کارت برس من هستم، کاری بود خبرت می کنم. کمی گذشت که درب اتاق بازشد، پرستار گفت: بیا داخل. رفتم و خواهرم را روی تخت دیدم، کمی بهتر شده بود؛ دکترش گفت: سرم و دارو بهش دادیم، می تونید ببریدش منزل. خدا روشکر کردم و کمکش کردم لباس هایش را پوشید و کمی قدم برداشت و نزدیک در که شدیم، دوباره بی حال شد به زمین افتاد و از هوش رفت. فریاد زدم: به دادم برسید! خواهرم! به دادم برسید! دکتر و پرستار آمدند؛ سیلی هایی که پرستار به گوش خواهرم می زد و هم زمان اسمش را صدا می زد و فریاد می زد را هیچ وقت فراموش نمیکنم. هر سیلی که می زد، قلبم به درد می آمد. به خودم که آمدم، دیدم بازپشت در اتاق هستم. زیر لب زمزمه می کردم: خدایا به فریادم برس! به بچه اش رحم کن! یا فاطمه زهرا! ساعتی گذشت که پرستار صدام زد و گفت: شوهرش هست؟ گفتم: نه. گفت: خودت این برگه عمل رو امضا کن، باید سریع عمل بشه تا شوهرش برسه دیره. یا فاطمه زهرا! گفتم: عمل؟! عمل چرا؟ با این حالش به خدا از دست می ره. گفت: چاره ای نیست؛ عمل نشه نهایتا یکی دو ساعت دیگه بتونه دووم بیاره 😔 با دستی لرزان و قلبی که از درد و شوک، مچاله شده بود، برگه را امضا زدم و سپردمش به خدا. چند ساعتی گذشت و من دست به دعا پشت در اتاق عمل همچنان ذکر و دعا می خواندم که دیدم چندین دکتر با سرعت به طرف اتاق عمل می روند و با هم چیزهایی می گفتند. یا فاطمه زهرا! خواهرم! خواهرم را از تو میخواهم! (می دانستم برای احیای خواهرم وارد اتاق عمل شده اند) التماس هایم بیشتر و بیشتر میشد. خدایا به مادرم رحم کن! خدایا جواب پدرم را چه بدهم؟ خدایا جواب طفل معصوم منتظرش را... ای وای! ای وای! چشمانم را بستم که چهره شهید ابراهیم هادی را دیدم، متوسل به مادرش حضرت زهرا (س) بودم و خودش را قسم می دادم به جان مادرش. ابراهیم جان تو را قسم به جان مادرت برو بالای سر خواهرم، ابراهیم جان برو بیارش، نذار بره) نذرش کردم، هرکاری فکر می کردم که توسلی هست، انجام می دادم. سرم را چرخاندم، شوهرش را دیدم که نگران و با بغض گفت: چی شده؟ نتوانستم جلوی اشک هایم را بگیرم، گفتم: خاک بر سرم شده، بردنش اتاق عمل. گفت: عمل؟ با حالی زار به روی صندلی نشست و دست به دعا شد. ساعت ها گذشت، همه ی بیماران که در اتاق عمل بودند خدا را شکر به سلامت بیرون آمدند، به جز خواهرم. چشمم به در خشکیده بود و پاهای بی رمق و بی جانم آزارم میداد. صدای خسته و گرفته ام مانع می شد از جواب دادن به تلفن هایی که زده می شد. پیامکی دادم که حالش خوب است و نگران نباشید، خواب است به همین خاطر نمی توانم جواب بدهم. دیگر طاقتم تمام شد؛ به درب اتاق ضربه می زدم و می گفتم کسی هست جواب بدهد؟ بعد کلی التماس پرستاری در را بازکرد و گفت: هنوز به هوش نیامده. پاهای سستم توانایی تحمل وزنم را نداشتند و بر زمین افتادم. یا فاطمه زهرا به دادش برس، ابراهیم جان کاری کن. چند ساعت بعد صدا زدند همراه فلانی، با سر دویدم سمت اتاق عمل. گفتم حالش چطور است ، گفت خدا بهش رحم کرد نزدیک بود به کما برود .... خواهرم را دیدم با حالی بد و کیسه خونی وصل شده به دستان بی رمقش روی تخت خوابیده است. خدا را هزاران بار شکر کردم که بار دیگر خواهرم را می دیدم؛ ممنونم یا زهرا! چند ماهی گذشت. حس می کردم خواهرم می خواهد چیزی بگوید، ولی دل دل میکند؛ تا یک روز گفتم: حس میکنم مدتی چیزی می خواهی بگویی. ادامه👇
اشک هایش سرازیر شد؛ گفت: آره، ولی نمی دونم بگم یا نه! گفتم :بگو عزیز خواهر. لب گشود و با چشم های پر از اشک و صدایی لرزان گفت: اون موقع که منو بردن اتاق عمل و خیلی حالم بد بود(بخاطر اینکه فشارش پایین بود بی هوشش نکرده بودند و با بی حسی عملش میکردند) نیم ساعتی که گذشت، خیلی حالم بد شد و متوجه شدم که دارم می میرم و نفس های آخرمه؛ صداها هی کم و کم تر می شد، همه جا دور سرم میچرخید، داد زدم: حالم بده. صدای فریاد پرستاری را شنیدم که گفت: کد ۹۹ یعنی (ایست قلبی بیمار ) و می دیدم که دکترا دارن بالای سرم برای احیای من تلاش می کنن و بیهوش شدم.(و چند لحظه از بالا پرستار ها را دیدم.. ) آبجی می ترسم بگم و باورنکنی! راستش را بخواهید، فهمیدم می خواهد چه بگوید. گقتم: بگو جان خواهر، بگو. اشک هاش بیشتر شد و گفت: آبجی قبل این که کامل بیهوش بشم، شهید ابراهیم هادی را بالای سرم دیدم؛ متوجه حضورش شدم و دیدم از سمت پایین تخت یک چادر مشکی که حس کردم خانم فاطمه زهرا هست رد می شه. حال خیلی خوبی داشتم که تا الان تجربه نکردم . با این که می دانستم که خواهرم را خانم به شفاعت شهید هادی، شفا داده با شنیدن این حرف ها حالی عجیب پیدا کردم؛ با اشک و بغض خواهرم را در آغوش کشیدم و خدا را هزار بار شکر کردم بابت بودنش. مدیون شهدائیم دست توسل به خاندان کرم بزنید، ان شاءالله حاجت روا می شوید. ➡️@motevasselin_be_shohada 💝کانال متوسلین به شهدا💝 🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا