🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" مرتضی حسین پور شلمانی" نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت شهید "مرتضی حسین پور شلمانی"
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
زیارت عاشورا.pdf
حجم:
253.3K
ا🔰 pdf زیارت عاشورا⇧
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
زمان:
حجم:
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🎙با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
#توسل
#کرامات_شهدا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود.
@hasbiallah2 👈آیدی خادم شهدا
➡️@motevasselin_be_shohada
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
با عرض سلام وخسته نباشید ممنون به خاطر گروه معنوی تون.
من روز اول همین چله که به نام شهدای گمنام بود شبش خواب دیدم که به همراه برادرم یه شهید گمنام پیدا کردیم و یه مزار براش درست کردیم وشهید روتشیع کردیم
وبرای مزارش یه پایه ها یا ستونهایی قرار دادم که این پایه هاچوبی بود وهمگی انگار از قبل برش داده شده و یک اندازه بودن که تو خواب هم من تعجب کردم از یک اندازه بودنشون .
وبعد دیدم که از روی این مزار یه آب روان جاری شد.
البته من چند سال پیش هم توخواب یه پاکت نامه بهم داده شد که گفتن هدیه یه زیارت کربلا ازطرف شهداس که بعداز چندماه به زیارت امام حسین مشرف شدم.
التماس دعا🌹
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام واقعا ممنونم ازتون چه حس خوبی بهم هدیه کردید من تازه عضو گروهتون شدم وچند روز دارم اعمال چله رو بجا میارم دو روز پیش خیلی ناراحت بودم وگریان به شهید والا مقام سید روح الله عجمیان توسل کردم وکاری رو که چند ساله از همسرم میخواستم انجام بده رو یک دفعه خودش گفت بیا این کارو انجام بدیم الان که مینویسم دارم گریه میکنم😭😭😭 الهی شکر که با شما آشنا شدم من به شهدا ارادت خاضی دارم وتو خونمون عکس شهدا رو دارم بازم ممنون از این حس خوب ❤️
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام
بسیجی آتش باختیار هستم.
و برای اولین بار است که در چله توسل به شهدا عضو و باتمام وجود متوسل شده ام.و البته که به شهدا اعتقاد دارم.
۳۹ ساله هستم وهمیشه دربسیج و مراسمات مذهبی حضور دارم ودرحال امام شناسی و هرلحظه تلاش برای نزدیک شدن به خدا کسب رضایت پروردگار و به مراقبت از اعمالم ولو اندک توجه دارم.وتا امروز سعادت نداشتم به راهیان نور بروم و ازمناطق جنگی واین اردوی پربرکت شرکت داشته باشم.
اما امروز بطور اتفاقی همراه شدم به کاروان راهیان نور محل خدمتم و انشالله بشرط حیات آخرین روز بهمن ماه اعزام داریم.
خدایاشکرت به برکت عضویت دراین کانال و توجه شهدا که من را دعوت کردند وامروز هم شهیدسیدمصطفی موسوی من را بااین سن کمش خیلی شیفته خودش کرد
و زمانیکه برای دوستم معرفی اش کردم درجوابم گفت لیلا چرا همراه ما به راهیان نور مناطق جنگی نمی آیی و من لبیک گفتم.....
شک نکنید که شهیدان زنده اند الله اکبر
💐🌺🌷
#توسل
#کرامات_شهدا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود.
@hasbiallah2 👈آیدی خادم شهدا
➡️@motevasselin_be_shohada
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
سلام وقت بخیر
جهت برطرف نمودن شهدا از گرفتاریم براتون مینویسم...
مادرسه پسر هستم که قدونیم قد بودند
چند روزی میشد که یکی از پسرانم تب کرده بود .با داروهایی که در خانه داشتم خوب نشد یه بارم بردم دکتر ولی افاقه نکرد .دلشکسته و نا امید بودمو مستأصل .که خدایا چه کنم
نه پولی نه کسی نه رویی داشتم به کسی بگم .به هر کس هم میگفتم جز دردسر چیزی نبود .همسرمم از ما دور بود و اونموقع مثل الان نمیشد کارت به کارت کردو غیره
تو شهر بغلیمون گفتن دکتر رایگان هست .دست بچهامو گرفتمو رفتم اونم نسخه نوشت .اما حتی پول داروهم نداشتم بخرم .پول کرایه برگشتم نداشتم .قشنگ یادمه شهادت امام رضا ع بود اون سال
یه تاکسی نگه داشت ماهم سوار شدیم .بنده خدافکر کنم فهمید ما پول نداریم گفت صلواتی مسافر میزنم امرو.گفتم .اجرتون با امام رضا ع .بغض راه گلومو بسته بود .دوست داشتم داد بزنم گریه کنم .اما نمیشد .داشتیم میرفتیم منزل که دیدیم دسته ی عزاداری و سینه زنی و زنجیر زنیه .دست بچهامو دادم به سرکاروان گفتم چند متری این بچها تو دسته سینه بزنن.اون بنده خداهم قبول کرد
تا رسیدیم به مزار ۳ شهید گمنام شهرمون .بچهارو بردم اونجا .بچه ی مریضم دیگه جون نداشت راه بیاد .بغلش کردم گذاشتم کنار مزار یکی از شهدای گمنام
با دلی شکسته و چشمی اشکبارو جگر سوخته ناله زدم .گفتم خودتون میدونین نه پولی در بساط دارم نه کسی .خودتون میدونین .یا مرگشو برسونین من انقدر زجر نکشم با این بچه .امانته دستم .یا خوبش کنین .راضی به خارشدن من نشین .😭😭😭
همین جوری حرف میزدمو گریه میکردم .تا رسیدیم خونه .خسته ی راه بودیمو گشنه .چیزی هم زیاد نداشتیم .لقمه نونی خوردیمو بچها خوابیدن .منم کارای خونه رو میکردمو گریه و دستمال رو پیشونی بچه میزاشتم تبش بالاتر نره .پاشورها جواب نمیداد .بهرحال بچه خوابید
من بعد کارها رفتم کنار بچم و نم نم خوابیدم .چش که وا کردم دیدم پسرم تب نداره .خبری از درد تو بدنش نبود.😭داشت با داداشاش بازی میکرد .یاد شهید گمنام افتادم که بچمو شفا داده بود .😭😭
همیشه به بچم میگم تو شفا یافته ی این بزرگواران هستی مادر حواستون به اعمالتون کاراتون باشه .فردای قیامت خجالت زدشون نباشین.
اللهم صل علی محمد وآل محمد
🌹🌹🌹