📚معرفی کتاب:
《 بر اساس زندگی شهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی》
کتاب مشتمل بر داستان‌هاي کوتاهي است که درباره زندگي و خاطرات شهيد « عبدالمهدي کاظمی» نگاشته شده‌اند.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌸🌿
31.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مستند شهیدعبدالمهدی کاظمی از شهدای مدافع حرم خمینی شهر اصفهان
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات🌿🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" عبدالمهدی کاظمی " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت شهید عبدالمهدی کاظمی
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
#توسل
#کرامات_شهدا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود
@hasbiallah2 👈خادم الشهدا
➡️@motevasselin_be_shohada
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
سلام من اولین باره که توچله شهدا تو این کانال عضو شدم،
من دیروز در اولین روز چله معجزه شهدا وائمه رو دیدم،ماجرا از این قراره که دیروز صبح ما برای تشییع جنازه رفتیم شهرستان وقرارشد شب برگردیم چون شوهرم مرخصی نداشت ،
ما آخرشب راه افتادیم به سمت خونه مون اما دربین راه دفعه اول بااین که هوا سرد بود ماشین جوش آورد من همون جور که صلوات میفرستادم گفتم انشاالله که ائمه وشهدا یاری میکنن که توجاده نمونیم،همون جورهم شد یه ۵ دقیقه توقف کردیم ماشین درست شدو راه افتادیم،من همونجور صلوات میفرستادم وتو دلم با شهدا وائمه حرف میزدم که خوابم برد ،
ساعت ۱ونیم شب بود که باصدای بدی بیدار شدم این دفعه لاستیک ماشین تو جاده ترکید،باز دوباره کنار جاده ایستادیم و شوهرم پیاده شد که از راننده ها کمک بگیره،من که با سه تا بچه هام توماشین نشسته بودیم تودلم میگفتم میدونم شهدا وائمه به دادمون می رسن،۷ ،۸ دقیقه نگذشته بود که یه راننده جوان کامیونی ایستاد ،لاستیک زاپاس ماشین روکه باد نداشت باد کرد، برامون عوض کرد ،درحین کار گفت ما چهارتا رفیق بودیم که قراربود از یه جاده باهم بریم تهران، من سرم رفت تو گوشی راه رو اشتباه اومدم، مثل اینکه قرابوده اشتباه بیام که به شماکمک کنم،
شوهرم چون خادم امام رضاجونه تا بهش گفت برای تشکر بیا حرم تا یه غذای حضرت مهمونت کنم راننده ی جوانمرد زد زیر گریه،با گریه اون منم گریه ام گرفت ،اینم از خاطره ی من در روز عید قربان
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام خداقوت
امروز توفیق زیارت شهدای مدفون درصحن امامزاده صالح علیه السلام روداشتم روی مزارشریفشون تربود دست کشیدم وبوئیدم عطرگلاب معمولی نبود جهت تبرک به چادرم مالیدم... آخرشب دخترعمه م لینک چله وتوسل به شهدای عزیزمون روبرام فرستاد شهدا زنده اند.🌹🌹
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام ودرود خدابرشما بزرگوار
ازدیروز درچله شرکت کردم
امروزکه به شهیدحسنی کارگر اختصاص داره الآن ازشبکه استانی ما اذان این شهید بزرگوار را داره پخش میکنه
نیتی دارم والتماس دعایی که مطمئنم این چله شهدا منِ بنده ی سراپا تقصیررا به نیتم میرسونه🤲
ان شاءالله همه به آرزوهاشون برسن🤲
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام وقت خوش
من دفعه اولم هست که برای شهدا ختم میگیرم . تازه وارد گروه شما شدم
شهید امروز حاج محسن حسنی کارگر
حاجتم را داد این شهدا زنده اند
اشک شوق چشمانم را جاری کرد 😭
یه حاجت دیگه هم دارم انشاالله با توسل به این شهدا ودر همین چله شهدا حاجتم را میگیریم
انشاالله حاجت روا باشید
بهترین ها نصیب شما 🍃🌸🍃🌸
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
May 11
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
بسم رب الشھـدا
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_پنجم
🌸 محسن، سه ساله بود.
صبحانه اش را که می خورد، می رفت اتاق بچه ها. مامان توی آشپزخانه مشغول بود که صدای ضبط بلند می شد.
📻 صدای شحات محمد انور بود.
باز محسن رفته بود سراغ ضبط برادر هایش. آنقدر با ضبط ور رفته بود که یاد گرفته بود چطور ازش استفاده کند.
یک روز که مامان سر زد به اتاق بچه ها، از دیدن دم و دستگاهی که محسن درست کرده بود خشکش زد.
❤️ محسن یک روسری دور سرش بسته بود و یکی را هم انداخته بود روی شانه اش و نشسته بود روی یک بالش.
یک آیه را که شحات می خواند، محسن ضبط را خاموش می کرد و با زبان بچگانه اش از شحات تقلید می کرد.
😅 وقتی چشمش به مامان افتاد خنده اش گرفت؛ انگار از قیافیه خودش!
گفت:
من می خوام شحات انور بشم!
ظهر که مامان کار های خانه را تمام می کرد، می دید که محسن هنوز مشغول شحات انور شدن است!
محسن بعد از ناهار استراحت می کرد و باز مشغول ضبط صوت می شد. اسباب بازی هایش خاک می خوردند.
زیاد نمی رفت سراغشان. آدم بزرگ بود از بچگی ..
🌼🍃🌼🍃🍃🌼🍃🌼
✍ ادامه دارد ...
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
بسم رب الشھـدا
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_ششم
📖 📻 مصطفی قرآن را جلویش باز کرده بود.
ضبط روشن بود و او داشت همراه شحات انور قرائت می کرد. یکهو صدای شحات گم شد و صدای دیگری شروع شد.
صدای محسن بود! داشت از شحات تقلید می کرد.
😡 اخم های مصطفی رفت توی هم. کارد می زدی خونش در نمی آمد. توی سرش این فکر ها دور برداشت :
🔻این بچه نمی دونه این نوارها رو با هزار سفارش و دوندگی گیر میاریم؟ صدای خودش رو روی صدای شحات انور ضبط کرده که چی؟؟!...
همین چیز ها داشت توی دلش قُل می زد که کم کم اخم هایش باز شد .
تازه فهمید محسن عجب قرائتی کرده! بچه سه ساله همه قواعد تجوید و صوت و لحن را رعایت کرده بود! بی آنکه از کسی یاد گرفته باشد!
🌺 بعد که از محسن علت کارش را پرسید، فهمید او اصلا نمی دانسته دکمه را اشتباه زده و صدایش ضبط شده.
بد هم نشد.
سالها بعد که محمود شحات انور، پسر استاد شحات مهمان خانه شان شد با شنیدن این نوار، از استعداد عجیب محسن حیرت کرد.
اما آن وقت دیگر محسن نبود ...
♥️🔹♥️🔹🔶🔹♥️🔹♥️
✍ ادامه دارد ...
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
بسم رب الشھـدا
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_هفتم
🌻هفته ای یک بار مهمان ها توی طبقه بالای خانه جمع می شدند برای قرائت قرآن.
محسن می رفت کنار بابا و برادر هایش می نشست و به تلاوت ها گوش می داد.
💖 کم کم به گوش جمع رسید که پسر کوچک آقای حاجی حسنی هم بلد است قرآن بخواند.
یک شب، استاد ِ جلسه از محسن خواست که برود پشت بلندگو و تلاوت کند.
محسن دلش هُـرّی ریخت.
🔺 تا به حال توی هیچ جمعی تلاوت نکرده بود. سریع بلند شد و از پله ها رفت پایین.
🌼 محسن آقا! جماعت منتظر تلاوت شما هستند! تشریف بیارین بالا! .
🔮 تسلیم شد.
پله ها را با تردید بالا رفت و اولین قرائت خودش را در جمع اجرا کرد.
استاد، صورتش را بوسید و یک نوار قرآن بهش هدیه داد.
روی نوار، عکس استاد مورد علاقه اش بود؛ شحات محمد انور.
🎁 محسن پایش را که گذاشت طبقه پایین، دویید طرف مامان و جایزه اش را نشان داد. مامان پیشانی بلندش را بوسید.
پرسید: اضطراب نداشتی؟
محسن بادی به غبغب انداخت: نه! نمیخوام اضطراب داشته باشم!
🌺🍃🌺🍃💚🍃🌺🍃🌺
✍ ادامه دارد ...
🌺🕊🌿🌺🕊🌿🌺🕊
#لیست_داستان‌های_شهدایی☆
🔰جهت دسترسی آسان به داستان ها و رمان شهدایی
که تا به حال در کانال بارگذاری شده اند این لیست تهیه شده👇💐
یوزارسیف قسمت‌اول 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/3345
پروانه‌ای در دام عنکبوت 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/5558
عشق سرخ 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/2805
مزد خون 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/8632
رنگ عشق 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/9204
شهدا عاشق‌ترند 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/9382
اعتراف یک زن از جهاد نکاح 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/10144
عارفانه 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/11055
عاشقانه دو مدافع 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/13152
قصه دلبری 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/14659
رفیق مثل رسول 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/16097
مجید بربری 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/18919
اسم تو مصطفاست 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/17512
دختر شینا 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/20349
پسرک فلافل فروش 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/22064
شهید محسن حاجی‌حسنی 🌸
https://eitaa.com/motevasselin_be_shohada/23939
♨️با لمس روی لینک ها به قسمت های اول هر داستان خواهید رسید
🌿💫🌿💫🌿💫🌿💫
➡️@motevasselin_be_shohada
💝کانال متوسلین به شهدا💝
🌿💫🌿💫🌿💫🌿💫
📌کانال را به دوستان خود معرفی کنید
#اَلَّلهُم_عجِّل_لِوَلیِڪَ_الفرَج❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 پیکر شهیدی که با صحبت‌های همسرش اشک ریخت!
😔همسر شهید مرتضی عطایی:
وقتی بهش گفتم سلام خوبی؟ دلمون برات تنگ شده بود، یهو رَگِ چشمش سبز شد و...
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝