شهید بزرگوار البرز افشاری🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۳۴۱
محل ولادت: روستای گزاز_شهرستان خلخال
تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۳/۲۷
محل شهادت: شلمچه
مزار: گلزار شهدای روستای گزاز
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
🔰زندگینامه شهید البرز افشاری
•°[🌼🕊🌿]°•
💐🍃 شهید افشاری در سال ۱۳۴۱ در یک خانواده متدین و مذهبی و تلاشگر در روستای گزاز از توابع بخش مرکزی خلخال دیده به جهان گشود و دوران ابتدایی خود را در روستا به پایان برد
🌹🍃در انجام فرایض دینی بسیار کوشا بود و در تمامی امور رضای خدا را بر رضای خلق خدا ترجیح میداد وظایف محوله را به نحو احسن و با کمال دقت نجام میداد با وجود تحصیلات پایین از استعداد و آگاهی تحسین برانگیزی برخوردار بود
🌺🍃قبل از انقلاب در آگاهی مردم فعالیت چشمگیری داشت و بعد از پیروزی انقلاب برای پاسداری از ارزشهای انقلاب و خدمت به مردم همواره در جهاد سازندگی و سایر نهادهای انقلابی فعالیت داشت از نظر اجتماعی فردی خوش برخورد بود.
🥀🍃 بعد از شروع جنگ برای ادای وظیفه چندین بار به جبهه رفت تا اینکه سرانجام در تاریخ ۱۳۶۳ در جبهه شلمچه در حین انجام وظیفه بر اثر اصابت ترکش خمپاره سر و قامتش به خزان نشست و به ملکوت اعلا پیوست.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد🌹
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
یک اتفاق عجیب و نادر بعد از شهادت ایشان در روستا افتاد در همه جای ایران همه می دانند که پرنده کبک فقط در کوهستانها زندگی میکند و حتی به سختی هم شکار می شود ولی یک شب که در روستا جلوی در منزلشان برای ایشان حجله گذاشته بودن تعداد زیادی کبک به یکباره ریختند و عین حرمها که کبوتران جمع میشوند دور بر حجله ایشان جمع شدند
عدهای به تماشا آمدنند و ظاهرا در این بین پسر بچه ها یکی دو تا از اینها را گرفتند
آن موقع بود که پشت سرهم زلزله آمد در آخر چند نفر از بزرگان گفتند این پرندها زائر و فرشته خدا هستند هر کس که گرفته پرنده ها را رها کنه،، وقتی کبک ها را رها کردند زلزله تمام شد.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🌿✨🌷🌿✨🌷🌿
💠وصیت نامه شهید گرانقدر البرز افشاری؛
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
و قاتل المشرکین کافه کما یقاتلونکم کافه همگی با مشرکین بجنگید چنانچه آنها همه با شما میجنگند اگر بکشید به بهشت میروید واگر کشته شوید باز هم به بهشت میروید
🌷به گفته امام عزیز تصمیم گرفتم در این راه قدم نهاده و از امام حسین علیه السلام تا شهیدان کربلای جنوب و غرب یران صدایم میزنند مرا به انتقام خون پاکشان میخوانند که خداوند فرموده انا لله و انا الیه راجعون ما از جانب خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت
🌷 نه ترس از مرگ داریم که ما مسلمانیم و طبق آیه ۱۵۴ سوره بقره و ۱۶۹ آل عمران مرگ را شروع زندگی جاوید میدانم اگر بدانید شهادت چه فیض عظیمی است مطمئناً برای از دست دادن من ناراحت نمیشوید من فکر میکنم در این هدف گام برداشتهام و جان باختهام و روز شهادت در نظر من شب دامادیام باشد من عاشقم پس میخواهم با نثار خون خود به عشقم برسم عشق به الله داشتم و دارم
🌷وقتی به سربازی آمدم به این حقیقت رسیدم که شهادت تصادفی نیست بلکه سعادت است هرچند نفر در انتظار آمدن من روزشماری میکنند در زمانی که خدا مرا در نزد خود دعوت کرده بود من میخواستم عاشقانه این دعوت را لبیک گویم...
🌷خانواده عزیزم برای نبودن من غصه نخورید و این به طور یقین طبق آیه ۱۵۵ بقره امتحان است دلم میخواهد در این امتحان موفق شوم صبر و شکیبایی را از حضرت زینب بیاموزید ضمناً اگر جسد مرا نیاوردند ناراحت نباشید خانواده شهید داده مثل شما زیاد است درود بر رهبر عزیزمان امام خمینی.
البرز افشاری
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬شڪ نڪن شهید بعدے تویۍ!
شهیدهمت✨🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" البرز افشاری " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت شهید البرز افشاری
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
زیارت عاشورا.pdf
253.3K
ا🔰 pdf زیارت عاشورا⇧
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
#توسل
#کرامات_شهدا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود
@hasbiallah2 👈خادم الشهدا
➡️@motevasselin_be_shohada
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
عرض سلام وسلامتی برای شما راویان زندگی شهدا
من هم توفیق شرکت در چله شهدای عزیز رو چندین مرتبه داشتم و بارها کمکم کردن ، دخترم اوایل بارداریش هست پریشب ناگهان به من زنگ زدن که دل درد شدید شدن و….. به مشکل خوردن و من دخترمو با دامادم بلافاصله به بیمارستان رسوندیم و خدا میدونه که من چه حالی داشتم وبه شهید ابراهیم هادی شهید نوید صفری و شهید عبدالمطلب اکبری توسل کردم با چشم گریان ونفری ۵۰۰ صلوات نذرشون کردم ودائم این ذکر و تکرار میکردم یا صاحب الزمان ادرکنی یا صاحب الزمان اغثنی...
ودخترم ساعت ۱۲ بستری شد و هر لحظه می گفتیم الان هست که بگن بچه از بین رفته تا ساعت ۴ صبح سونوگرافی کردن که در کمال ناباوری گفتن بچه سالمه و من از برادران شهیدم ممنونم که در بزنگاهای زندگی به دادمون میرسن
شب قبل از قضیه ی دخترم، در خواب دیدم یک بچه ای رو به مندادن که نگه دارم ولی از دستم افتاد و بین جمعیت گم شد ومن دائم ذکر یا صاخب الزمان ادرکنی ……… رو تکرار میکردم که ناگهان بچه پیدا شد اللهم عجل الولیک الفرح خدا …. خدایا صاحب اصلی ما را برسان خدا ب شما دست اندرکاران کانال شهدا اجر بده که مارا با زندگی شهدا آشنا کردین 🌺
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام وقتتون بخیر منم از داداش نوید عزیزم و داداش ابراهیم هادی چندباری حاجت گرفتم 🙏🙏من مشکلات زیادی تو زندگیم داشتم و یکی از بزرگترین مشکلم اتفاق بدی بود که برای شوهرم افتاد و زندانی شدوچندسال گذشت و حبس شوهرم تموم شد و در مدت حبس شوهرم واقعا من با تمام شهدای مخصوصا داداش نویدوابراهیم هادی کارم شده بود صحبت کردن و قران خوندن من بایادشون آرامش میگرفتم خلاصه که مدت حبس همسرم تموم شد الان 9ماهه که آزاد شده وهفته پیش ابلاغیه اومده که جریمه سنگینی باید بپردازه من دنیادور سرم چرخید وازخود بیخود شدم وتوسل کردم به داداش ابراهیم و نویدو تمام شهدااا فقط صداشون کردم تمام شهدای اسلام و صدااا کردم وباخودم حرف میزدم وپدرشوهر م چون سند گذاشته بود برای شوهرم رفت دادگاه که ابلاغیه ببینه جریمه چقدریه منم ازاینطرف مدام قرآن میخوندم وبه داداش هادی گفتم اگه کار شوهرم جریمه نداشته باشه من دعای کمیل برای تمام شهدا به مدت چهل روز میخونم تا داداش عزیزم کار شوهرم جریمه نداشته باشه من التماست میکنم وظهر پدر شوهرم اومد خونه وگفت که جریمه ندارن من از خوشحالی بال در آوردم وخداروشکر کردم ونماز شکر خوندم وچله روهم چند روزه شروع کردم
واقعا من با تمام وجودم میگم داداش نوید، داداش ابراهیم، آرمان علی وردی ،سجاد زبرجدی ،محسن حججی ،عبدالمطلب اکبری، شهید مصطفی زمانی و همه ی شهدااا زندن من اینو باور دارم
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
باسلام و احترام خدمت شما بزرگوار...
اول تشکر میکنم ازتون به خاطر این کانال بسیار خوبتون،خدا خیر دنیا و آخرت نصیبتون کنه ان شالله....
من تازه یه هفته ای شده وارد کانال شدم و به لطف خدا تونستم تو چله شهید هادی شرکت کنم ..خواستم بگم که من تازگیا یه مشکل برام پیش اومده دیروز رفتم بهداشت نزدیک خونمون متاسفانه تو سامانه بیمه ای که بودم بالا نمیامد خانم گفتن هزینه تون بالا میشه چون آزاد حساب میشه،دیگه منصرف شدم برگشتم خونه خیلی بهم ریخته بودم چون مشکلی که دارم باید هر چه زودتر میرفتم دکتر آزمایش بگیرم
امروز صبح از وقتی بیدار شدم حدودا ده باز زنگ زدم واسه مشکل بیمه ایم که درست کنن ولی بازم نشد چون نه کسی جواب میداد هم اینکه حضوری هم رفتم گفتن سامانه بیمه تامین امروز مشکل داره از صبح همش قطع میشه ،خلاصه اینکه گفتم میرم دکتر حالا برام آزمایشاتو بنویسن بعدش خدا بزرگه، رفتم آزمایشگاه منشی گفت که خانم سیستم تامین قطع هست یه ساعت قطعه بعد شاید ده دقیقه باز بشه بشینین صدا میزنم
منم همونجا نشستم یهو شهید رئیسی عزیز اومدن تو ذهنم صد تا صلوات به نیتشون فرستادم گفتم کمک کنید کارم درست بشه، کمتر از ده دقیقه شد صدا زدن گفتن باز شده سیستم،کد رو دادم خانم گفتن ازمایشاتون ثبت نشده نگران شدم چون قبلش رفته بودم دکتر نوشته بودن برام ولی بخاطر همون مشکل بیمه ای بالا نمیامد دوباره به خانم گفتم چک کنن خداروشکر با بیمه بالا اومد و تونستم انجام بدم آزمایشاتو..
واقعا خدا رحمت کنه آقای شهید رئیسی رو حیف شد که از بین ما رفت این بزرگ مرد
😭😭 شهیدان زنده اند ،ان شالله که همه دوستان حاجت روا بشن..
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام صبحتون بخیر
من تازه وارد کانال شدم وبه محض شروع چله مشکل پسرم حل شد ممنونم از کانال خوبتون
و مدییون شهدا هستیم
شهیدان زنده اند اللهاکبر
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
May 11
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
بسم رب الشھـدا
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_یازدهم
😍 👏 خانواده و مخصوصا استادش مصطفی، تشویقش می کردند.
می خواستند درسش را خوب بخواند و قرائت را هم با قوت پی بگیرد.
💖 محسن، از همان بچگی شش دانگ حواسش را جمع کرده بود و اوضاع را مدیریت می کرد.
ماه رمضان، از مدرسه که بر می گشت، بدو می رفت سر درس و مشق.
همه را زود می نوشت و کاری باقی نمی گذاشت.
👕 عصر که می شد آب و شانه می کرد لباس می پوشید و منتظر می نشست.
آقای سجادی از طرف اوقاف می آمد دنبالش. می بردش شهرستان برای تلاوت.
یک شب محسن از خستگی در راه برگشت خوابش برد.
آقای سجادی از توی ماشین برش داشت و آورد درِ خانه.
مامان دید محسن، مثل یک تکه ماه روی دست های آقای سجادی خوابیده.
😘❤️ دلش غنج رفت از داشتن پسری که نگفته بود من صبح مدرسه بودم و ظهر مشق نوشته ام و حالا چطور این همه راه را بروم شهرستان که قرآن بخوانم؟!
🌺 ده ـ یازده سال بیشتر نداشت که یک روز در خانه را زدند.
مرد جا افتاده ای آمده بود و با محسن کار داشت.
گفته بود جلسه قرآنی دارند و می خواهد محسن آن را اداره کند.
🍁 همان وقت ها یک روز از مامان اجازه گرفت:
_ برام کلاس گذاشتن. گفتن برم قرآن درس بدم.
کلاسش چهار راه خواجه ربیع بود.
جایی دور از کوچه جوادیه.
😢 مامان گفت:
_ می خوای این مسیر رو هی بری و بیای؟! دلواپس می شم!
محسن گفت:
_ من دیگه مــرد شدم! 😌😉
🎀🍃🎀🍃🍃🎀🍃🎀
✍ ادامه دارد ...
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
بسم رب الشھـدا
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_دوازدهم
👕 دبستان که تمام شد مدرسه راهنمایی محل شان ثبت نام کرد.
یک ماه که گذشت یک نفر زنگ زد.
مامان گوشی را برداشت.
مردِ پشت تلفن خودش را معرفی کرد:
_ آقای طوسی از منطقه پنج مشهد.
🏢 گفت:
حاج خانم حاجی حسنی! چرا محسن رو مدرسه معمولی ثبت نام کردید؟!
ما پرونده اش رو بررسی کردیم.
با این نمرات و استعداد قرآنی اش نباید مدرسه معمولی ثبت نامش می کردید.
🎯 مدرسه ای هست به نام شهید اندرزگو.
شما باید بیاین اونجا ثبت نام کنید.
📞☎️ مامان منّ و منّی کرد و گفت :
_ راستش آقای طوسی یک ماه از اول مهر گذشته.
اگه الان اونجا ثبت نامش کنیم شاید جابه جایی سخت باشه برای بچه.
💎 اما او این حرف ها توی کتش نمی رفت. گفت:
_حالا شما بیاین مدرسه رو از نزدیک ببینید! قول می دم خودتون انتخابش کنید.
🌷 بابا همراه محسن رفت برای دیدن مدرسه.
مدرسه خوبی بود.
آزمون می گرفتند و بچه های تیز هوش را انتخاب می کردند برای درس خواندن در آنجا.
وقتی بنا شد محسن برود مدرسه اندرزگو، مدرسه قبلی پرونده اش را نمی دادند.
🌸 می گفتند:
_محسن بهترین دانش آموز ماست! پرونده اش رو نمی دیم!
دست آخر با اصرار بابا و آقای طوسی پرونده اش را گرفتند و محسن به مدرسه جدید منتقل شد.
🎀🍃🎀🍃🍃🎀🍃🎀
✍ ادامه دارد ...
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
بسم رب الشھـدا
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_سیزدهم
🌸دبیرستان رشته ریاضی می خواند و با برنامه های قرآنی سرش از همیشه شلوغ تر بود.
وقتی هلاک به خانه بر می گشت، مامان دوست داشت کنارش بنشیند تا ببیندش. محسن تا وقتی پیش مامان نشسته بود، پایش را دراز نمی کرد.
🌷 کم کم پلک هایش روی هم می افتاد و سرش کج می شد. مامان می گفت:
_ محسن خب بخواب همین جا ده دقیقه! می خوام صورت ماهتو ببینم!
محسن دوباره هوشیار می شد.
می گفت:
_ نه! بی ادبیه من پامو اینجا دراز کنم!
🌺بیخود نبود که مامان، یوسف داوود صدایش می کرد.
اندازه داوود خوش صدا و اندازه یوسف، زیبا و با حیا بود.
🌹تازه ریش درآورده بود.
ریش که نه، از نازکی به کرک شبیه بودند. گذاشته بود روی صورتش بمانند. بهش می گفتند:
_ تو که سنی نداری! بزن اینا رو!
گوش نمی کرد.
می گفت:
_همون که دین گفته!
🌷 چندین سال بعد که شهید شد، لپتاپ و موبایلش دست به دست می گشت. هیچ نقطه سیاهی توی آن ها نبود.
اطرافیان می پرسیدند:
🌼حاج خانم! اینطور که این پسرت را یوسف داوود صدا می زنی، جواد و مصطفی حسودی نمی کنن؟!
مامان می خندید و می گفت:
_ نخیر! جواد و مصطفی حرف مامان رو تایید می کنن! 😅😍😉
🌻🍃🌻🍃🎀🍃🌻🍃🌻
✍ ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆درخواست شهید سجاد زبرجدی از همه شما دوستان
🌷شهید
#مدافعحرم_سجاد_زبرجدی
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝