💠دو خاطره از زبان دختر شهید بزرگوار منوچهر شاهرخی
🔸دختر دوم شهید میگوید زمان اعزام پدرم من دوازده سال داشتم پدرم یک روز قبل از اعزامش البته دفعه سوم اعزام پدرم به جهبه بود و این دفعه با دفعات قبل انگار خیلی متفاوت بود این بار که میخواست بره چهره اش نورانی تر شده بود خیلی دوست داشتنی تر شده بود دو روز بود که انگار کسی به من میگفت تا میتونی پدرت را خوب نگاه کن دیگه نمیتونی او را ببینی!
🌱یک روز قبل اعزامش مادرم خمیر کرده بود نان میپخت ی دفعه پدرم از راه رسید یک جعبه شیرینی دستش بود و با یک کمی پسته آخر پدرم کشاورز بود وضع مالی خوبی نداشتیم خیلی کم پیش میومد که پدرم شیرینی و آجیل بخره بیاره خونه
وقتی آمد پاکت شیرینی را داد به مادرم و گفت خانم تو برو چایی بیار بچه ها با این شیرینی بخورند من بقیه نانها را میپزم ولی مادرم قبول نکرد خودش نانها را پخت .
❣بعد از پختن نانها چای دم کرد و نشستیم توی پذیرایی، دراین هنگام پدرم یک نگاهی به مادرم کرد و گفت من فردا عازم جهبه هستم عملیات هست اگر رفتم و برنگشتم حلالم کن میدونم بزرگ کردن هشت تا بچه ویکی هم تو راهی تنهایی سخته ولی چاره ای نیست مراقب خودت و بچه ها باش .
😔همون لحظه یهویی دلم ریخت و یک دلهره شدید گرفتم و به چهره پدرم نگاه میکردم نورانی و تمیز و قشنگ میدیدمش در حین نگاه با خودم فکر می کردم اگر پدرم شهید شد من چکار کنم و ی سری حرفها باخودم میزدم انگار مادرم متوجه حال من شده باشه صدام زد و گفت پس چته؟ چرا به پدرت خیره شدی؟ چرا چای نمیخوری؟
که به خودم آمدم پریدم بغل پدرم و بوسیدمش اخه ما توی روستامون بچه ها خجالتی بودیم کم پیش میومد پدر مادرمون را بغل کنیم و ببوسیم
🌹بعد پدرم من را توی آغوشش فشار داد و گفت نگران نباش امیدت به خدا باشد تو فقط خوب درس بخون و نمازت را اول وقت بخوان
به نماز اول وقت خیلی تاکید داشتن
همیشه صبحها برای نماز صبح همه را بیدار میکرد میگفت نزارید نماز صبحتون قضا بشه.
🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊
🔹یک خاطره دیگه اینکه اوایل انقلاب که اعلامیه و نوارهای امام خمینی را پخش میکردند شهید بزرگوار هم دراین زمینه خیلی فعالیت داشتن که ساواک شبانه به خانه ما حمله کردن و شهید رو نتوانستن دستگیر کنند.
🌤 ایشان از پشت بام خانه فرار کردند ولی یک هفته بعد پدرم را به همراه چند نفر از دوستانش دستگیر کرده بودن .به مدت سه روز در زندان ساواک اسیر بودند مادرم هم از این موضوع اطلاع نداشت فقط نگران بودن نمیدونست پدرم کجاست ,خبری ازش نداشت نگران بود تا اینکه بعداز سه روز آمد سرش را تراشیده بودن ما همه ناراحت بودیم ولی از شکنجه هایی که کرده بودند حرفی نزد ،
🕊نیمه شب از صدای ناله پدرم در خواب بیدار شدم مادرم ازش پرسید چی شده چرا مینالی ،بعد پدرم برایش تعریف کرد ک این سه روز مارا شکنجه کردند با شلاق که زده بودند تمام بدنش سیاه و کبود شده بود و من از دیدن این صحنه حالم بد شد و کارم به بیمارستان کشید 😭😭
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
📝✨فرازی از وصیت نامه شهید والامقام منوچهر شاهرخی
🌷به نام الله
و ترید ان من علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین قرآن
ان کان دین محمد لا یستقیم و لا بقتلی فیا سیوف خدوین امام حسین (ع)
🌷سلام بر پیشوای آزادگان و سلام بر منجی عالم بقیه الله امام زمان (عج)
و سلام و درو بر امام امت و امت مسلمان
🌷همه ی انسان ها در محضر خداوند متعال هستند با اراده ی خالق بوجود می آیند و با مشیت او از دنیا می روند و به معبود می رسند هیچ کس در دنیا باقی نمی ماند انا لله و انا الیه راجعون با این حال بهتر است انسان در راه خدا برای رضای او زندگی کند
امر ولایت وظیفه همه است
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🕊🌿💫🕊🌿💫🕊🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌹شهید منوچهر شاهرخی
#یادشهداباصلوات✨
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" منوچهر شاهرخی " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت "شهید منوچهر شاهرخی"
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
زیارت عاشورا.pdf
253.3K
ا🔰 pdf زیارت عاشورا⇧
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
#توسل
#کرامات_شهدا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود
@hasbiallah2 👈خادم الشهدا
➡️@motevasselin_be_shohada
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
سلام ممنونم بابت کانال خوبتون
به دلیل مشکلی که داشتم و توسل به شهید بزرگوار ابراهیم هادی و نوید صفری و چند تا از شهدای دیگر که در ذهنم بود متوسل شدم و عاجزانه ازشون درخواست کمک خواستم و واقعا معجزه شد برام
پسرم که چند تا دکتر مختلف بردم و آخری دیگه گفت باید عمل بشه اما با توسل به خدا و ائمه اطهار و شهدا ختم به خیر شد و دیگه نیازی به عمل نداره
این پیام را مینویسم برای کسانی که خدای نکرده ذره ای در مورد شهدا بد فکر میکنند و اونها را زنده در نظر نمیگیرند
به خدا اونها از ما هم زنده تر هستند حواسشون به همه چی هست کافیه باهاشون حرف بزنیم و بخواهیم مطمئنم تنها خور نیستند حالا که رفتند و سر سفره حضرت زهرا(س) نشستند یاد ما هم هستند و شفاعت مارا هم میکنند
این دنیا از جوونی شون گذشتند برای راحتی ما
مطمئنا اون دنیا هم به فکر ما و مشکلاتمون هستند
ذره ای تردید به خودتون راه ندید در مورد شهدا، که این تردید و دودلی خود شیطانه
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام خدا قوت
من قبلاً چله شهدا برداشته بودم
چند سال پیش گواهینامه رانندگی گرفتم ولی اصلا سوار ماشین نشدم
یکباره توسل به شهدا آوردم و چله برداشتم
هر روز و هر بار که بیرون میرفتم به نیت اسم یک شهید صلوات میفرستادم
باورم نمیشد که بعد از دو هفته به لطف خدا و شهدا بتونم تو شلوغ ترین مکان ها رانندگی کنم
مخصوصاً شهید سجاد زبرجدی و قربانعلی عرب خدا را شاکرم و واقعا مدیون شهدا
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ سخنرانی استاد عالی در شب شام غریبان امام حسین علیه السلام
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🔷یک زن اهل سنت موصل در
شبکه های اجتماعی عراق نوشت:
وقتی می دیدم شیعیان در مراسم
هروله ظهر عاشورا لبیک یاحسین میگفتند
با تمسخر به شوهرم میگفتم وقتی حسین
کشته شد اینها کجا بودند ؟
اما وقتی داعش موصل را اشغال کرد
و حشدالشعبی ها، هروله کنان از بخش
الایسر موصل به الایمن و از کوچه پس
کوچه ها می دویدند و مناطق را یکی
پس از دیگری آزاد میکردند و شعارشان
فقط: «لبیک یاحسین» بود، تازه فهمیدم
که این شعار یک حقیقت است و من تا ابد
مدیون و عذرخواه از حسین(ع) و یاران
باوفایش در هر عصر و زمانی هستم.
#لبیک_یا_حسین
#حب_الحسین_یجمعنا
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
با رنجِ اسارت و غمِ تنهایی
بانویِ دلیرِ روزِ عاشورایی
با این همه غُصِّه و مصیبت امّا
چیزی تو ندیده ای به جز زیبایی
#یا_زینب_ڪبرے_س 🥀
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
May 11
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💗#رمان_ابوحلما💗
💗#قسمت_هفتم💗
(سه ماه بعد امام زاده صالح)
-خبرها حاکی از اینه که شما یه بستنی از من طلب داری
+با یه بستنی سر و ته همه چی رو هم نیار لطفا! باید سور درست وحسابی بدی
-سمعا و طاعتا بانو، گوسفند جلو پات قربونی کنم خوبه؟
+همون گوسفندی که شب عروسی جلو پام قربونی کردی بسه
-چقدر خندیدیم اون شب بندِ گوسفنده باز شد پرید تو بغل تو...
یه جیغی زدی که کل محل ریختن جلو در خونه...
+هه هه، خندیدیم یا فقط تو خندیدی؟
من هنوزم فکر میکنم خودت از قصد گوسفنده رو هل دادی طرفم، جلو همه آروم و دسته گلی می مونی شیطونیاتو گذاشتی واسه من...
-دهه باز همه کاسه کوزه ها تو سر کچل من شکست که! همه دیدن دایی سپهر...
+باشه کچل تقصیر تو نیست...چی شد؟
-ها؟
+تو فکر باباتی؟
-آره...موندم چی بگم بهش
+میگم بابا چون خودش تو سپاهه اصرار داشت...
-نه اصلا! من خودم گفته بودم میخوام پاسدار باشم اما وقتی این ور با درخواستم موافقت شد...
+پس دلیل مخالفتش چیه؟
-آخه....
+چیز دیگه ای هست که....
-ولش کن بریم بستنـ🍦ــی؟
+ پس بستنیم ولش تو این سرما
- کدوم سرما تازه اول زمستونه، سوارشو بریم
+حالا کالسکه سیندرلارو کجا پارک کردی؟
-تشریف داشته باشین بیارم خدمت تون، در ضمن سیندرلا قدِ ناخن کوچیکه عروس خانمِ منکه نمیرسه
+اونکه صد البته ولی تا پای موتور باهات میام هوا خوبه دوست دارم قدم بزنیم
-آره هوا عجیب سه نفره ست بیچاره دونفره ها
+چیه؟ از حالا ادعای بچه نکن برا من! بهت گفته باشم....
اون ...موتورت نیست؟
-ای بابا ....صبرکن سرکار....
محمد دقایقی بعد با لبخندی بر لب نزدیک حلما آمد. حلما با عجله پرسید: چی شد؟
یه چیزی گفتی که نبردن موتورو؟
محمد خنده ی مردانه ای کرد و گفت:
-آره گفتم تازه دامادم لطف کنید رحم کنید موتورمو نبرید پارکینیگ اونم یه شوکــ🍬ــولات ازم گرفت و گفت مبارکه فردا بیا پارکینیگ جریمه اتم قبلش پرداخت کرده باشی!
+موتورتو بردن شوکولات منو چرا دادی رفت!؟
-خدا از بس دوستت داره تا گفتی قدم بزنیم یه چی شد که تا خونه قدم بزنیم
+اِ...اگه میدونستم دعاهام اینقدر زود اجابت میشه از خدا میخواستم شوهرم آدم بشه
-اگه شوهرت آدم بود که تو رو انتخاب نمیکرد که....یعنی از قدیم گفتن کبوتر با کبوتر، ملائک با ملائک کنند پرواز
+امشب اینقدر بامزه بازی درنیار یه بستنی خواستی بدیا
-کیم بستنی از سوپری سر راهمون قبوله؟
+یعنی تو استاد به دست آوردن چیزای خوب با کمترین هزینه ممکنی...گوشیت از جیبت داره زنگ میخوره🎶
محمد همانطور که خیره ی حلما بود تلفنش را از جیب شلوارش بیرون آورد و جواب داد:
+الو بابا سلام
-گیرم علیک سلام
+قهری مثلا؟
-این چه کاریه کردی؟ مگه همون هفته پیش که مطرح کردی بهت نگفتم مخالف رفتنت...
+آره بابا هفته پیش گفتی اما یه عمره داری بهم میگی هرجا که باشی لباس خدمت فرق نمیکنه ...
-برای همین میگم همون تدریس دانشگاهو ادامه بده تو انگار اصلا وضعو نمی بینی؟
+چه وضعی بابا؟
-برو خونه بزن شبکه خبر تا بفهمی
🍁به قلم؛ بانو سین. کاف🍁
ادامه دارد....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸