🟣دو خاطره از خواهر گرامی شهید مهدی عباسیان؛
🌺🌿روز ۸ شهریور سال ۶۰ بود( روز شهادت شهید رجایی و شهید باهنر)
آن زمان روستای ما برق نداشت برادرم همزمان با بنایی یک رادیو کوچک دوموج داشت که اخبار گوش می داد ، آن روز مراسم عروسی یکی از همشهری ها هم بود، وقتی خبر شهادت شهید رجایی و باهنر رو شنید خیلی ناراحت شد و گفت کاش میتونستم امروز جلوی جشن عروسی رو بگیرم چون امروز روز عزاست نه عروسی
🕊✨🕊✨🕊✨🕊
🌱در شهریور سال ۶۰ که می خواست به جبهه اعزام شود من ۱۵ سالم بود
روزی به برادرم گفتم خیلی دوست دارم جشن دامادیت را ببینم که به من اعتراض کرد و گفت اولاً از تو توقع شنیدن این حرف رو نداشتم در این وضعیت کشور.
دوماً من اسلحه ام همسرم هست و سنگرم حجله ام.
سوما من میدونم شهید میشوم الان که شهید شوم یک خانواده ناراحت میشن ولی اگر ازدواج کنم هم دو خانواده ناراحت میشن و هم یک زن بی سرپرست میشه.
منم گفتم از کجا معلوم جنگ تمام بشه و شما شهید بشید؟ که جواب داد ایران شهید نشم میرم لبنان یا فلسطین..🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹✨🌿🌹✨🌿🌹✨
🔷توصیه لسانی شهید مهدی عباسیان؛
همیشه می گفت پشتیبان ولایت فقیه باشید
حجابتان را رعایت کنید
و یکی از وصیت های موکدش کمک به جبهه ها بود تا جایی که به برادر بزرگترش گفته بود اگر شهید شدم اموال شخصی ام را برای کمک به جبهه بدهید
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ملتی که عشق شهادت در دل کوچک و بزرگش موج میزند آسیب نخواهد دید👌🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" مهدی عباسیان دیسفانی " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت شهید " مهدی عباسین دیسفانی "
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
زیارت عاشورا.pdf
253.3K
ا🔰 pdf زیارت عاشورا⇧
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
May 11
#توسل
#کرامات_شهدا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود
@hasbiallah2 👈خادم الشهدا
➡️@motevasselin_be_shohada
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
سلام ضمن تشکر از دست اندرکاران و مدیران محترم کانال معنوی و پر از انرژی شهید عزیزمان .
چند ماهی هستش با این کانال اشنا شدم البته من و خواهرم ارادت خاصی به شهدا داریم و تا جایی که مقدور باشه تشییع جنازه هاشون شرکت میکنیم مخصوصا شهدای گمنام خوشنام .
همیشه از خواندن داستانهای حاجت روایی شما عزیزان لذت میبردم و حسرت که چرا حاجت منو نمیده حاجت های زیادی داشتم که نشد.. تا اینکه دوماه پیش خواهر زاده ام به خاطر یک بدهی مالی حکم جلبش امدو رفت زندان
از یک طرف زن و دوتا بچه کوچیک ازطرفی مادرو پدرش خیلی غصه میخوردن شغلشم آزاد بود .خلاصه که درد بزرگ و شوک بزرگی به خانواده وارد شد .
شاکی هم به هیچ عنوان کوتاه بیا نبود و نیست حتی شبهای قدر و شب سال تحویل هم دلش رحم نیامد که لااقل کوتاه بیاد تا بتونه دو روز مرخصی بگیره که بسی جای تعجب است .بعضی انسانها از خون میگذرند اما متاسفانه ...
خلاصه سرتونو درد نیارم تا رسیدیم به چله جدید داداش ابراهیم عزیز .هم زمان عزیزان گروه نذر سالاد الویه گذاشتن که من و آبجی مبلغ ناچیزی فرستادیم به نیت حل شدن مشکل خواهر زاده مون
همون روز آبجیم به پسرش خبر داد که نگران نباش نذر ابراهیم هادی کردیم کارت درست میشه .
اما از زبان خواهر زاده ام:
میگه این شهید نمیشناختم رفتم نماز خانه توجهم به دو عکس شهید جلب شد .به معلمی کنارم بود گفتم عکس کیه و شهید هادی رو معرفی کرد
گفتم چه جالب مامانم نذر همین شهید کردن .
گفتن برگشتم آسایشگاه ما کلا ۱۸ نفر تو سالن بودیم دور هم نشسته بودیم یهو دیدیم یکی با لباس خاکی رنگ از جلو در اسایشگاه رد شدو یه نگاهی کرد و رفت بیرون .گفتم خدایا ما ۱۸ نفر هستیم این کی بود دنبالش رفتم هر چه گشتم ندیدمش برگشتم تو نماز خانه دیدم همین شهید ابراهیم هادی با همین لباسی که هست همین بود.😭
از دفتر زندان صداش میکنند قاضی که به هیچ وجه کوتاه نمیامد کاملا با زبان نرم و مهربانی میبرش تو اتاق خودش و میگه به بابات زنگ بزن بیاد کارای مرخصی تو انجام بده
قاضی که تا دیروز میگفت تا یک سال نمیزارم چشمت به فلکه ی...شهرتونم بیفته و مرخصی خبری نیست. کلا اخلاقش فرق کرده بود .
خلاصه با عنایت شهید هادی مرخصیش درست شد و جالب اینه که تا آزاد میشه میره دنبال پسرش کلاس دومه .پسرش میگه بابا شهید ابراهیم هادی رو میشناسی
میگه گفتم چطور بابا ؟؟
گفت معلممون امروز در موردش تعریف کرده که پهلوان بوده و به خیلی ها کمک میکرده...
و این هم یک نشانه دیگر از عنایت شهید هادی .
سه نشانه که به ما فهماند عنایت شهید شامل حال خواهر زاده ام شده و الانم پیش ماست و به امید خدا قراره بیاد بیرون البته اونم با شرایطی و بدهیشم انشاءالله قسط بندی بشه .
خدا خیرتون بده اجرتون با بی بی حضرت زهرا سلام الله علیه🙏
🌹🌹🌹
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌷#پسرک_فلافل_فروش🌷
#قسمت_شصتم
✴از بالاترين ويژگي هاي آقا هادي كه باعث شد در اين سن كم، ره صدساله را يك شبه طي كند طهارت دروني او بود.
🌟بر خلاف بسياري از انسانها كه ظاهر و باطن يكساني ندارند
🔗هادي بسيار پاك و صاف و بدون هر گونه ناپاكي بود.
🔳حرفش را مي زد و اگر اشكالي در كار خودش مي ديد، سعي در برطرف نمودن آن داشت.
🌀يادم هست اواخر سال ۱۳۹۰ آمد ودر حوزه ي كاشف الغطا نجف مشغول تحصيل شد.
🔶بعد از مدتي كار پيدا كرد و ديگر ازشهريه استفاده نكرد.
✳آن اوايل به هادي گفتم: نمي خواي زن بگيري❓
📌مي خنديد و مي گفت: نه، فعلابايد به درس و بحث برسم.
🔆سال بعد وقتي درباره ي زن وزندگي با او صحبت مي كردم، احساس كردم بدش نمي آيد كه زن بگيرد.
📌چند نفر از طلبه هاي هم مباحثه باهادي متأهل شده بودند و ظاهراًدرهادي تأثير گذاشته بودند.
🔵يك بار سر شوخي را باز كرد و بعد هم گفت:
⭕اگر يه وقت مورد خوبي براي من پيدا كردي، من حرفي براي ازدواج ندارم.
🔘از اين صحبت چند روزي گذشت.يك بار به ديدنم آمد و گفت:
♦مي خواهم براي پياده روي اربعين به بصره بروم و مسير طولاني بصره تا كربلا را با پاي پياده طي كنم.
🗣راوی:سید روح الله میرصانع
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
✍ ادامه دارد ...
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌷#پسرک_فلافل_فروش🌷
#قسمت_شصت_و_یکم
⚠....با توجه به اينكه كارت اقامت اوهنوز هماهنگ نشده بود با اين كارمخالفت كردم اما هادي تصميم خودش را گرفته بود.
‼آن روز متوجه شدم كه پشت دست هادي به صورت خاصي زخم شده فكر مي كنم حالت سوختگي داشت.
🌀دست او را ديدم اما چيزي نگفتم.هادي به بصره رفت و ده روز بعددوباره تماس گرفت و گفت:
✴ سيد امروز رسيديم به نجف، منزل هستي بيام؟گفتم:با كمال ميل،بفرماييد.
❇هادي به منزل ما آمد و كمي استراحت كرد. بعد از اينكه حالش كمي جا آمد، با هم شروع به صحبت كرديم.
🔗هادي از سفر به بصره و پياده روي تا نجف تعريف مي كرد، اما نگاه من به زخم دست هادي بود كه بعد از گذشت ده روز هنوز بهتر نشده بود❗
🔆صحبتهاي هادي را قطع كردم وگفتم: اين زخم پشت دست براي چيه؟خيلي وقته كه ميبينم. سوخته❓
📌نمي خواست جواب بده و موضوع را عوض مي كرد. اما من همچنان اصرار مي كردم.
✳بالاخره توانستم از زير زبان او حرف بكشم❗
🌟مدتي قبل در يكي از شب هاخيلي اذيت شده بود. مي گفت كه شيطان باشهوت به سراغ من آمده بود.
🔳 من هم چاره اي كه به ذهنم رسيد اين بود كه دستم را بسوزانم‼
🔘من مات و مبهوت به هادي نگاه مي كردم. درد دنيايي باعث شد كه هادي از آتش شهوت دور شود.
💫 آتش دنيا را به جان خريد تا گرفتار آتش جهنم نشود.
🗣راوی سید روح الله میر صانع
📚برگرفته از کتاب شهیدهادی ذوالفقاری
✍ ادامه دارد ...
هدایت شده از 🌻توسلبهشهیدابراهیمهادی🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 #کبوتران_مهاجر
🌹شهید ابراهیم هادی
🔊شما رسانه شهدا باشید
🔰علمدار کمیل
شهید ابراهیم هادی ↙️
@ebrahim_hadiedelha
༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄༻⃘⃕❀
❣رفتار امام (ره) با همسرشان
✅ امام برای همسرش بسیار احترام قائل بود و از فرزندان خود نیز می خواستند به مادرشان احترام بگذارند.
✅ امام در نامه های خود به همسرش علاقه و محبت خود را به او چنین بروز داده "تصدقت شوم" " الهی قربانت بروم."نور چشم من". قوت قلب". " عزیزم"
✅ امام خواسته های خود را بر همسر تحمیل نمی کرد و پایبند رعایت مقررات خانه بود، به گونه ای که همسر ایشان هیچ گاه ، حتی وقتی ایشان در اوج عصبانیت بود، از او بی احترامی ندید.
✅ به اهل خانه امر و نهی نمی کرد و کارهای شخصی خود را شخصا انجام می داد.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝