May 11
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💗#رمان_ابوحلما💗
💗#قسمت_نوزدهم💗
در طرف دیگر بیمارستان دختر جوانی با روپوش سفید از اتاق مراقبت های ویژه بیرون آمد و گفت: بین همراهای آقای حسین رسولی کسی به اسم عباسِ...
یکدفعه عباس از روی صندلی بلند شد. تسبیحش را در مشتش فشرد و گفت: چی شده خانم پرستار؟
پرستار نگاهی به چشمان خیس حلما و مادر محمد، انداخت و گفت: نگران نباشید آقای رسولی کاملا هوشیارن فقط خواستن دوستشونو فوری ببینن
بعد رو به عباس گفت: لباس مخصوص که پوشیدین وارد بشین، فقط پنج دقیقه بدون استرس!
عباس به نشانه تایید سری تکان داد و از درهای شیشه ای عبور کرد.
-چطوری پیرمرد؟
+هنوز زندَم
-بابا عزائیلو از رو بردی
+عباس
-جان عباس
+شاید بعد عمل زنده نباشم...
-بادمجون بم آفت نداره اصلا...
+بذار حرف بزنم وقت نداریم عباس...
-داری منو میترسونی
+تو و ترس سردار؟
-ترس از دست دادنِ رفیقِ نزدیکتر از برادر کم ترسی نیست
+چیزی که میخوام بگم خیلی مهمه...درمورد پرونده کوروش...
-بذار بعد عملت حرفشو میزنیم اینقدر بزرگش نکن این تازه به دوران رسیده رو
+بزرگ هست، نه خودش، گندی که داره میزنه بزرگه!
-کوروش؟! قدِ این حرفا نیست
+خودش شاید ولی باندی که بهش وصله چرا...منافقایی که از داخل دارن ریشه این نظام و مردمو میزنن...پرونده اش تقریبا تکمیله ولی ...
-از چی حرف میزنی؟
+تو فکر میکردی پرونده کوروش فقط مختص قاچاق کالا و چندتا مزدور اجیر کردنه که بر علیه رهبر و نظام خبرا و کلیپای جعلی درست کنن؟
-نکنه...رفتی سراغ پرونده باباش؟؟؟
+باباش فقط یه مهره ست یه مهره از صدتا مهره ای که نون این حکومتو میخورنو و برا دشمنای این ملت جاسوسی میکنن
-فکرمیکنی اعترافای اون جاسوس دو تابعیتیه...
+فقط فکر من نیست حقیقته، میدونی کی پشت این قضیه ست؟یکی که مسعود کشمیری منافق پیشش یه جوجه کلاغ بیش نیست
-باخودت چیکار کردی حسین؟ پا تو چه ماجرایی گذاشتی تنها؟
+ادمی که تو راه خدا باشه شاید تنها...
-توروخدا بسه حسین داره از...از چشمات خون میاد...
+تورو حضرت عباس صبرکن عباس...اینا چندین ساله که دارن مملکتو با دشمنای آمریکایی و انگلیسی معامله میکنن هرکی هم جلوشون وایسه ترورش میکنن مثل شهید لاجوردی تا پرونده ترور نخست وزیری رو باز کرد زدن کشتنش! کیا؟ همونایی که مهره های مهم تر از کشمیری رو داخل دارن! ببین سال شصت کیا رو ترور کردن! خادمای مردمو و اسلام رو مثل رجایی، باهنر، بهشتی، همین امام خامنه ای که ترورش کردن و خدا دوباره برش گردوند حالا که نتونستن جسمشو نابود کنن میخوان ترور شخصیتش کنن! فتنه ۸۸ یادته ؟ میخوام از فتنه بعدی برات بگم...
خون که روی صورت حسین جاری شد، صدای فریاد مردانه عباس بلند شد: پرستاااااار
🍁نویسنده ؛ بانو سین.کاف🍁
ادامه دارد....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💗#رمان_ابوحلما💗
💗#قسمت_بیستم💗
(یک ماه بعد-بیمارستان فوق تخصصی مغز و اعصاب)
محمد سرش را پایین انداخته بود و دستهایش را در جیب های بغل شلوارش گذاشته بود. عباس نفسش را با شجاعت بیرون داد و گفت:
-یه بار...ترکش خمپاره حاج احمد رو شدید زخمی کرده بود....احمد متوسلیان
مرد سرسختی بود. بچه ها به زور بردنش بیمارستان صحرایی، کارش به اتاق عمل و جراحی کشید اما نمیذاشت بیهوشش کنن میدونی چرا؟
محمد به آهستگی سرش را بالا آورد نگاهش را از روی شانه های عباس پرواز داد تا به چشمان مصممش رسید. عباس ادامه داد:
-میگفت: می ترسم موقع به هوش اومدن ناخواسته اطلاعات عملیاتو به زبون بیارم. بی هوشش نکردن! همونطور عمل شد.💔
+عمو عباس میخوای بگی ... چون دکترش گفت عمل دوم خطرناک تره...بدون بیهوشی...
-آره پسر اگه بیهوشش کنن ممکنه هیچ وقت دیگه...
بعد دستی بر شانه محمد زد و گفت: حالا دیگه یه لحظه هم مهمه
محمد تاملی کرد و بعد با گام های بلندش همراه عباس شد. عباس از راهرو عبور کرد و برگه های مقابل پرستار را برداشت بعد کمی جلوتر چند ضربه به در اتاق دکتر زد و وارد شد. دکتر از جایش بلند شد و رو به محمد پرسید:
بلاخره تصمیم گرفتی؟
محمد به نشانه تایید سرش را تکان داد و برگه ها را از عباس گرفت همانطور که آنها را پر میکرد پرسید: کی عملش میکنید آقای دکتر؟
دکتر همانطور که به دست محمد خیره شده بود پاسخ داد:
همین فردا ولی...بهتون گفتم که ممکنه حین انجام عمل به هوش بیاد!
عباس نفسش را با کلافگی بیرون داد و گفت: مگه نگفتید هر لحظه براش مهمه؟
دکتر اخمی کرد و گفت:بازم به خون احتیاج دا...
هنوز جمله اش تمام نشده بود که محمد و عباس هردو جلو آمدند.
در طرف دیگر بیمارستان بخش مراقبت های ویژه، حسین روی یک تخت سفید آرام خوابیده بود و با کمک دستگاههایی که به سر و دهان و سینه اش متصل بودند، نفس میکشید. کم کم در قسمت نوک انگشتان پایش احساس سری کرد به مرور درکی شبیه مور مور شدن و قلقلک تمام تنش را در برگرفت بعد به آهستگی حس کرد سبک می شود. همانطور که دراز کشیده بود اول پاهایش آزاد شد بعد دستانش تا اینکه به گلویش رسید. صداهای اطراف را مبهم می شنید چشم هایش هنوز اطراف را می دیدند اما قدرت تکان خوردن نداشت. خواست مشتش را بازکند اما نتوانست در آن لحظه به تمام معنا احساس ناتوانی و عجز می کرد. انگار بین زمین و آسمان معلق مانده بود. مثل زخمی که سر باز کرده باشد نتوان سرش را پوشاند و نه برای خلاصی از آن درد سرش را برداشت! به یکباره ذکری طوفانی با صدای هم سنگر قدیمی اش در خاطرش منعکس شد: "سبحان الله" انگار ذره ذره وجودش این ذکر را از تسبیحِ📿 تار و پودش گذراند و ناگاه به سبکی و لطافت افتادن یک برگ گل، از جسمش فاصله گرفت. خودش را دید که روی تخت افتاده، عباس را که با دکتر بحث میکرد دید و محمد را که روی صورت حلما آب می پاشید و می گفت: آروم باش برای بچه خطرناکه اینقدر گریه میکنی...به خدا توکل کن...
🍁نویسنده ؛بانو سین.کاف🍁
ادامه دارد....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
enc_17208295108431587125165.mp3
3.79M
شدشدنشدمیرمکربلا❤️🩹؛
#محمدابراهیمیاصل
#پیشنهاددانلود
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
تو قلبی که جایِ شهید نیست
اون قلب نیست
قبره... !
•حاجحسینیکتا•👤
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
410475_465.mp3
1.82M
💚دعای عهد
🔸️با نوای استاد فرهمند
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿🌻
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
💚سلام به چهارده معصوم(ع):💚
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ
🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيَّ بْنُ جَعْفَرٍ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي
🌷⃟ *صَلِي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ
🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
9⃣1⃣نوزدهمین چله ی؛
🚩زیارت عاشورا، صلوات، دعای عهد
🌤کانال متوسلین به شهدا🌤
🖇 امروز "#چهارشنبه 3 مرداد ماه"
📌#روز_سیوهشتم چله
《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
#اکبر_کاظمی🌷🌷🌷
معرف: برادرزاده شهید 🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
➡️@motevasselin_be_shohada
پاسدار شهید اکبر کاظمی🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۳۴۲/۱۱/۱۵
محل ولادت: کاشان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۶/۱۸
محل شهادت: اشنویه کردستان
✨۱۳ سال گمنام بودند
مزار: گلزار شهدای کاشان
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
🔰زندگینامه پاسدار شهید اکبر کاظمی
💐🍃شهید کاظمی متولد 1342/11/15در کاشان فرزند آخر خانواده ی ۷ نفره در وضع زندگی معمولی چشم به جهان گشود.
از بچگی پسر سر به زیر، آروم و مظلوم و کاری بود.و تا سیکل درس خواند، از بچگی کار میکرد و گلیم بافی میرفت.
و وقتی برمیگشت به کمک پدرش به مزرعه میرفت و پنبه جمع میکرد.
از 12سالگی به بسیج محله میرفت و بسیار فعال بود و در سال 1357 در سن ۱۵ سالگی تظاهرات رژیم شاهنشاهی شرکت میکرد.
هر شب که دیر به خانه می آمد و مادرش میپرسید کجا بودی تعریف میکرد که اعلامیه میچسباند و اعلامیه های حضرت امام خمینی رو پخش میکرد .و کم کم به سپاه رفت .
و محافظ آیت الله یثربی که در آن زمان امام جمعه ی کاشان بود پاسداری ایشان را نیز میکرد.
کم کم پاسدار امام خمینی شد و در جماران بود و برای مادر و پدرش اجازه گرفت که آقا رو ببینند. پدرش چون باغدار بود مادر و برادر بزرگش به دیدار امام خمینی رفتند.
مسئول آرپیچی زن در جبهه بود.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🔴#نحوه زخمی شدن و شهادت:
یکبار که پایش تیر خورده بود خیلی بی سر و صدا به خانه آمد و نمیگذاشت مادر و پدر و خواهران و برادرانش ناراحت شوند
چند روز گوشه ی اتاق خوابیده بود و وقتی پایش کمی بهتر شد به جبهه برگشت.
🔸یکی از آخرین دیدار هایش با مادرش وقتی داشت برمیگشت جبهه مادرش تا دم قطار رفت و شهید کاظمی به مادرش گفت چرا زحمت کشیدی و آمدی و مادرش برایش یک نان بربری گرفته بود و شهید نان را بین همه ی هم رزمانش پخش کرد و راهی جبهه شد و بعد از آن چند وقت که دیدند خبری ازش نیست و مادر نگرانش شده بود رفتند مخابرات و اهواز را گرفتن و خبر اکبر کاظمی را گرفتن و گفتن زخمی شده و شیراز بستری شده.
🌤مادر به شیراز رفت و دید که پسرش بازو و پهلویش زخمی شده و مجروح شده بود و از همانجا وقتی بهتر شد برگشت به جبهه و در تاریخ1363/6/18 در اشنویه ی کردستان دوستانش دیدن که در عملیات قادر شرکت کرد و تیرخورد و حمله ی شدیدی صورت گرفت نتوانستند او را بیاورند و در زیر درختی میزارنش و به مدت13 سال مفقود بود.
🥀 و 13سال هر روز و هر ساعت مادرش نگاهش به در بود و منتظر برگشت پسرش بود و در فراغ ،
مادر کم کم به بیماری آلزایمر دچار میشود...
🕊🌷 سرانجام در تاریخ 1375/3/19 شهید به خانه اش برگشت.
گروه تفحص وقتی پیدایش کردند خانواده اش از روی کلاه بافتنی سرش و جمجمعش فهمیدن که شهید اکبر کاظمی هست
و تنها چیزی که ازش برگشت همین ها بود
و علی اکبر رفت و علی اصغر گونه برگشت😭
پدر بزرگوار شهید هیچ وقت پولی از بنیاد شهید نگرفت و هیچ استفاده ای از شهید بودن پسرش نکرد و همیشه میگفت پسرش در راه خدا رفته و من هیچ پولی از بابت شهید شدنش نمیگیرم و اجر او با خدا و امام حسین هست .
شهید اکبر کاظمی در گلزار شهدای کاشان به خاک سپرده شده است.
🔻پاسدار شهید والا مقام اکبر کاظمی تا الان حاجت های زیادی داده و کمک های کوچک و بزرگی هم به خانواده اش و هم به غریبه ها کرده است.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🌿✨🌹🌿✨🌹🌿
🔷کرامات شهید کاظمی:
☘یک روز که بر سر مزار شهید بودیم یک مرد ناشناس آمد و تعریف کرد که یکبار مادر شهید را سوار کرده و به مزار شهید آورده و شب خواب یک جوانی با لباس جبهه ای دیده که بهش گفته اگه کاری داری بهم بگو برایت انجام بدهم، صبح مرد ناشناس به مزار شهدا میرود و نگاه که به قبر شهید میکند میبیند که همان جوانیست که دیشب به خوابش آمده و از آن به بعد همیشه به سر مزارش میاید...
📝✨فرازی از وصیت نامه شهید اکبر کاظمی:
🌷سعیِ شما در پیشبرد انقلاب اسلامی باشد که با خون هزاران شهید بارور گردیده است.
و کاری نکنید که خون شهدا پایمال گردد، که اگر چنین شود تمام شما مسئول این خون خواهید بود...
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷💫🌿🌷💫🌿🌷💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایتگری حاج مهدی سلحشور از شهدای جاوید الاثر
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" اکبر کاظمی " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت "شهید اکبر کاظمی"
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
زیارت عاشورا.pdf
253.3K
ا🔰 pdf زیارت عاشورا⇧
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝