🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🟣خاک های نرم کوشک🟣
حکم اعدام
#قسمت_سی_ونهم
به ساک اشاره کردم
نوار و کتابه.
می
خوام دوباره این جا قایم کنید.
من و منی کرد گفت:«حاج خانم راستش من دیگه جرأت نمی کنم.»
یک آن ماتم برد، زود ادامه داد:«یعنی شوهرم نیست و منم اجازه این کار را ندارم»
زیاد معطل نشدم خداحافظی کردم و برگشتم خانه، مانده بودم چکارشان کنم آخرش گفتم: «توکل بر خدا همین جا قایمشون می کنم عبدالحسین که دیگه عشق شهادت داره اگه اینا رو پیدا کردن اون به آرزوش می رسه.»
چند تا قالی داشتیم بعضی از نوارها را گذاشتم لای یکی شان چند تای از نوارها حساس بودند. سر یکی از متکاها را باز کردم نوارها را گذاشتم لای پنبه ها و سر متکا را دوباره دوختم، کتاب ها را هم بردم زیرزمین گذاشتمشان تو چراغ خوراک پزی و تو یک قابلمه.
یکھو سر و کله ی نحسشان پیدا شد. از در و دیوار ریختند تو خانه، حسن هفت هشت سال بیشتر نداشت. همان جا زبانش بند آمد " " دو سه تاشان با کفش آمدند تو اتاق به خودم تکانی دادم یکیشان که اسلحه دستش بود، گرفت طرفم و داد زد: از جات تکان نخور! همون جا که هستی بشین
واقعاً تو آن لحظه ها خدا راهنمایی ام کرد نشان همان متکا را داشتم زود برداشتم و گذاشتم رو پاهام و دخترم را
هم
خواباندم رو متکا
پاورقی
۱- فرزندم حسن از همان واقعه به بعد به شدت دچار لکنت زبان شد که بعدها با توسل پدرش، و به لطف امام ابوالحسن الرضا (سلام الله عليه) این لکنت زبان تا حد زیادی رفع گردید. از همان ،وقت خودم هم مبتلا به یک بیماری شدم که تا مدت ها گریبانم را گرفته بود.
ادامه دارد....
#رمان_شهدایی
#زندگینامه_شهید_عبدالحسین_برونسی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷🌷🌷🌷🌷
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🟣خاک های نرم کوشک🟣
حکم اعدام
#قسمت_چهل
شروع کردند به گشتن خانه، گاهی زیر چشمی قالی ها را نگاه می کردم کافی بود یکی شان را بر گردانند و نوارها را پیدا کنند متوسل شده بودم به آقا امام زمان (سلام الله علیه)، آقا هم چشم آنها را گویی کور کرده بودند. انگار نه انگار که ما توی خانه قالی داریم، طرفش هم نرفتند
هرچه بیشتر گشتند کمتر چیزی گیرشان آمد آخرش هم دست از پا درازتر گورشان را گم کردند.
باز هم آقای غیاثی سند گذاشت و آزادش کردند با آقای رضایی ۱ و دو سه تا دیگر از طلبه ها آمد خانه اول از همه سراغ نوارها را گرفت.گفتم:«لای قالی رو بدین بالا.»
داد بالا وقتی نوارها را دیدند همه شان مات و مبهوت ماندند با تعجب گفت:« یعنی ساواکی ها اینا رو ندیدن؟!»
گفتم :«اگه میدیدن که می بردن و شما هم الآن به آرزوت رسیده بودی»
خندید. سراغ نوارهای حساس را گرفت گفتم :«خودتون پیدا کنید.»
کمی گشتند و چیزی دستگیرشان نشدگفت:« اذیتمون نکن حاج خانم بگو نوارها ،کجاست، می خوایم گوش
بدیم.»
متکا را آوردم سرش را باز کردم نوارها را که دیدندگفتند:« یعنی اینا همین جوری اومدن و این نوارها رو
ندیدن؟!»
گفتم تازه قمست مهمش تو زیر زمینه
وقتی کتاب ها را تو قابلمه و چراغ خوراک پزی دیدند، از تعجب مانده بودند چکار کنند.
چند روز بعد از آزاد شدنش امام از پاریس آمدند ۲۲ بهمن هم که انقلاب پیروز شد.
پاورقی
۱- حجت الاسلام محمد رضا رضایی که اکنون در قم هستند.
ادامه دارد....
#رمان_شهدایی
#زندگینامه_شهید_عبدالحسین_برونسی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷🌷🌷🌷🌷
#ارسالی_اعضا🌹
سلام وقت بخیر
هم اکنون حرم حضرت عباس (ع ) دعا گوی همه اعضای گروه متوسلین به شهداهستم .مخصوصا شهید عزیز والامقام شهید حسن دانش
@motevasselin_be_shohada
#ارسالی_اعضا🌹
از کنار حرم آقا ابوالفضل (ع) دعاگوی اعضای محترم کانال هستم
حاجت روا و عاقبت بخیر باشید
@motevasselin_be_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﴾﷽﴿
غریباً وحيداً فريداً
حسین جان...😭💔
#حسین_ستوده
#امام_حسین #مداحی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
دعای عهد.mp3
1.78M
🔰دعای عهد
🎙با نوای استاد فرهمند
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
💚سلام به چهارده معصوم(ع):
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ
🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيَّ بْنُ جَعْفَرٍ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي
🌷⃟ *صَلِي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ
🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
0⃣2⃣بیستمین چله ی؛
🚩زیارت عاشورا، صلوات، دعای عهد
🌤کانال متوسلین به شهدا🌤
🖇 امروز "#چهارشنبه 31 مرداد ماه"
📌#روز_بیستودوم چله
《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
#علی_آئینهنگینی🌷🌷🌷
معرف: خانم طاهره آئینه نگینی برادرزاده گرامی شهید 🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
➡️@motevasselin_be_shohada
شهید علی آئینه نگینی🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۳۵۵/۶/۱
محل ولادت: کرمان _ شهرستان رابر _ روستای سیه بنوئیه
تاریخ شهادت:۱۳۸۱/۱۱/۳۰
محل شهادت: ارتفاعات سیرچ شهداد
نحوه شهادت: در سانحه هوایی
مزار: گلزار شهدای استان کرمان _ شهرستان رابر
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
🕊🌿✨🕊🌿✨🕊
🔰زندگینامه شهید علی آئینه نگینی
💐🌿شهید علی آئینه نگینی فرزند ببر علی در یکم شهریور سال ۱۳۵۵ چشم به جهان گشود.
او در شهر کرمان شهرستان رابر روستای سیه بنوئیه به دنیا آمد،پدرش دامدار بود و مادر نازی نام داشت.
🌼🍀او در خانواده ای مذهبی بزرگ شد اهل هیئت و عزاداری بود بسیار مهربان و خوش برخورد با دوستان آشنایان خصوصا پدر و مادرش بود. همیشه نماز را اول وقت و با صوت زیبایی می خواند.پاسدار عزیز در سال ۱۳۷۹ ازدواج کرد.
🕊سی ام بهمن ۱۳۸۱ در ارتفاعات سیرچ شهداد، دچار سانحه هوایی شد و به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است این شهید عزیز قبل از شهادتش خواب دیده بود.
🌺🌱یکی از دوستانش برای او در گلزار شهدا روستا،زمینی خریده است و مدتی بعد دقیقا در همان جا به خاک سپرده شد و بعد از شهادتش برادرزاده ی شهید او را در خواب می بیند.
🌸🪴در بازار عطاری که بوی گل محمدی همه جا را گرفته بود با او روبوسی می کند و او از مشکلش به شهید صحبت می کند و شهید می فرماید نگران نباش من مشکلت را حل میکنم و چند روز بعد مشکل او حل می شود.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🕊🍃🌷🕊🍃🌷🕊
🔴خاطره ای از شهید علی آئینه نگینی
💫🌷َشهید علی آیینه نگینی علاقه ی وافری به مادرش داشت.
مادر ایشان دستش بر اثر بیماری قطع شده بود و برای حمام رفتن باید کسی او را میبرد. شهید عزیز همیشه که به روستا می آمد او را به حمام می برد و موهای او را شانه میزد و آنها را می بافت.
⚘️🌿چند روز قبل از شهادتش موهای مادرش را شانه زده بود و آنها را بافته بود که مادر شهید تا چند هفته بعد از شهادتش اجازه نمیداد کسی موهای اورا باز کند میگفت:پسر عزیزم این مو ها را بافته باید باشند تا بمیرم.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
💠♨️💠♨️💠♨️💠
📝✨فرازی از وصیت نامه شهید علی آئینه نگینی:
🌸🪴با عرض سلام خدمت خانواده ی عزیزم پدر و مادر عزیزم و همسر گرامی ام و خواهر و برادران دلسوزم از شما خواهشمندم اگر در لباس مقدس نظام به فیض شهادت نائل گردیدم گریه و زاری نکنید؛و هم چون حضرت زینب (س) صبر پیشه کنید.
🌼🌿و از شما خواهشمندم خواهران گلم از لحاظ حجاب و عفاف حضرت زهرا (س) را الگوی خود قرار دهید.
که مبادا فردای قیامت شرمنده ی او گردید و عزیزانم از شما خواهشمندم در انجام واجبات و ترک محرمات کوتاهی نکنید.
🌻🍃فرزندان خود را محب اهل بیت(ع) و ادامه دهنده ی آن بزرگواران تربیت کنید.
🌺🍃در هیچ برهه ای از زمان پشت رهبر عزیزمان را خالی نکنید.
🌷🕊باشد که من و همه ی شما ها در درگاه خداوند رستگار و عاقبت بخیر شویم.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊