<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌷#دختر_شینا
#قسمت76
✅ فصل شانزدهم
💥 زمستان سال 1364 بود. بار آخری که به مرخصی آمد، گفتم: « صمد! اینبار دیگر باید باشی. به قول خودت این آخری استها »
قول داد. اما تا آن روز که ماه آخر بارداریام بود نیامده بود. شام بچهها را که دادم، طفلیها خوابیدند. اما نمیدانم چرا خوابم نمیبرد. رفتم خانهی همسایهمان، خانم دارابی، خیلی با هم عیاق بودیم، چون شوهر او هم در جبهه بود، راحتتر با هم رفتوآمد میکردیم.
💥 اغلب شبها یا او خانهی ما بود یا من به خانهی آنها میرفتم. اتفاقاً آن شب مهمان داشت و خواهرشوهرش پیشش بود. یکدفعه خانم دارابی گفت: « فکر کنم امشب بچهات به دنیا میآید. حالت خوب است؟! »
گفتم: « خوبم. خبری نیست. »
گفت: « میخواهی با هم برویم بیمارستان؟! »
به خنده گفتم: « نه... این دفعه تا صمد نیاید، بچه دنیا نمیآید. »
💥 ساعت دوازده بود که برگشتم خانهی خودمان. با خودم گفتم: « نکند خانم دارابی راست بگوید و بچه امشب دنیا بیاید. » به همین خاطر همان نصفشبی خانه را تمیز کردم. لباس و وسایل بچه را آماده گذاشتم. بعد رفتم بخوابم. اما مگر خوابم میبرد. کمی توی جا غلت زدم که صدای در بلند شد.
💥 خوشحال شدم. گفتم حتماً صمد است. اما صمد کلید داشت. رفتم و در را باز کردم. خانم دارابی بود. گفت: « صدای آژیر آمبولانس شنیدم، فکر کردم دردت گرفته، دنبالت آمدهاند. »
گفتم: « نه، فعلاً که خبری نیست. »
خانم دارابی گفت: « دلم شور میزند. امشب پیشت میمانم. »
💥 هنوز نیمساعتی نگذشته بود که حس کردم واقعاً درد دارد سراغم میآید. یک ساعت بعد حالم بدتر شد. طوری که خانم دارابی رفت خواهرشوهرش را از خواب بیدار کرد، آورد پیش بچهها گذاشت. ماشینی خبر کرد و مرا برد بیمارستان. همین که معاینهام کردند، مرا فرستادند اتاق زایمان و یکی دو ساعت بعد بچه به دنیا آمد.
🔰ادامه دارد...
دعای عهد.mp3
1.78M
🔰دعای عهد
🎙با نوای استاد فرهمند
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
💚سلام به چهارده معصوم(ع):
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ
🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيَّ بْنُ جَعْفَرٍ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي
🌷⃟ *صَلِي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ
🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
7⃣1⃣هفدهمین چله ی؛
🚩زیارت عاشورا، صلوات، دعای عهد
🌤کانال متوسلین به شهدا🌤
🖇 امروز "#جمعه 31 فروردین ماه"
📌#روز_سیوپنجم چله
《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
"#اصغر_کربلایی" 🌷🌷🌷
معرف: خواهر گرامی شهید 🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
➡️@motevasselin_be_shohada
روحانی شهید اصغر کربلایی فردویی🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: 1345
محل ولادت: روستای فردو
تاریخ شهادت: 1365/12/7
محل شهادت: شلمچه_ کربلای 5
مزار: گلزار شهدای علی بن جعفر(ع)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
🔰زندگینامه روحانی شهيد اصغر كربلایی
💐🍃شهید کربلایی در دومين روز از آخرين ماه فصل خزان در سال 1345، در خانواده اي مؤمن و مذهبي فرزندي متولد شد كه موجب شور و سرور خانواده حاج غلامرضا كربلايي گرديد.
مادر كه از خانواده روحاني و زني مؤمن و مذهبي بود، او را به ياد طفل شيرخوار حضرت اباعبداله الحسين(ع)، علي اصغر ناميد.
او مؤمن، مذهبي، معتقد به اسلام و روحانيت پرورش يافت. وي دوران كودكي را در روستاي فردو پشت سر گذاشت و براي كلاس دوم ابتدايي به شهر قم نقل مكان كردند و تا پايان دوره راهنمايي به تحصيل پرداخت.
🌹🍃در انقلاب نيز مانند ديگر جوانان كشور، حضور پررنگ در تظاهرات داشت. بعد از پيروزي انقلاب براي اينكه بتواند خدمتي به اسلام كرده باشد به دروس حوزوي روي آورد و مدتي در حوزه علميه اراك و كاشان درس خواند. اصغر به خطاطي علاقمند بود و روي ديوارهاي روستا هنوز هم بعضي آثار خطاطي اين هنرمند شهيد را میتوان ديد.
🌷🍃 پدر شهيد مي گويد:
«اصغر را آخرين مرتبه زماني ديدم كه از تشييع جنازه پسر دايي اش شهيد مرتضي شريفي از كرج آمده بود. برخلاف دفعات قبل كه موقع رفتن خداحافظي آن چناني نمي كرد، اين دفعه به من گفت: بابا مي خواهم فردا به جبهه بروم. ديدم حال و هواي ديگر دارد و اين اصغر، اصغر هميشگي من نيست.
گفتم: پدر جان من گاهي تندخويي كردم و تو را ناراحت كردم حلالم كن. گفت: پدرم تو براي ما سال هاي سال زحمت كشيدي و من شايد نتوانستم حق فرزندي را ادا كنم، شما مرا حلال كن. همديگر را در آغوش گرفتيم و بوسيدم و حلاليت طلبي كرديم.»
اصغر چندين بار به جبهه اعزام شده بود و سرانجام در عمليات كربلاي 5، در منطقه شلمچه و در تاريخ 65/12/7 به درجه رفيع شهادت نايل آمد. پيكر پاكش در 1374 رجعت كرد و در گلزار علي بن جعفر به جمع شهداي راه اسلام ملحق گردید.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌸✨🌿🌸✨🌿🌸✨