🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💐#مجید_بربری
#قسمت_52
روزهای آخر ،با یکی از دوستاش توی سفره خونه بودند و داشتند با هم صحبت می کردند.یک دفعه وسط اختلاطشون ،مجید میره توی یه حال عجیبی و از این رو به اون رو میشه.
هرقدر دوستش صداش میزنه،مجید جواب نمیده،عین مرده!به حدی میرسه که دوستش،هول میکنه و می افته به گریه.فکر میکنه حتما مجید تموم کرده.بلند میشه یه کاری بکنه،که میبینه مجید تکون می خوره و چشمهاش خیس شدن برگشتن. حالش را که پرسیدم،گفت:((میخواستم ببینم اگه رفتم سوریه و شهید شدم،مادرم اومد بالا سر قبرم و صدام کرد،میتونم جوابش رو بدم یا نه؟ببینم اصلا طاقتش رو دارم؟حالا هم میخوام برم یه همچین کاری با مادرم بکنم.))
دوستش میگه:((نه مجید،یه وقت این کار و نکنی،مادرت سکته میکنه.تو که میدونی چقدر به تو وابسته است.))😔
آخر صحبت هام رو ختم میکنم به زیارت های مجید.مجید اولین مشهدی که رفت،تو سن شونزده سالگی با یکی از رفیق هاش بود.یادمه برا زن دایی هاش سوغاتی آورده بود.تعجب کردم که یه نوجوون چطور یاد سوغاتی بوده!سال نودو سه که پیاده رفت کربلا،برای همه سوغاتی آورد. از کارش،چشمام گرد شده بود.پیش خودم گفتم:خدایا!این پسر چطور یاد نصف فامیل بوده،که براشون سوغاتی بیاره.راجع به هدیه میگفت:هدیه ای رو که به کسی میدن،اون حق نداره به دیگری بده.یه پلاک و زنجیر برای من گرفته بود،که من اون رو به دختربزرگم دادم.وقتی فهمید،ناراحت شد و ازم گله کرد.آخرش از دخترم پس گرفتم.مادر مجید دیگر نتوانست حرف بزند.اشک هایش روسری و چادرش را نمناک کرد.از روزهایی که مجید،برای رد گم کردن می گفت:میخوام برم آلمان و از حرم حضرت زینب سر درآورد،نتوانست صحبت کند.
نوبت به آقا افضل قربان خانی،پدر مجید رسید که از پسرش بگوید:
_مجید معروف شر به ((حرّ شهدای مدافع حرم )).شعر ((پناه حرم داری میری برادرم)) رو خیلی دوست داشت.هروقت اتفاقی براش می افتاد و یه کار درست یا اشتباهی ازش سر میزد،شروع میکرد به سینه زدن و این شعر را می خوند.آخرش هم به ((پناه حرم))معروف شد و اما ماجرای حرّ مدافعان حرم.وقتی اسم حرّ میاد وسط ،ما مردم عادی،از اول زندگیش تا چند روز به عاشورا،هیچ اطلاعی نداریم.
فقط می دونیم که چند روز قبلِ عاشورا ،یه خطایی کرد و بعد هم سر به پای امام حسین گذاشت و شهید شد.مجید هم اشتباهات ریز و درشتی داشت که از یه جایی به بعد،خودش از این نوع زندگی کردن خسته شد و تصمیم گرفت که راهش رو عوض کنه و واقعا هم عوض کرد.دوستانی که با مجید سوریه بودند،می گفتند:مجید توی حرم حضرت رقیه کامل متحول شد.اونجا یه ریز اشک می ریخت و به قول معروف،حال خوشی داشت.
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💐#مجید_بربری
#قسمت_53
مجید با نون حلال بزرگ شد.اصلا بذارید از خودم بگم.من وقتی از سربازی برگشتم،اولش نونوا شدم.بعد یه اتفاقی برای دستم افتاد و چند ماهی رفتم ریخته گری.بعد از اون تو یه شرکت مشغول شدم و از اونجا رفتم تراشکاری.یه مدتی هم با پدر خانمم،یه وانت گرفتیم و کم یا زیاد مشغول بودیم.آخر سر از همه هم رفتم بازار آهن،که تا قبل از شهادت مجیدم اونجا بودم.اینها را براتون گفتم که بگم،یه عمری همه تلاشم را کردم که نون حلال سر سفره زن و بچه ام بذارم.مجید با نون حلال بزرگ شد.نداری هم زیاد تو زندگی مون کشیدیم،اما هرجوری بود،سر کردیم تا خدای نکرده،بچه هامون لب به لقمه حروم نزنن.
درسته،مجید شیطنت ها و اشتباهاتی داشت،اما به خاطر همین نون حلالی که خورده بود،آخرش به لطف خدا عاقبت به خیر شد.گفتنی ها رو از مجید،خانمم گفت.چیزی که توی حرف هاش خالی بود و دیگه توان صحبت نداشت،ماجرای سوریه رفتن مجیدمه.مجید قهوه خونه زد،حالا کار خوبی هست یا نه،من کار ندارم.اونجا با بچه هیأتی ها و بسیجی هایی که به قهوه خونه ها سر میزدن،آشنا شد و کم کم حال و هوای رفتن به سوریه،تو سرش افتاد.مدام می گفت؛داعش پر رو شده،ما باید بریم روشون رو کم کنیم و بیایم.
خوابی هم دیده بود که برا یکی دو نفر تعریف کرد:((خواب حضرت زهرا رو دیدم.تو خوابم،خانم فرمودن مجید!تو وقتی میای سوریه،سر یه هفته میای پیش خودم.)).
برای همین اصرار میکرد باید برم،بهم وعده دیدار دادن.
یه وقت هایی که بهش می گفتن،پسر نرو،میری شهید میشی،با پا میری و خوابیده برمی گردی،میگفت:((من میخوام شهید بشم،به کسی ربطی داره؟؟)).
روزی که با خواهرش عطیه خداحافظی می کنه،به خواهرش میگه:
_از بین دویست نفر،فقط دوازده سیزده نفر شهید میشن!تمام شد و رفت.
واقعا هم همین طور شد.از یه گردان صدوهفتاد هشتادنفره،چهارده نفر شهید شدن.اون اواخر یه آهنگ مادر داشت،مدام میذاشت و گوش میداد.گاهی هم میگفت:((من اگه رفتم و شهید شدم،این آهنگ قشنگ رو،توی مراسمم بذارید)).😭
خودش هم کلی پای همین آهنگ،اشک ریخت.به یکی از رفیقای صمیمیش،پیام داده بود:نمی دونم چه اتفاق خوبی برام افتاده ،دوست دارم فقط نماز و قرآن بخونم.با خدا حرف بزنم و گریه کنم،به خاطر روزهایی که به اشتباه سپری کردم.
#داستان_زندگی_حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی🌷🕊
💥ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر او که می گفت:
مبادا این دنیا را آنقدر جدی بگیری
که آخرتت را فراموش کنی...
«دنیا مثل شیشه ای می ماند
که یک دفعه می بینی از
دستت افتاد و شکست» 🍁
#شهید_مهدی_باکری
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
حرف قشنگ 🌱
🎙حاج حسین یکتا :
شهادت آمدنی نیست، رسیدنی است.
باید آنقدر بدوی تا به آن برسی.
اگر بنشینی تا بیاید،
همه السابقون میشوند،
میروند و تو جا میمانی.
(#تلنگر) اگرشهیدنشیم میمیریم...
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
دعای عهد.mp3
1.78M
🔰دعای عهد
🎙با نوای استاد فرهمند
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
💚سلام به چهارده معصوم(ع):
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ
🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيَّ بْنُ جَعْفَرٍ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي
🌷⃟ *صَلِي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ
🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
❣بسم ربّ الشّهدا و الصّدیقین❣
6⃣1⃣ شانزدهمین دوره چله ی؛
🚩زیارت عاشورا، صلوات، دعای عهد
🌤کانال متوسلین به شهدا🌤
🖇 امروز "#یکشنبه 13 اسفند ماه"
📌#روز_سیودوم چله
《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
"#علیاصغر_پناهیمقدم" 🌷🌷🌷
معرف: دختر گرامی شهید 🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
➡️@motevasselin_be_shohada
شهید بزرگوار علی اصغر پناهی مقدم🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت : ۱۳۲۱/۱۰/۲
محل ولادت : اراک روستای وزیرآباد
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۱۲
محل شهادت : شلمچه عملیات کربلای پنج
محل مزار : روستای وزیرآباد
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
🔰زندگینامه بسیجی شهید علی اصغر پناهی مقدم
💐🍃شهید علی اصغر پناهی مقدم در سال ۱۳۲۱ در روستای وزیرآباد شهرستان اراک متولد شد
خانواده ایشان بسیار مذهبی بودند
فرزند اول خانواده بود ویک برادر ودو خواهر داشتند ودر نوجوانی مادرشان فوت میکند وزندگی سختی را میگذراند
بیست ساله بودند پدرشان هم فوت میکند
🌱عضو شورای روستا بود و به شغل کشاورزی مشغول بود
❣ایشان در سن ۲۲ سالگی ازدواج میکند وصاحب ۷ فرزند میشود وفرزندان کوچک شهید یک ساله نیمه بودن که به درجه شهادت نائل میشوند
🕊🥀شهید پناهی مقدم سرانجام در عملیات کربلای پنج در میدان نبرد در منطقه شلمچه به شهادت رسیدند.
روحش شاد و یادش گرامی باد🕊🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🕊✨🌹🕊✨🌹🕊
♥️🌿خاطرات همسر شهید علی اصغر پناهی مقدم
✨من در این مدت کوتاه زندگی مشترک هیچوقت بدی از ایشان ندیدم و بسیار با حوصله و صبور بودن و به حق الناس حساس بودند.
شورای روستا بودن.. بسیار تلاش میکردن برای آبادانی روستا
اوایل جنگ خیلی تلاش کرد برق روستا رو کشیدند و برای روستاهای دیگر هم فعالیت میکردند.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹نماهنگ شهید/ياران چه غريبانه ...
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" علی اصغر پناهی مقدم" نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃