🔰مختصری از زندگینامه شهید عادل رضایی
💐🍃 شهید رضایی در ۲۲ بهمن ۶۲ در شهرستان رفسنجان چشم به جهان گشود.
او به واسطه شغل پدرش که در شهر مس سرچشمه از توابع بخش مرکزی رفسنجان راننده بود،در همان شهر به دنیا آمد.
🌻🌿 از سن ۱۵ سالگی علاقه زیادی به مداحی آستان اهل بیت (ع) پیدا کرد و این را را با حمایت پدر و مادر ادامه داد.سپس در سن جوانی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد.
🥀🕊سرانجام در تاریخ ۱۳ دی ماه ۱۴۰۲ که برای برگزاری مراسم به گلزار شهدا دعوت شده بود در حادثه تروریستی انفجار گلزار شهدای کرمان در سن ۴۰ سالگی به شهادت رسید.
هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و این شهید عزیز صلوات🌷🌷
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاءالله
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🌿🕊🌷🌿🕊🌷
🪴🌾🪴🌾🪴🌾🪴🌾🪴
#شهید_حاج_عادل_رضایی🌻🌿
🌺همسر شهید:
《به معنای واقعی کلمه عاشق اهلبیت (ع) بود. او ارادت زیادی به حضرت زهرا (س) و حضرت رقیه (س) داشت. بعد از شهادتش به او لقب «شهید محبوب» دادند و بحق او لایق این عنوان بود. عادل بسیار دوستداشتنی و مهربان بود. نه اینکه حالا بخواهم از او برایتان تعریف کنم، نه! شما از هر کسی که با او نشست و برخاست داشته است، سؤال کنید از محبت و مهربانیاش برایتان خاطرات زیادی روایت خواهد کرد، حتی بچهها هم وقتی یکیدو بار با او برخورد میکردند، جذبش میشدند. عادل هوای خانوادهاش را داشت و بسیار بامعرفت بود. او خوشخلق و خوشبرخورد بود. همه این خوبیهاست که دل من و همه اطرافیانش را در فراقش میسوزاند.》
🥀🕊🌿🥀🕊🌿🥀
❣🦋شهید عادل رضایی آخرین مداحی خود را تنها چند ساعت قبل از شهادت در وصف حضرت زهرا(س) در گلزار شهدا خواند مداحیهایش در کرمان و رفسنجان همیشه مورد توجه عاشقان اهلبیت (ع) بود و مجلسی گرم و پرشور داشت. او از کودکی وارد مداحی شد و در مناسبتها ازجمله ایام محرم و صفر و ماه رمضان نوحهخوانی و مرثیهسرایی میکرد.این شهیدتا صبح روز شهادت،در حال انجام مراسم مذهبی و مداحی در گلزار شهدا بود.او خادمالرضا و از خادمیاران حرمرضوی نیز بود.روضه شهید رضایی در روز۱۳دی ماه۱۴۰۲ بسیارجانسوز بود و چه زیبا خدا سوز دلش را شنید و شهدا آمینگوی دعایش شدند.
او در آخرین روضهاش در میان زائران حاجقاسم اینگونه میخواند:
همیشه به آقایم گفتهام،من که خودم را خوب میشناسم، من که به درد شهادت نمیخورم.....
🌱🌹 همسر شهید:
♨️طلب شهادت ذکر همیشگی روضههای شهید بود: عادل از مقطع راهنمایی مداحی را شروع کرد. او از همان سنین روضه امام حسین (ع) میخواند و متوسل به اهلبیت (ع) بود. قطعاً کسی که سالها در این وادی باشد، باید در خط الهی و معنوی قدم بردارد. چطور میتوان در این درگاه بود و مرگی عزتمند را طلب نکرد؟!
💢 آرزوی همسرم مرگ باعزت بود. او در روز شهادتش مداحی کرد و در آخرین مداحیاش گفت: همیشه به آقایم گفتهام، من که خودم را خوب میشناسم، من که به درد شهادت نمیخورم، آقا جان یک مرگی رقم بزن، بفهمن نوکر تو بودیم! نگن فلانی تصادف کرد، زشته بگن نوکر امام حسین (ع) تصادف کرد، نوکر باید رنگ و بویی از اربابش داشته باشد...
🔆عادل ارادت زیادی به شهدا داشت. او به عشق شهدا در مراسم و یادواره شهدا در اکثر مناطق و شهرستانهای استان شرکت و مراسمهای شهدا را با شکوه هرچه تمامتر برگزار میکرد.
گاهی من به خاطر طولانیبودن مسیری که برای شرکت در مراسم شهدا طی میکرد، گلایه میکردم و از او ایراد میگرفتم، اما او میگفت: خانم تجلیل از یاد و نام شهید است، برای شهداست.
🔖من دیگر حرفی نمیزدم و سکوت میکردم، چون بر این باور بودیم که زنده نگه داشتن یاد و نام شهدا کمتر از شهادت نیست؛ عاقبت هم شهید شد!
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🌿✨🌹🌿✨🌹🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔آخرین روضه شهید حاج عادل رضایی
🌷🌷🌷
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" عادل رضایی " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩 #قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت "شهید عادل رضایی"
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
زیارت عاشورا.pdf
253.3K
ا🔰 pdf زیارت عاشورا⇧
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
#توسل
#کرامات_شهدا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود
@hasbiallah2 👈خادم الشهدا
➡️@motevasselin_be_shohada
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
سلام صبحتون بخیر
خداقوت
شهداء بعد ائمه (ع)بهترین راه ارتباطی بنده با خداوند مهربون هستن
من در یک منطقه روستایی
فاقد امکانات مدیر مدرسه ام
و تمامی خواسته های خودم و بچه ها و مدرسه رو با چله شهداء
تونستم خداروشکر تا حدودی حل کنم
این که خودم برادرم دانش آموز شهیده و چله شهداء با نام این عزیز شروع کردم
وادامه خواهم داد
اولین دفعه از شهدای دانش آموز کوچولو شروع کردم
و ختم روزی صد صلوات
و این که هر روز با نام یک شهید میرم
مدرسه و کارام انجام میدم
ازهمه شهداء حاجت گرفتم.
روزی که شهادت شهید سید حسن نصرالله
تایید نشده بود
با نام این بزرگوار آنچنان کارها خوب و به نحو احسن انجام شد که قابل بیان نیست
یا روز شهید رئیسی
خدایا شفاعت شهداء ازمون نگیر
چند ساله گذشته مادرم بسیار رگ سیاتیک پاشون مشکل داشت و دکتر متعدد رفتیم و...
نهایت سپردمشون به شهید صیاد شیرازی
و خدارو شکر بعد دو سه روز بهبودی حاصل شد.
من هرچی دارم از شهدا و برکات شهدا دارم
در پناه حق موفق باشین
و التماس دعا
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام خسته نباشید ممنونم ازکانال خوبتون که مارا به شهدا نزدیک میکنید من تازه با کانال آشنا شدم چند وقت پیش تو تابستون یکسری کلاس برامون گذاشته بودن که تو شهریور میخواستن امتحان بگیرن و خیلی هم مهم بود ولی من چون درگیر ساختن خونه واثاث کشی شده بودم نتونستم بخونم و از شهید ابراهیم هادی و شهید صالحی خوانساری خواستم که کمک کنن که از پس امتحانام بربیام و همشو فقط پاس بشم و التماس کردم که کمکم کنند و براشون نذر کردم
فقط دو سه روز قبلش تونسته بودم در حد یه خورده تست بخونم با خودم گفتم همشو میفتم و ناراحت بودم
ولی وقتی رفتم سر جلسه سوالات برام آشنا اومد و وقتی بیرون اومدم احساس کردم بد نبودم.... تا الان که نتیجه همش اومده و همه را پاس شدم🥺 تازه بعضی هاشم نمره های خیلی خوبی گرفتم باورم نمیشه از این شهدای عزیز یه دنیا ممنونم.🌹🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
May 11
🌹دوستان توجه بفرمائید🌹
✅فعالیت کانال در دو نوبت انجام میشه؛
1) شب ها بعد از ساعت 24 معرفی شهیدِ چله را داریم
2) حدود ساعت 15 داستان شهدایی و چند پست ...
💥این دو مورد که عرض شد تا به الان طبق برنامه سر ساعت ارسال شده و ان شاءالله از این به بعد هم به همین نحو خواهد بود
👇👇👇👇👇👇👇
🔴 اگه دیدید مطالب کانال برای شما بالا نمیاد و پیام ها را ندارید این روش را بکار بگیرید⤵️
✅ به صفحه اصلی برید و روی کانال نگه دارید و در گوشه سمت راست از سه نقطه گزینه ی(حذف از حافظه پنهان) را انتخاب کنید با اینکار مشکل برطرف میشه و پیام ها برای شما میاد💐
و یا اینکه از کانال خارج و با لینک وارد بشید
✅در ضمن برنامه ایتا را بروزرسانی کنید
✨
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🟣خاک های نرم کوشک🟣
قبر بی سنگ
#قسمت_دویست_و_پانزدهم
دیگه تو خواب هم فکر منطقه ای؟»
انگار تازه به خودش آمد، ناراحت گفت: «چرا بیدارم کردی؟!»
با تعجب گفتم:« شما این قدر بلند حرف می زدی که صدات می رفت همه جا!»
پتو را انداخت روی سرش، رفت تو اتاق، دنبالش رفتم ،گوشه ای کز کرد، گویی گنج بزرگی را از دست داده بود. ناراحت تر از قبل نالید:« من داشتم با بی بی درد و دل می کردم آخه چرا بیدارم کردی؟!»
انگار تازه شستم خبردار موضوع شد. غم و غصه همه وجودم را گرفت خودم را که گذاشتم جای او، به اش حق دادم. آن شب خواستم از ته و توی خوابش سر دربیاورم چیزی نگفت. تا آخر مرخصی اش هم چیزی نگفت و راهی جبهه
شد.
آن وقت ها حامله بودم. سه چهار روزی مانده بود به زایمان که آمد مرخصی، لحظه شماری می کرد هر چه زودتر بچه
به دنیا بیاید.
بالاخره آخرین شب مرخصی اش رفتیم بیمارستان ،مرا نشاند رو یک صندلی،خودش رفت دنبال جفت و جور کردن کارها، یک خانمی هم همراهمان بود که با
عبدالحسین رفت، بعدها بعد از شهادتش همان خانم تعریف می کرد که
یکی از پرسنل بیمارستان به آقای برونسی گفت:« باید پرونده درست کنید.»
آقای برونسی به اش گفت: «اگه وقت زایمانش شده که من عجله دارم.»
«این چه حرفیه آقا؟ پرونده که باید درست بشه یا نه.»
آقای برونسی یک بلیط هواپیما از جیبش درآورد نشان او داد و گفت :«ببین اخوی، من باید برم منطقه اگر زودتر
کارم رو راه بندازی خدا خیرت بده.»
ادامه دارد....
🟣خاک های نرم کوشک🟣
قبر بی سنگ
#قسمت_دویست_و_شانزدهم
فکر کرد شوهر شما دارد جبهه را به رخ او می کشد که زود کارش را راه بیندازند یکهو همین طور آقای برونسی را هل داد عقب و با پرخاش گفت:« همه می خوان برن جبهه! هی منطقه، منطقه می کنی که چی بشه؟! خب صبر کن ببین زنت می خواد چکار کنه...»
من پسرم جبهه بود و می دانستم آقای برونسی چکاره است. با خودم گفتم:«الانه که پدر این بی ادب رو در بیاره.» منتظر یک برخورد شدید بودم ولی دیدم حاج آقا سرش را انداخت .پایین، هیچی نگفت و رفت بیرون زود، رفتم جلو و آهسته به اش گفتم:« می دونی این آقایی که هلش دادی چکاره بود؟»
مرد تو صورتم نگاه کرد و معلوم بود یکدفعه جا خورده است .گفتم:« بیچاره !اون اگه اراده کنه، پدر تو رو در می آره. بروخدا رو شکر کن که اینا آدم های کینه توز و عقده ای نیستن»
بالاخره حرف های همان خانم کار خودش را کرد مرا سریع بردند اتاق عمل.
بچه که به دنیا آمد بردنم توی یک اتاق دیگر تا حالم جا ،بیاید مدتی طول کشید، وقتی به خودم آمدم مادرم کنار تخت ایستاده بود ازش پرسیدم: «دختره یا پسر؟»
لبخند زیبایی، صورت خسته و شکست
خورده اش را باز کرد گفت: «دختره مادر جان.»
«حالش خوبه؟»
«خوب خوب.»
یکدفعه یاد او افتادم و یاد اینکه بلیط هواپیما داشت پرسیدم: «عبدالحسین رفت؟»
گفت: «نه فرستاد بلیطش را پس بدن»
«برای چی؟»
«به خاطر تو بود برای این که جوش نزنی، گفت فعلاً
می
مونم.»
هیچ هدیه ای برام بهتر از این نمی توانست باشد. از ته دل خوشحال شده بودم پرسیدم: «پس حالا کجاست؟»
ادامه دارد....
#رمان_شهدایی
#زندگینامه_شهید_عبدالحسین_برونسی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به اتهام شرب خمر شلاق خورد اما....
💥گفت من ۲۷ روز دیگه شهید میشم!
#شهید_محمدعلی_پورعلی🌷🕊
شادی روح شهدا صلوات✨
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝